کتابی که از آن سخن میرود و سوگمندانه تنها در سالیان آغازین پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شده است، ترجمه کتاب «ایران فوق برکان» با عنوان «ایران بر دامنه آتشفشان» تألیف محمد حسنین هیکل است. هیکل در ایام ترور رزمآرا به دست مرحوم خلیل طهماسبی وارد ایران شد و بنا به اظهار خویش حدود یک ماه در این کشور اقامت کرد. وی مطالب این کتاب را ابتدا به صورت گزارش خبرنگار اعزامی در روزنامه «اخبار الیوم» منتشر کرد و سپس در سال ۱۳۳۰ شمسی مجموعه این گزارشها را در کتابی تدوین کرد و تحت عنوان کتاب سال از طرف اداره روزنامه مذکور منتشر ساخت. سیدمحمد اصفیایی مترجم این کتاب در صدرِ این اثر مراد خود را از این ترجمه اینگونه بیان کرده است: «از تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷، یعنی ۲۵ سال، تلاش رژیم کودتا بر این بود که نهتنها تمام واقعیات نهضت ملی را پردهپوشی کند، بلکه آنها را دگرگون جلوه دهد به گونهای که در این مدت یک جلد کتاب و حتی یک مقاله هم در مورد این نهضت به رشته تحریر درنیامد و چنانچه کتابی هم در زمان قبل از کودتا به چاپ رسید، آن را توقیف کرد و اگر نسخهاش زیاد بود به بیابانها برد و آتش زد! تحریف حقایق و دگرگون جلوه دادن آنها، بعد از کودتا و قبل از آن به عهده سانسورچیانی به نام ارباب مطبوعات بود که متأسفانه استثنایی هم نداشتند، یعنی رفتار رژیم باعث شده بود وجود یک روزنامه، دلیل خیانت باشد و همه این حقیقت را میدانستند که پشت میز روزنامهنویسی جای انسان نیست، بلکه جای انسان پشت میلههای زندان است!
در این اثر میخوانید در ضمن بازجویی بدنی از خلیل طهماسبی، پارچهای به دست آمد که روی آن نوشته شده بود: «بهشت در سایه شمشیرهاست»، ولی روزنامههای سال ۱۳۲۹ ش. ادعا کردند روی آن پارچه نوشته شده بود: «حکومت با شمشیر است»! در جای دیگر حدادی نامی که محافظ مسلح کسروی از طرف رژیم بود و در راه دفاع از وی به قتل رسید، در روزنامهها به عنوان یک ارباب رجوع روستایی که برای تظلم به دادگستری آمده بود و فدائیان اسلام او را بیگناه شکم دریدهاند! معرفی شد.
اکنون عدهای خود را در نهضت اسلامی بینصیب دیدهاند و سخن از گذشته به میان آوردهاند. آنها کلمه طلایی جبهه ملی را به مثابه بتی در میان خود برای انحراف نصب و ادعای وراثت میکنند! حال آن که مردم میپرسند: اگر بناست هر لغتی معنی داشته باشد، پس معنای این جبهه و آن ملت کدام است؟ آنها پنداشتهاند که میتوانند از شهید ارث ببرند و حال آن که ارث شهید، شهادت است نه مقام! نمیدانم سیدحسین فاطمی از مصدق ارث برده است یا مصدق از وی، ولی این را خوب میدانیم پسرخواندگان دروغین ارث نمیبرند! عده دیگری که کلمه آزادی را به معنای جنگلی آن تفسیر کرده و زبان به شناعت گشودهاند، به مردان بزرگ با تهمتهای گوناگون حمله میکنند. آنها نمیخواهند به شخص حمله کنند و ما هم نمیخواهیم از شخص دفاع کنیم، ولی آنان خوب میدانند چه هدفی را دنبال کنند و ما نیز میدانیم از کدام حقیقت باید دفاع کنیم. ما آن منافقان را میبینیم که در نوشتههایشان از فدائیان واقعی اسلام به نام خوارج نهروان یاد میکنند و عجیب است! اینان خود علاوه بر خوارج از مزایای قاسطین و ناکثین نیز بیبهره نیستند. آنان که سخنان خود را با آیههای قرآن تضمین میکنند، فراموش کردهاند یا اصلاً در تاریخ نخواندهاند که خوارج حافظان قرآن و شبزندهداران بودند! آنها در جنگ با امیرالمؤمنین علی (ع) شکمهای خود را به دم نیزههای مسلمانان میدادند و میگفتند: «عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَیَ»، (۱) یعنی پروردگارا به سوی تو شتافتم تا از من خرسند شوی، ولی آنها قرآن صامت را برای جنگ با قرآن ناطق به کار گرفته بودند».
جا دارد که هماینک و پس از سالها، این اثر ارزنده مجدداً ویراسته و مجدداً منتشر شود و برگی مهم از تاریخ نهضت ملی ایران، در دسترس علاقهمندان قرار گیرد. ذکر این نکته نیز بیمناسبت نیست که این اثر ارجمند و تاریخی، سالهاست که در عداد آثار حسنین هیکل به چاپ نمیرسد که این خود نمادی از سانسور و درز گرفتن حقایق تاریخی، از سوی چهرهای است که داعیه آزادیخواهی و اطلاعرسانی دارد. امید آنکه این مهم، مورد عنایت مؤسسات تاریخپژوهی قرار گیرد.
پینوشت:
۱- قرآن کریم، سوره طه، آیه ۸۴