سرویس تاریخ جوان آنلاین: از فخرفروشيهايي كه سلطنتطلبها به حاميان جمهوري اسلامي دارند و حتي آن را مايه انتقاد به جمهوري اسلامي و حاميانش كردهاند، بحث رابطه با اعراب است. آنها معتقدند حكومت پهلوي نه تنها اعتماد به نفس بيجا به اعراب نميداد كه مقابل ايران گردنكشي كنند بلكه حتي عربستيز بود و در بسياري موارد هم اعراب منطقه از حكومت پهلوي حساب ميبردند! اين در حالي است كه جمهوري اسلامي كاري كرده كه اعراب مقابل ايران جرئت و جسارت يابند. اين ادعاهاي سلطنتطلبان با نگاهي حتي ظاهري و نه عميق و حتي بينياز از بررسي پشت پردهها به راحتي رنگ ميبازد. در واقع ادعاهاي سلطنتطلبان و بعضاً پربازديد شدن مطالبشان در شبكههاي اجتماعي نه حاصل قوت استدلالشان بلكه ناشي از كمكاري حاميان انقلاب اسلامي و بياطلاعي تودههاست.
ملكه عربي دربار ايران
ازدواج مقامات جمهوري اسلامي يا فرزندانشان با اعراب چقدر ميتواند در داخل ايران تعجب و سؤال و اعتراض برانگيزد؟ از طرفي رابطه ايران با اعراب (صرفنظر از لبنان و سوريه) در فاصله سالهاي 57 تا 95 چقدر صميمانه بوده كه چنين وصلتي را بتوان احتمال داد؟ آنچه در دو خط بالا نوشتم، حتي تصورش هم براي مردم ايران سخت است، حال برخورد سلطنتطلبها با چنين اتفاقي چه خواهد بود، بماند. اما همين چند دهه قبل، چنين اتفاقي در ايران روي داده و در حالي كه امروز عربستيزي به شعار واحد سلطنتطلبهاي ايراني تبديل شده، همسر اول محمدرضا پهلوي يك شاهزاده عرب بود؛ ملكه فوزيه؛ كسي كه قرار بود مادر وليعهد ايران باشد و اگر فرزندش پسر بود، شاه آينده ايران يك دو رگه ايراني – عربي بود. (در آن صورت معلوم نيست تكليف خون پاك آريايي چه ميشد!)
جالب آنكه بر اساس اصل سيوهفتم متمم قانون اساسي آن زمان ايران، مادر وليعهد الزاماً بايد ايرانيتبار ميبود. مجلس در اقدامي بيسابقه نه تنها به فوزيه تابعيت ايران داد بلكه او را ايرانيتبار ناميد! شهناز فرزند مشترك شاه ايران و فوزيه بعد از انقلاب تابعيت مصري دريافت كرد، چون مادر او مصري بود.
از سويي ديگر، محمدرضا پهلوي علاقه داشت دخترش شهناز را كه يك دورگه ايراني – عربي بود، به پادشاه عراق بدهد يعني باز هم وصلت با اعراب. اما عشق ميان شهناز و اردشير زاهدي مانع آن پيوند دوباره پهلوي – عربي شد.
اعراب؛ پناهگاه پهلويها
گرچه وصلت پهلويها و عراقيها اتفاق نيفتاد اما اين ماجرا باعث نشد كه شاه در زمان آشوبهاي منجر به كودتاي 28 مرداد همراه با ثريا، همسر دومش به عراق پناه نبرد. كشورهاي عربي هميشه پناه خوبي براي محمدرضا پهلوي بودند. او پس از انقلاب اسلامي 57 هم در نهايت به مصر پناه برد و انور سادات مصري ميزبان او شد. رفيق عرب محمدرضا پهلوي براي او مراسم تشييع و تدفين برگزار كرد و مصر براي هميشه ميزبان جنازه محمدرضا پهلوي شد، آنچنان كه قبلاً چند سالي را ميزبان جنازه رضاخان شده بود.بوسه فرح دیبا بر مزار انور سادات، نشانه قدرشناسی از این مهربانیهاست. اينها تازه همه آن چيزي نيست كه بر عربستيزي سلطنتطلبها خط حماقت ميكشد...
