سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: وقتی به زندگی این روزهایمان نگاه میکنیم، خود را در حالی مییابیم که زمان و انرژی بسیاری را برای رسیدن به اهداف و خواستههایمان سپری میکنیم و باز هم به آن نمیرسیم. بیش از هشت ساعت در روز برای کسب درآمد تلاش میکنیم، بیشترمان به شغلهایی مشغول شدهایم که با روحیات و علایقمان فاصله زیادی دارد، هر روز صبح زود با خستگی برطرف نشده روز قبل، بیانگیزه و ناراضی از خواب برمیخیزیم و خودمان را به محل کاری میرسانیم که اگر یک روز پول کافی داشتیم هرگز قدم در آن محل نمیگذاشتیم، بیش از دو ساعت از روز را صرف رفت و آمد به محل کار میکنیم، با افراد زیادی تعامل میکنیم و در نهایت در پایان روز خسته و بیانرژی به خانهای برمیگردیم که روزی قرار بود محل آسایش و امنیت ما باشد، اما نه تنها نشده، بلکه غرغرها و شکایتهای همسر که مدام دم از نارضایتی و خستگی و روزمرگی میزند خود دردی بر دلمان شده! در این میان اگر خیلی خوششانس باشیم و اتفاق غیرمترقبهای پیش نیامده باشد، روز تعطیل آخر هفته را همراه با همسر و فرزندان برای ارضای نیاز تفریحمان سری به پارک نزدیک منزل، سینما و در بهترین حالت رستوران میزنیم و هر زمان که وقتی برای اندیشیدن پیدا میکنیم به یاد قسط وام و حقوق آخر ماه و شهریه مدرسه و اجاره خانه عزاداری میکنیم! این زندگی و این گذران زمان مسلماً آن چیزی نیست که روزگار نوجوانی و جوانیمان در رؤیای آن گذشت. کجا رفت ذوق و شوق زندگی؟ شادمانی و سرزندگی کودکی؟ رؤیاهای بلندپروازانه نوجوانی؟ برنامهریزیهای جوانی؟ آنچه انسان امروز در روزگار ماشینی از دست داده تنها رؤیاها و برنامههایش نیست. انسان امروز هرچه بیشتر از طبیعت فاصله گرفته، تنهاتر شده است. هرچه بیشتر بدون تقویت مهارتهای ارتباطی وارد جامعه و روابط عاطفی شده، غمگینتر شده. هرچه بیشتر به دنبال هدفهای متفاوت رفته، از آن دورتر شده است. هرچه بیشتر به دنبال خوشبختی و شادی دویده، ناکامتر شده است. آیا تاکنون با خود اندیشیدهایم دلیل یا دلایل این وضعیت چیست؟
همین یک بار فرصت زندگی داریم، پس انتخاب کنیم
رنجهای بشر امروز که به شکل افسردگی، اضطراب، وسواس، زخم معده، سردردهای میگرنی، دردهای عصبی و... خود را نشان میدهد، رنج دور شدن از اصالت وجود است. رنج فراموش کردن و دوری از طبیعت خویشتن است. رنج جدا شدن از خود واقعی و جستوجوی خوشبختی در بیرون از خود. رنج تلاش برای کنترل جهان بیرون از خود. رنج بیش از اندازه جدی گرفتن دنیایی که میگذرد، غافل از اینکه همین یک بار فرصت زندگی داریم. برای دستیابی به شادمانی و شادکامی همه ما تا به حال راههای متفاوتی را آزمودهایم. تغییر محل کار، تغییر رشته تحصیلی، تغییر اتومبیل، تغییر اهداف، خارج شدن از روابطی که از آن راضی نبودیم و وارد شدن به روابط جدید، تغییر شهر و کشور و محل زندگی و...، اما هر جا رفتیم آسمان همین رنگ بود.
