سرویس سیاسی جوان آنلاین: اعلام کاندیداتوری جو بایدن به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری امریکا در سال ۲۰۲۰ علاوه بر اینکه در خود امریکا هم قابل پیشبینی بود و با بازتاب گسترده رسانهای همراه بود، در ایران هم بازتاب گستردهای در برخی نشریات داخلی به خصوص در حوزه اصلاحطلبان داشت، به عنوان مثال روزنامه سازندگی در صفحه یک خود به بازتاب این ماجرا پرداخت و از آن به عنوان مبارزه لیبرالیسم با پوپولیسم یاد کرده است و صرف نظر از اینکه این تیتر بیش از آنکه مصرف خارجی داشته باشد، به نوعی هماوردطلبی داخلی است و به شدت ردپای ذوقزدگی در آن به چشم میخورد؛ همان ذوقزدگیای که در کاندیداتوری برنی سندرز نیز به چشم میخورد و اساس آن امیدواری به عوض شدن شرایط در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری امریکاست. فرشته نجاتی که برخی جریانهای سیاسی از دموکراتها و بهصورت خاص از جو بایدن ترسیم میکنند، در واقع همان فرشته عذابی است که نقش او در پایهریزی تحریمهای همهجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران انکار ناپذیر است.
در حقیقت برخی در ایران امیدوارند پیروزی دموکراتها بتواند روحی در کالبد برجام مرده باشد، البته در اینکه یک رئیسجمهور دموکرات در صورت مشاهده انفعال ایران بدون یک امتیاز جدید به دنبال بازگشت به برجام باشد، محل سؤال است، با این حال سؤال اصلی این است که آیا میتوان امیدوار بود که اگر بایدن هم به سمت رئیسجمهوری امریکا رسید، رفتار متفاوتی در مقابل ایران داشته باشد. به نظر میرسد این امیدواری اصلاحطلبان داخلی، خود نوعی پوپولیسم علیه یک جو عقلگرایی است!
برای پاسخ به این سؤال باید نگاهی به گذشته داشته باشیم؛ گذشتهای که در آن مهمترین پایههای تحریمهای کنونی نفتی ایران ریخته شد و ترامپ در حقیقت از همان منابع برای هدف قرار دادن ایران استفاده میکند. در حقیقت تحریمهای چندجانبه نفتی در سالهایی پایهریزی شد که بایدن در کسوت معاون ریاست جمهوی وقت امریکا سیاست چندجانبه گستردهای را برای تحریم ایران هدایت میکرد. این سیاست توانست در همان دوران ضربات مهمی به ایران بزند و نشانههای شکست رشد مداوم اقتصاد ایران که در دهه ۸۰ آغاز شده بود با آغاز تحریمهای یکجانبه امریکا در سالهای ۹۰ به خوبی آشکار شد.
خاطرات کلینتون و آنچه به سر ایران آمد
ایران با قرار گرفتن در بین چهار کشور تولیدکننده بزرگ نفت خام، ابرقدرت انرژی محسوب میشود. تا قبل از سال ۲۰۱۰ درآمدهای نفتی بیش از ۲۴ درصد تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل میداد و بین ۵۰تا ۷۶ درصد از درآمدهای دولت را تأمین میکرد. ایران بعد از روسیه دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی با رقمی حدود ۹۸۱ تریلیون متر مکعب است. ایران به دلیل داشتن نفت، از اهرم فشار در عرصه مسائل بینالمللی برخوردار است.
برای امریکا و متحدان این کشور، این وابستگی ایران، فرصتی قابل توجه است تا فشارها بر ایران را افزایش دهند. اگرچه تلاشهای امریکا برای منع سرمایهگذاری خارجی در بخش انرژی ایران با تصویب قانون تحریم ایران و لیبی در سال ۱۹۹۶ آغاز شد، اما تا قبل از ۲۰۱۰ هیچ یک از رؤسای جمهور امریکا حتی یکی از شرکتهای نقضکننده این قانون را به دلیل ترس از واکنش شدید کشورهایی مانند چین، روسیه، آلمان، فرانسه، اتریش، هند، ژاپن یا کرهجنوبی که بازیگران اصلی در بخش نفت و گاز ایران هستند، مورد تحریم قرار نداده است، اما این قانون، هنوز اثرگذار بوده است. صرف وجود تهدید به تحریم مانند شمشیر «داموکلس» بالای سر بخش انرژی ایران قد علم کرده است به طوری که بخش تحقیقات کنگره در این خصوص نوشته: «بخش انرژی ایران را به شدت تحت فشار قرار داده است.»
وابستگی برخی کشورها به نفت ایران سبب شد امریکا تلاشهای زیادی بکند تا بتواند آنها را از خرید نفت ایران منصرف کند. در این میان اروپا جزو شرکای ضروری محسوب میشد که همه ۲۷ عضو اتحادیه اروپا توافق کردند نفت ایران را تحریم کامل کنند که این یک ضربه بزرگ به درآمدهای ایران وارد کرد. کلینتون در خاطراتش مینویسد: «من بیشتر از هر کار دیگری، خودم را موظف کرده بودم مصرفکنندگان اصلی نفت ایران را متقاعد کنم تا منابع خود را متنوع کنند و نفت کمتری از تهران بخرند. با هر کشور جدیدی که با پیشنهاد من موافقت میکرد، خزانه ایران ضربه بزرگی میخورد. رگ حیاتی ایران نفت آن بود. این کشور سومین صادرکننده بزرگ نفت خام در جهان بود؛ صادراتی که ارز به شدت مورد نیاز ایران را تأمین میکرد.