ايران؛ عزادار ترور پادشاه سعودي
زماني كه در سال 54 فيصل بن عبدالعزيز آلسعود معروف به ملك فيصل، پادشاه عربستان ترور شد، دربار پهلوي به صدور پيام تسليت اكتفا نكرد و رسماً از طرف دربار هفت روز عزاي عمومي اعلام شد. هفت روز عزاي عمومي در ايران براي مرگ پادشاه سعودي! فقط فكر كنيم اگر جمهوري اسلامي چنين كند، سلطنتطلبها چگونه برخورد خواهند كرد. اين عزاي هفت روزه يقيناً نه نشانه ستيز پهلوي با اعراب ميتوانست باشد و نه حتي حساب بردن آلسعود از شاه ايران، بيشتر بوي رفاقت و حتي باج دادن داشت. اين طور نيست؟
در مورد از دست دادن جزيره بحرين و بخشيدن كامل اروندرود به عراق هم ميتوان گزارشي جداگانه نوشت؛ سرزميني كه براي ايران بود و حكومت پهلوي آن را نتوانست حفظ كند.
ارتش ايران؛ مدافع حكومت عمان
بگذاريد به بخشي ديگر از اين ماجرا نگاه كنيم. سال 1349 چريكهاي چپ عمان عليه حكومت پادشاهي كشورشان قيام كرده بودند و توانستند كنترل بخشهايي از كشور را در دست بگيرند. محمدرضا پهلوي براي كمك به رفقاي عربش در عمان، در سال 51 دستور اعزام واحدهاي واكنش ارتش شاهنشاهي ايران همراه با 20 بالگرد به عمان را به صورت محرمانه صادر كرد. خبر حضور ارتش ايران در سركوب قيام مردم عمان چندين سال مخفيانه باقي ماند. از تعداد نيروهاي اعزامي هم ارقام موثقي در دست نيست و بين 600 تا 4هزار نفر برآورد شده است. آمار كشتهشدگان هم هيچگاه رسماً اعلام نشد اما برخي منابع ارتش به كشتهشدن بيش از ۲۰۰ نفر از نيروهاي ارتش شاهنشاهي ايران و مجروحشدن بيش از ۷۰۰ نفر اشاره دارند. (مدافعان حكومت پادشاهي عمان!) جالب آنكه صدام در يكي از بازجوييهاي سال 2004 در مورد ارتش شاه ميگويد: «اگر ارتش شاه هنوز وجود داشت، ما آنها را ظرف يك ماه شكست ميداديم.»
اسلامستيزي يا عربستيزي؟
پهلوي عربستيز نبود بلكه اسلامستيزياش را حاميانش، عوض از عربستيزي گرفتند. از قضا محمدرضا پهلوي با عربهايي كه اسلامشان امريكايي بود، رابطه خوبي داشت جمهوري اسلامي هم عربستيز نيست، اما با عربها رابطه صميمانه هم ندارد. براي جمهوري اسلامي اسلام و وحدت جهان اسلام است كه موضوعيت دارد، وگرنه نژاد ملتها ملاك تنظيم روابط سياسي دولتهايشان نيست. اسلامستيزي پهلوي را به اشتباه عربستيزي جا ميزنند، در حالي كه پهلويها با اعرابي كه غرب حاميشان بود، رابطه خوبي داشتند و حمايت جمهوري اسلامي از ملتهاي مسلمان را باج دادن نظام به اعراب تفسير ميكنند، در حالي كه نه نژاد اعراب بلكه اين دينشان است كه براي جمهوري اسلامي ايران موضوعيت دارد.
سلطنت طلب آريايي! هنوز داريد شعار عربستيزي ميدهيد؟ اشكالي ندارد، فقط به اين فكر كنيد كه حتي اگر بخواهيد بر سر مزار اعليحضرت فقيدتان برويد، بايد از همين عربها ويزا بگيريد؛ ويزايي كه البته با وقوع انقلاب اسلامي و تيرگي روابط ايران و مصر، به شما به عنوان يك شهروند ايراني تعلق نخواهد گرفت.