پی بردن به این نکته شاید به ما کمک کند تا گمشده این روزهایمان را پیدا کنیم. شادکامی یک هدف نیست که با تغییر شهر و کشور، محل زندگی، رشته تحصیلی، شغل، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت و تغییر رابطهمان به آن برسیم. شادکامی یک احساس درونی است که از درون هر فرد ریشه گرفته و برای هر شخص کاملاً منحصر به فرد است. به این معنی که شادی و خوشبختی شاید برای یک فرد داشتن یک خانواده باشد، برای دیگری مبلغ هنگفتی پول، برای یکی داشتن جایگاه و موقعیت برجسته اجتماعی، برای دیگری برخورداری از سلامتی، برای یکی داشتن فرزندان خوب، برای دیگری داشتن اتومبیل مدل بالا، برای یکی داشتن درآمد عالی، برای دیگری رسیدن به درجه علمی بالا و... معنای خوشبختی برای هر فرد کاملاً منحصر به فرد است، اما آنچه میان همه افراد مشترک است، این است که احساس شادکامی، رضایت از زندگی و دستیابی به خوشبختی از درون برمیخیزد و یک انتخاب است! هر فرد برای دستیابی به احساس درونی خوشبختی باید انتخاب کند و انتخابهایش را به مرحله عمل برساند چراکه هیچ فردی صِرف آرزو کردن به چیزی نمیرسد.
کسی یا چیزی قرار نیست شما را خوشبخت کند
برای رسیدن به شهر خوشبختی و شادکامی باید ابتدا از شهر آرزوها، خواستهها، داشتهها وای کاشها بگذریم و به شهر زندگی کردن توانمندیهایمان برسیم. آنچه به ما در رسیدن به سرمنزل مقصود احساس شادکامی و خوشبختی یاری میکند، آرزو کردن خوشبختی نیست، بلکه یگانه راه دستیابی به احساس خوشبختی، این است که ابتدا افکار و عادات خود را به سمت افکار و عادات مثبت تغییر داده و سپس با شناسایی توانمندیها و عملی کردن آنها خود را به شهر خوشبختی برسانیم. اگر امروز زندگی شما آن طور که همیشه دلتان میخواسته نیست، نه از بخت خود گلایه کنید، نه از شانس و اقبالتان، نه از شهر و کشور و خانوادهای که در آن متولد شدهاید. اگر زندگی شما آن چیزی که میخواستید نیست تنها به این دلیل است که افکار و اعمالتان در راستای آن نبوده است! خوشبخت نیستید، چون هنوز انتخاب نکردهاید که خوشبخت باشید. چون تمام این سالها منتظر بودهاید به پول، درآمد، همسر، فرزند، اتومبیل و... برسید، آنگاه نسبت به زندگیتان ابراز رضایت کنید.
نکته این است که هیچگاه مادیات نمیتواند برای ما خوشبختی به ارمغان بیاورد. مادیات ممکن است زندگی شما را راحتتر و آسایش شما را بیشتر کند، اما نه آرامشی برایتان به دنبال دارد و نه به شما احساس شادمانی و خوشبختی میدهد. اگر غیر از این فکر میکنید به این بیندیشید چرا ثروتمندان با وجود داشتن پول، سرمایه و ثروت کافی برای کار، گردش، تفریح و... باز هم غم، اندوه، احساس تنهایی، بدبختی، نارضایتی، بیماری و کمبود را تجربه میکنند؟
از طرف دیگر، آدمهای اطراف شما نیز نمیتوانند شما را خوشبخت کنند که بخواهید عمرتان را صرف رسیدن به آنها کنید. حتماً در اطرافیانتان کسانی را سراغ دارید که با وجود داشتن خانواده و فرزندان باز هم از زندگیشان رضایت ندارند و به دنبال کشف خوشبختی در جای دیگر و حتی در روابط دیگر میگردند.
امر مسلم این است که پول و مادیات، دیگران و روابط، قدرت و موقعیت اجتماعی، عشق و خانواده و فرزندان، جایگاه علمی و ... قرار نیست ما را خوشبخت کند. تمام این موارد میتوانند ابزاری برای رسیدن به موفقیت، رضایت از زندگی، شادمانی و شادکامی باشند، اما خوشبختی باید از درون یعنی از افکار، ذهنیت، خواستهها و باورهای ما جوانه بزند. به عبارت دیگر فقط و فقط خودمان هستیم که میتوانیم خود را خوشبخت کنیم و همه این مسیر از انتخاب خوشبختی آغاز میشود و به شناخت خود و توانمندیهایمان و اجرایی کردن تواناییهایمان ختم میشود.
همه چیز از خودتان آغاز میشود
احساس خوشبختی یک حالت ذهنی است و رمز موفقیت در رسیدن به شادکامی و خوشبختی این است که خود را لایق خوشبخت شدن بدانیم، خود را برای دستیابی به آن باور کنیم و باورهای سازنده برای رسیدن به خوشبختی داشته باشیم؛ بنابراین بعد از آن که عمیقاً و با همه وجود خوشبختی را انتخاب کردید، نگرشهای خود را بررسی کنید: چقدر خود را باور دارید؟ چقدر به تواناییهایتان ایمان دارید؟ چقدر باور دارید لایق خوشبختی هستید؟ چقدر باور دارید برای رسیدن به خوشبختی باید تلاش کنید؟ آیا خوشبختی را امری مسلم میدانید که باید بدون تلاش وجود داشته باشد؟ آیا خوشبختی را نتیجه رسیدن به پول زیاد، درآمد بالا، مهاجرت به کشوری دیگر، تغییر شهر محل زندگی، ازدواج، فرزند داشتن، پیدا کردن شغل، درمان بیماری، خریدن خانه یا ماشین دلخواه و... میدانید؟ آیا فکر میکنید باید به هرکدام از خواستههایتان برسید تا بتوانید خوشحال و راضی باشید؟ آیا فکر میکنید دیگران باید شما را خوشبخت کنند و نشستهاید تا کسی بیاید و شما را از بیانگیزگی، بیکاری، بیپولی، تنهایی و... نجات دهد؟
آیا فکر میکنید تا فلان مدرک دانشگاهی را نداشته باشید به آرزوهایتان نمیرسید؟ آیا در انتظار شاهزاده سوار بر اسب سپید یا ملکه رؤیاهای خود هستید تا گرد شادی و خوشبختی را به زندگیتان بپاشند و شما را از زندگی تکراری و خستهکنندهتان نجات دهد؟ آیا چشمانتظار یک ناجی هستید که با حضورش زندگی شما را تغییر دهد؟ آیا بیش از تلاش کردن، آرزو میکنید؟ آیا بیش از اقدام عملی، رؤیاپردازی میکنید؟
اگر هر کدام از این باورها یا باورهایی از این دست را دارید، لازم است بدانید شما هرگز روی سعادت و خوشبختی را نخواهید دید و اگر در ادامه جاده زندگیتان با همین فرمان پیش بروید به مقصدی غیر از افسوس، احساس خسران و بدبختی نخواهید رسید، اما اگر با خواندن این متن به این نتیجه رسیدهاید که مسیری که تاکنون طی کردهاید شما را به آنچه در پیاش بودید نرسانده و لازم است مسیرتان را تغییر دهید، باور داشته باشید همه چیز از خودتان آغاز میشود.
منابع کسب شادکامی و احساس رضایت درونی چیست؟
یافتههای پژوهشهای روانشناسی نشان داده شادکامی و احساس رضایت درونی را از چند منبع میتوانید کسب کنید. یعنی بعد از آن که انتخاب کردید خوشبخت و شادمان باشید، باورها و نگرشهای اشتباهتان را کشف و اصلاح کردید، تواناییهایتان را شناخته و در جهت عملی و اجرایی کردن آنها اقدام عملی انجام دادید، حال به وسیله انجام چند مورد میتوانید احساس شادکامی و رضایت درونی خود را افزایش دهید.
- خوب کنار آمدن با عزیزان و اطرافیان، حضور در رابطههای مطلوب و لذت بخش و تلاش برای حفظ و بهبود آن روابط، یعنی بودن در کنار عزیزانی که احساس متقابل دوست داشتن و دوست داشته شدن بین شما برقرار باشد و از بودن با آنها و صرف زمان با آن افراد لذت وافر کسب کنید، برای سازگاری با یکدیگر و حفظ رابطه تلاش مداوم داشته باشید.
- داشتن سبک زندگی لذتبخش، یعنی لذت بردن از شیوه زندگیای که آن را انتخاب کردهاید، داشتن باورها و نگرشها و انرژی مثبت نسبت به خود، دنیا و دیگران، توجه به خود درونیتان و تلاش برای بهبود شخصیت، انجام فعالیتهای عملی مثبت در راستای حفظ حال خوب، نگاه مثبت به زندگی، توجه به سلامتی جسمانی، یعنی هر روز برای سلامت جسم و روانتان کار مفیدی انجام دهید، مثل خودکاوی، خودسازی و خودشناسی، مطالعه، رعایت رژیم تغذیهای مناسب، مصرف میوه و سبزیجات، ورزش و پیادهروی و...
- داشتن پروژهای ارزشمند در زندگی که باعث ایجاد انگیزه در شما برای تلاش و فعالیت باشد، فکر کردن به آن به شما انگیزهای قوی برای حفظ و ادامه زندگیتان دهد، به شما احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس دهد، فکر کردن به آن برایتان انرژیبخش باشد.
- انجام موارد سه گانه فوق و زندگی طبق آموزههای دینی و معنوی و اصول اخلاقی و پایبندی به حفظ و رعایت حریم دیگران و احترام گذاشتن به خواستههای دیگران، به نحوی که انجام سه عامل فوق توسط شما، هزینه و باری بر دوش دیگران نداشته و مانع ارضای نیازهای دیگران نشود. به عبارت دیگر اقدام شما باعث نشود فرصت شادکامی را از دیگران بگیرید. یکی از مهمترین اصول اخلاقی که ملزم به رعایت آن هستیم تحت عنوان «قانون طلایی» بیان شده است. قانون طلایی به ما میگوید هر فرد باید به گونهای با دیگران رفتار کند که دوست دارد در همان شرایط، دیگران با او رفتار کنند و بالعکس.
اگر کمی به این قانون دقت کنیم به یاد کلام گهربار مولای متقیان حضرت علی (ع) میافتیم که در سفارش به فرزندشان فرمودند: «ای پسرم! توصیه ام را دریاب و نفس خود را ترازو و مقیاس میان خود و دیگران قرار ده. پس آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که برای خود خوش نمیداری، برای دیگران هم خوش مدار. ستم روا مدار، آن گونه که دوست نداری به تو ستم شود. نیکی کن، آن گونه که دوست داری به تو نیکی کنند و آنچه را که برای دیگران زشت میداری برای خود نیز زشت بشمار و چیزی را برای مردم بپسند که برای خود میپسندی. چیزی را که نمیدانی مگو، بلکه همه چیزهایی که میدانی را مگو: از مواردی که دوست نداری که در مورد تو گفته شود.»
مانع حال خوب دیگران نشویم
اگر دوست ندارید دیگران با شما بدرفتاری، توهین، بیاحترامی و پرخاشگری کنند، قدم اول آن است که شما نیز این رفتارها را با آنها نکنید. اگر دوست دارید مورد محبت دیگران قرار بگیرید ابتدا باید خود محبتتان را ابراز کنید، اگر دوست دارید شادمان باشید، مانع شادمانی دیگران نباشید و... برای داشتن و ساختن روابطی شاد و لذتبخش، برای توجه به باورها و نگرشهای سازنده و سلامتی جسم و روانتان و در مسیر یافتن پروژههای ارزشمند زندگیتان فراموش نکنید که موظف هستید به حقوق و نیازهای دیگران توجه کرده و مانع حال خوب دیگران نشوید.
اگر تا به حال گمان میکردید دنیا و دیگران را باید تغییر دهید تا خوشبخت و شادمان باشید، اکنون میدانید رسیدن به خوشبختی جز از راه رشد درونی، تغییر باورها و نگرشها، شناخت توانمندیها و عملی کردن تواناییهایتان، هدایت اعمال و رفتارتان به مسیر درست اتفاق نمیافتد. اگر از امروز از دنیای بیرون، عزیزان و اطرافیان، دوستان و همکاران، همسر و فرزندان، والدین و آشنایان، رئیس و کارمندانتان گلایه کردید که چرا با شما همراه نیستند، مسیر شما را هموار نمیکنند، به آنچه میگویید عمل نمیکنند و برای خوشبختی و خشنودی شما گامی برنمیدارند، به یاد بیاورید امروز شما با دیروزتان که خوشنودی را در بیرون از خود جستوجو میکردید، متفاوت است و شما مسئول به عمل رساندن دانستههایتان هستید چراکه طبق جدیدترین تعریف سواد از نظر یونسکو، علم با عمل معنا میشود یعنی شخصی باسواد تلقی میشود که بتواند از دانستههای خود در جهت بهبود شرایط زندگی و ایجاد تغییرات مثبت سود ببرد.
*روانشناس