بنابراین ما هر چه میتوانستیم کردیم تا تجارت را به خصوص در زمینه نفت، برای ایران دشوار کنیم. تحت یک قانون جدید که دسامبر ۲۰۱۱ توسط اوباما امضا شد، کشورهای دیگر یا باید هر شش ماه یک بار نشان میدادند مصرف نفت ایران را به طور مؤثری کاهش دادهاند یا در غیر این صورت خودشان تحریم میشدند. من برای عملی کردن این قانون به اداره تازه تأسیس منابع انرژی به ریاست کارلوس پاسکال متوسل شدم. هرجا ایران سعی میکرد نفت بفروشد، تیم ما هم آنجا حضور داشت، منابع جایگزین معرفی میکرد و خطرات مالی معامله با یک کشور منفور در جهان را توضیح میداد. مشتریان عمده ایران با انتخابهای دشوار و عواقب اقتصادی قابلتوجهی مواجه میشدند. خوشبختانه بسیاری از آنها دوراندیشی نشان دادند و از فرصت تنوع بخشیدن به سبد انرژی خود، استقبال کردند. ما به همین اندازه در مکانهایی مانند آنگولا، نیجریه، سودان جنوبی و خلیج فارس هم فعال بودیم و رقبای ایران را به پمپاژ و فروش بیشتر نفت تشویق میکردیم تا بازار را متعادل نگه داریم و از تغییرات مخرب قیمت نفت جلوگیری کنیم.»
مهمترین منابع جدید نفت از حیاط خلوت خود امریکا تأمین میشد. با افزایش چشمگیر حجم تولید نفت و گاز در داخل امریکا، به لطف فناوریها و اکتشافات جدید، واردات انرژی امریکا کاهش یافت. این موضوع، فشار را از بازار جهانی برداشت و راه را برای خارج کردن ایران از جمع صادرکنندهها هموار کرد، چون کشورهای دیگر میتوانستند روی نفتی حساب کنند که امریکا دیگر نیازی به آن نداشت.
در این میان هند از بزرگترین واردکنندگان نفت ایران به شمار میرفت و به نفت ایران برای تأمین انرژی احتیاج داشت که باید به قطع یا کاهش مبادلات تجاری با ایران تن میداد.
هند ابتدا درخواستهای غرب برای کاهش وابستگی خود به نفت ایران را به شکل علنی رد میکرد. کلینتون در می۲۰۱۲ در سفر به دهلینو مواضع امریکا را با آنها در میان گذاشت. وی به هندیها گفت که یک جبهه متحد بینالمللی، بهترین راه برای ترغیب ایران به بازگشت به میز مذاکره، رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک برای بنبست هستهای و جلوگیری از درگیری نظامی و بیثبات کردن منطقه است و مزایای متنوع کردن منابع انرژی را برای هندیها برشمرد و در مورد گزینههای بالقوه موجود در بازار برای جایگزینی ایران صحبت کرد. همچنین به آنها اطمینان داد که اگر گامهای مثبتی بردارند، در صحنه بینالمللی گفته میشود که تصمیم خودشان بوده است و هرگونه که خودشان خواستند موضع جدیدشان را توصیف کنند. امریکا به هند اطمینان داد تا یک تیم کارشناسی را برای کمک به تسریع این تصمیمهای کاملاً غیرمرتبط با ایران به دهلینو بفرستد.
کلینتون موفقیتهای امریکا را در مورد تحریم نفتی اینگونه توصیف میکند: «تلاشهای ما در نهایت موجب شد تا تمام مشتریان عمده نفت ایران، حتی بیمیلترین آنها توافق کنند که خرید نفت از ایران را کاهش دهند. نتیجه چشمگیر بود. تورم در ایران بیش از ۴۰ درصد افزایش یافت و ارزش پول این کشور به طرز چشمگیری کاهش یافت. صادرات نفت ایران از ۵/ ۲ میلیون بشکه نفت خام در روز در اوایل سال ۲۰۱۲ به حدود یکمیلیون بشکه کاهش پیدا کرد که منجر به از دست رفتن بیش از ۸۰ میلیارد دلار از درآمد دولت ایران شد. نفتکشهای ایران بیکار نشسته بودند، نه بازاری برای عرضه داشتند و نه هیچ سرمایهگذار یا شرکت بیمه خارجی حاضر به پشتیبانی از آنها میشد. جتهای این کشور نیز در آشیانههای خود زنگ میزدند و ایران نمیتوانست قطعات یدکی برای آنها بگیرد. شرکتهای بزرگ و چندملیتی مانند شل، تویوتا و دویچه بانک آلمان نیز پای خود را از ایران بیرون کشیدند.»
ضرورت توجه به درون
همین سطور به خوبی نشان میدهد ضربات سنگین علیه اقتصاد ایران دقیقاً در دوران ریاست جمهوری اوباما هدایت شد. حالا سؤال اصلی این است که ذوق زدگی از دعوایی که تازه در امریکا شروع شده چه معنایی دارد. شاید اگر در طول شش سال اخیر در کنار توجه به دیپلماسی به مقاوم کردن اقتصاد پرداخته شده بود، نتیجهای چنین به بار نمیآمد و همان گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی تصریح کردند باید توان درونی اقتصاد را تقویت کرد.