کد خبر: 967363
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۵
نگاهی به کتاب «بادیگارد» زندگی شهید مدافع حرم عبدالله باقری
خبر شهادت عبدالله باقری در جبهه دفاع از حرم، خیلی‌ها را غافلگیر کرد. مردم ایران اغلب با تصویر او آشنا بودند، اما کمتر کسی نام بادیگاردی را می‌دانست که معمولاً کنار رئیس‌جمهور دولت نهم و دهم دیده می‌شد.
غلامحسین بهبودی
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: خبر شهادت عبدالله باقری در جبهه دفاع از حرم، خیلی‌ها را غافلگیر کرد. مردم ایران اغلب با تصویر او آشنا بودند، اما کمتر کسی نام بادیگاردی را می‌دانست که معمولاً کنار رئیس‌جمهور دولت نهم و دهم دیده می‌شد. عبدالله باقری با آن قد بلند و چهره زیبا، مدت‌های مدیدی میهمان دیدگان ما در اخبار، سفر‌های استانی رئیس‌جمهور وقت و... بود تا اینکه خبر شهادتش در سوریه به تاریخ سی‌ام مهرماه ۱۳۹۴ شنیده شد. با هم نگاهی به داشته‌های کتاب «بادیگارد» پیرامون زندگی شهید عبدالله باقری می‌اندازیم.

«عبدالله شبیه پدرم بود. هم قد و قواره‌اش، هم جرئت و جسارتش. نگاهش که می‌کردم یاد پدرم می‌افتادم. دختر یکی یکدانه بابا بودم. ۱۰ سالم بود که پدرم از دنیا رفت... درست توی بغلم.» کتاب بادیگارد با روایت‌های مریم شیخ بهایی مادر شهید باقری آغاز می‌شود. نویسنده روال تاریخی را برای بیان زندگی عبدالله انتخاب کرده است، اما در این خصوص نوآوری‌هایی داشته و قبل از آوردن نام هر کدام از راوی‌های کتاب، بخشی از روایت‌های او را می‌آورد و سپس به اصل خاطره یا روایت می‌پردازد.

شهید باقری متولد سال ۱۳۶۱ بود. جوانی تنومند که تنها ۲۰ سال با مادرش تفاوت سنی داشته است. او اولین فرزند خانواده‌اش بود که در یک روز بارانی متولد می‌شود. بعد از او برادرش مجید به دنیا می‌آید و سپس خدا دو برادر دوقلوی دیگر به خانواده‌اش می‌دهد. سال ۶۶ هم معین به دنیا می‌آید و خانواده باقری صاحب پنج فرزند پسر می‌شوند که همگی بعد‌ها جوان‌های رشید و تنومندی می‌شوند، اما تنها زیبایی ظاهری نداشتند بلکه حسن اخلاق و تقید مذهبی هم داشتند.

«برای مذهبی شدنشان خیلی زحمت کشیدم. نمی‌دانید چه مصیبتی می‌کشیدم برای نماز خواندنشان. صبح‌ها قبل از اینکه بیدارشان کنم، آب را گرم می‌کردم، می‌آوردم به اتاق که وضو بگیرند. نکند در سرما بخواهند بروند حیاط برای وضو و اذیت بشوند. عبدالله همه این‌ها را می‌دید و قدر می‌دانست. انصافاً هم همان شد که می‌خواستم.»

هر فصل کتاب بادیگارد مربوط به یکی از راوی‌های کتاب می‌شود. در فصل دوم نیز با روایت‌های مجید برادر کوچک‌تر عبدالله رو به رو می‌شویم. روایت‌های او از دوره آموزشی یک ساله عبدالله برای عضویت در سپاه آغاز می‌شود. مجید و برادر بزرگ‌ترش فاصله سنی کمی داشتند و از این رو رفاقت عجیبی با هم داشتند. او از شهید باقری و دوران کودکی‌شان خاطرات زیبایی تعریف می‌کند. خاطراتی که خیلی از بچه‌های دهه شصتی آن را تجربه کرده‌اند.
«عبدالله گوگرد‌های سر چوب کبریت را تراشید. جمع کرد در شیشه. آتش زد و درش را بست. ناگهان صدای انفجار بلند شد. در شیشه پرید بالا، درست مثل موشک. خورد به ایرانیت سقف حیاط. دوباره بدجور صدا کرد. مادر از خواب پرید. دمپایی‌هایش را پوشیده نپوشیده، بدو آمد سراغمان. کوچه که اجازه نداشتیم برویم؛ پس مجبور بودیم همانجا دور حیاط نیم‌وجبی‌مان از دستش فرار کنیم.»

شهید باقری خیلی زود ازدواج می‌کند. او متولد سال ۶۱ بود و موقع شهادت که ۳۳ سال داشت، ۱۲ سال از زندگی مشترکش با فاطمه شاجانی همسرش می‌گذشت. حاصل این زندگی ۱۲ ساله، دو دختر به نام‌های محدثه و زینب می‌شود. عبدالله با اینکه پدر این دو دختر خردسال بود، داوطلبانه راهی جبهه سوریه می‌شود. یک فصل از کتاب مختص روایت‌های فاطمه شاجانی همسر شهید است. این دو زندگی عاشقانه‌ای داشتند.
«هر شب تا یک دل سیر نبویم و نبوسمش خوابم نمی‌برد. تا صبح بار‌ها و بار‌ها از خواب بیدار می‌شوم و سفت‌تر توی بغل می‌گیرمش. بوی تو را می‌دهد. همان پیراهن تنت که آخرین بار قبل رفتن پوشیده بودی. باورت می‌شود؟ هنوز که هنوز است لباس‌هایت پشت در اتاقمان آویزان است...»

زندگی شهید عبدالله باقری با همین روایت‌ها که با قلمی زیبا نگاشته شده، پیش می‌رود تا به مقطع سوریه می‌رسد. در این مقطع یکی از راوی‌ها مجید برادر عبدالله است که او هم مدافع حرم شده بود. دو برادر از یک خانواده همراه هم در جبهه سوریه حضور یافته بودند که یکی به شهادت می‌رسد و دیگری می‌ماند تا راوی مجاهدت‌های دیگری باشد. عبدالله آخرین روز مهرماه سال ۹۴ در حلب به شهادت می‌رسد. جوان رشیدی که پدر دو دختر بود، زندگی عاشقانه‌ای داشت و اجباری به رفتن نداشت. اما رفت تا ثابت کند نماز‌هایی که مادر یادش داده بود، روحش را تا چه اندازه بزرگ کرده بود؛ آنقدر که لایق شهادت شده بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار