جوان آنلاین: شامگاه جمعه، میدان انقلاب تهران صحنهای از تاریخ شد، اما نه فقط بهخاطر رونمایی از مجسمه شاپور اول ساسانی و امپراتور مغلوب روم، بلکه به خاطر موجی از واکنشها، تردیدها و غرور ملی که در فضای مجازی و رسانهها شکل گرفت. آیا واقعاً والرین بود که در برابر شاپور زانو زد؟ یا فیلیپ عرب؟ این پرسش تاریخی، در کنار شور اجتماعی پویش «مقابل ایران دوباره زانو میزنید»، مجسمهای سنگی را به نقطهای داغ از گفتوگوهای فرهنگی و سیاسی تبدیل کرد.
آنچه مجسمه میدان انقلاب را فراتر از یک اثر هنری ساده قرار داد، نه فقط بازنمایی یک صحنه تاریخی، بلکه ورود آن به قلب منازعات هویتی، روایتهای ملی و بازخوانی تاریخ بود. برخی آن را نماد عزت و اقتدار ایران دانستند، برخی دیگر به دقت تاریخیاش خرده گرفتند. در میانه این دو نگاه، یک چیز روشن بود، مجسمه شاپور و امپراتور مغلوب، توانست تاریخ را از دل سنگنگارههای نقشرستم بیرون بکشد و جریان بسازد.
از وصیت اردشیر تا زانو زدن والرین
شاپور اول، پسر اردشیر بابکان و دومین شاهنشاه ساسانی، پس از جانشینی پدر بر ایران، با تهدیدهای نظامی از سوی امپراتوری روم مواجه شد. همانطور که خسرو معتضد، تاریخ نگار معاصر در گفتوگو با «جوان» نقل میکند: «اردشیر به پسرش وصیت میکند که مواظب ژنرالهای رومی یا لگاتها باشد، زیرا آنها همیشه درصدد حمله به ایران هستند.»
در آغاز سلطنت شاپور، امپراتوری روم با جمعیتی حدود ۵۴ میلیون نفر، قلمرویی گسترده شامل سوریه، فلسطین، عربستان، ترکیه، فرانسه، آلمان، انگلستان، رومانی و مجارستان داشت. این گستردگی باعث شد که نیروهای رومی قصد حمله به ایران را کنند و از مناطق مختلف وارد شوند.
اولین حمله مهم را گوردیان سوم صورت داد. معتضد توضیح میدهد: «گوردیانوس قصد داشت انتقام خون امپراتوران پیشین روم را از ایرانیان بگیرد و شاپور را اسیر کند تا در جشن هزارمین سال تاسیس شهر رم به صلیب بکشد، اما سپاه ایران او را شکست داد و گوردیانوس کشته شد. پس از آن، فیلیپ عرب، امپراتور بعدی روم، با ایران صلح کرد و برای ۱۴ سال آرامش برقرار شد.»
این تاریخنگار معاصر ادامه میدهد: «در سال ۲۵۳ میلادی، والرینوس با سپاهی حدود ۷۰ هزار نفر به ایران حمله کرد. شاپور با تاکتیکهای محاصره و عملیات چریکی، سپاه رومی را تضعیف کرد. نتیجه این جنگ، اسارت تعدادی از سناتورها، ژنرالها و مقامات بلندپایه رومی بود. با این وجود، شاپور از رفتار خشونتآمیز اجتناب کرد.»
پیروزی شاپور بر فیلیپ عرب و والرین در کتیبههای نقشرستم و نقشرجب ثبت شدهاست. خسرو معتضد در این رابطه میگوید: «در این نقش برجستهها، والرین در برابر شاپور درخواست بخشایش میکند و فیلیپ عرب نیز به زانو افتاده و دست تمنا به سوی شاپور دراز کردهاست.»
این کتیبهها را مورخان اروپایی و پژوهشگران ایرانی از جمله آرتور کریستنسن و دکتر جواد مشکور، بررسی کردهاند و مستند است. شاپور همچنین پس از پیروزی، آتشکدهای برپا کرد، موقوفاتی برای آن اختصاص داد و تصاویر سربازان و متحدان خود را در سنگنگارهها ثبت کرد.
معتضد در توضیح اهمیت این مجسمه میگوید: «بعد از توصیه رهبر معظم انقلاب، شهرداری تهران به این فکر افتاد که این مجسمه را بسازد. هدف این است که افتخارات تاریخی ایران به مردم یادآوری و روحیه ملی تقویت شود که اقدام بسیار خوب و مفیدی است.»
او همچنین بر لزوم ساخت مجسمههای دیگر تأکید میکند: «ما باید مجسمههای بزرگان ایران را مثل یعقوب لیث یا عبدالله ابن مقفع (اولین فارسیدان که زبان عربی را به فارسی ترجمه کرد) بسازیم. هزاران نفر در تاریخ ایران هستند که باید همهشان با افتخار به نسلهای بعد معرفی شوند، همچون نظامی گنجوی، سعدی، حافظ، خیام، ستارخان، باقرخان، دهخدا، دکتر مصدق، آیتالله طباطبایی، آیتالله بهبهانی و سیدجمال اصفهانی.»
معتضد معتقد است که باید برای پیام این مجسمه، اهمیت قائل شویم و نه حواشی مربوط به آن که آیا در این تصویر، کسی که زانو زده والرین است یا فیلیپ عرب: «تاریخ به ما میگوید که والرین در مقابل شاپور زانو زده، اما حتی اگر این مجسمه دقیقاً والرین را به تصویر نکشیدهباشد هم، باید توجه داشت که شاپور توانست گوردیانوس را بکشد و هم فیلیپ عرب و هم والرین را به زانو درآورد و بر آنها پیروز شود که بدون شک این یک افتخار تاریخی بزرگ برای ایرانیان است.»
با این توضیح، مجسمه و نقش برجستهها نهتنها یک رویداد تاریخی افتخارآفرین را نشان میدهند، بلکه به عنوان نماد قدرت و اقتدار ملی، پیام مقاومت ایرانیان را به نسل امروز منتقل میکنند که باید به آن توجه ویژهای شود.
معتضد در پایان تأکید دارد که میتوان مجسمه داریوش و اردشیر ساسانی و شاه عباس و نادرشاه و سورنا که همهشان قابل نصب شدن در جای جای کشور هستند، به علاوه ستارگان علم و دانش ایران را ساخت و در معرض دید عموم قرار داد. افتخارات تاریخی که کشورهای دیگر از داشتن آن محروم هستند و ما باید از این ظرفیت به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
زانو زدن والرین یا فیلیپ عرب؟
مجسمهای که در میدان انقلاب تهران رونمایی شد، برداشتی هنری از سنگنگاره معروف نقش رستم است، تصویری از پیروزی شاپور اول ساسانی بر امپراتوران روم. در این نقشبرجسته تاریخی، شاپور در برابر دو امپراتور رومی ایستاده: والرین، که در سالهای ۲۵۳ تا ۲۶۰ میلادی حکومت میکرد، و فیلیپ عرب، امپراتور پیشین روم بین سالهای ۲۴۴ تا ۲۴۹ میلادی.
با وجود وضوح نسبی تصویر، اختلافنظرهایی درباره هویت فردی که در برابر شاپور زانو زده وجود دارد. برخی منابع معتقدند آن شخص فیلیپ عرب است، نه والرین. با این حال، امیرحسین مددی، معاون فرهنگی سازمان زیباسازی شهر تهران، در گفتوگو با روزنامه «جوان» با تأکید بر اینکه در تیم طراحی مجسمه شاپور اول و والرین، تاریخشناسان هم حضور داشتند، میگوید: «گاهی ممکن است در بازخوانی تاریخ تفاوتهایی وجود داشته باشد، اما طبق بررسیها و منابع و مستنداتی که ما بررسیشان کردیم، شخصی که در مقابل شاپور اول زانو زده است، والرین است.»
این دیدگاه با تحلیل خسرو معتضد نیز همراستاست. او معتقد است که فارغ از اختلافنظرهای جزئی، اصل پیام این تصویر باید مورد توجه قرار گیرد، پیروزی شاپور بر سه امپراتور روم، یعنی گوردیانوس، فیلیپ عرب و والرین، که نمادی از اقتدار تاریخی ایران است. حتی اگر در بازنمایی هنری، چهره دقیق امپراتور زانو زده محل بحث باشد، آنچه اهمیت دارد، یادآوری عزت و قدرت ایران در برابر امپراتوریهای متجاوز است.
بازتابهای مجازی یک مجسمه تاریخی
اما خارج از حواشی پیشآمده در رابطه با رونمایی از مجسمه شاپور اول ساسانی و والرین در میدان انقلاب تهران، موجی از واکنشهای پرشور در فضای مجازی و میان چهرههای سیاسی، فرهنگی و رسانهای کشور نیز به راه افتاد. این مجسمه که صحنهای از تسلیم تاریخی امپراتور روم در برابر شاه ساسانی را بازآفرینی میکند، به نمادی از عزت ملی و بازخوانی تاریخ ایران باستان تبدیل شد.
سیدعباس موسوی، دیپلمات و معاون پیشین وزارت امور خارجه، با لحنی حماسی نوشت: «مقابل ایرانیان دوباره زانو میزنید! #باذن_الله». این جمله، بهنوعی لحن غالب بسیاری از واکنشها را بازتاب میدهد: بازگشت غرور، عزت و اقتدار تاریخی ایران.
جوادی یگانه، مشاور اجتماعی ریاستجمهوری، این اقدام را «نمادین و مهم» در بازنگریهای پساجنگ دانست و آن را در کنار تصویب قطعنامه منشور کوروش توسط یونسکو، گامی مؤثر در تقویت هویت ملی خواند. علیرضا سلیمی، نماینده مجلس، تأکید کرد که زانو زدن والرین «فقط مربوط به گذشته نیست» و آن را نشانهای از تکرار تاریخ در برابر اراده ملت ایران دانست. مجتبی زارعی نیز با لحنی استعاری، والرین را «ترامپشاه» خواند و گفت: «او که ۱۷۶۰ سال پیش مرد، اینک در میدان انقلاب زانو زد.»
چندین چهره سیاسی از شهرداری تهران بابت این اقدام تقدیر کردند. حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، آن را نشانهای از «تعظیم دوباره غرب» در برابر ملت ایران دانست. عبدالمطهر محمدخانی، سخنگوی شهرداری، نیز از حضور پرشور مردم در میدان انقلاب و خواندن سرود «ای ایران» سخن گفت. عبدالله گنجی نیز با اشاره به اتهام بیتوجهی جمهوری اسلامی به نمادهای ملی- باستانی گفت: «تا دیروز میگفتند به نمادهای ملی بیتفاوتید، حالا فحش میدهند که به شما این کارها نمیآید!»
همچنین برزین جعفرتاش، خبرنگار ایندیپندنت، این شب را «نقطه عطفی» در تاریخ جمهوری اسلامی دانست که در آن، هویت ملی و دینی بهصورت رسمی در کنار هم قرار گرفتند.
کاربران فضای مجازی نیز با زبانهای مختلف از این رویداد استقبال کردند. از گلرخ غفاری که آن را نماد «امت تسلیمناپذیر» دانست، تا زهرا شاهپسندی که نوشت: «نه برای گذشته، بلکه برای آیندهای که بدانید: هویت ایرانی را نمیتوان شکست داد.» افشین کوشا نیز این صحنه را «پیروزی شرف بر زر و زور» توصیف کرد.
برخی کاربران مانند کیخسرو صانعی و بهنود گلی، این مجسمه را حامل پیامهای راهبردی دانستند: از هشدار به متجاوزان تاریخی تا یادآوری تسخیر سفارت امریکا بهعنوان نماد تحقیر ابرقدرتها.
در پایان، کاربری با نام «یاس» نوشت: «اگه از دیدن مجسمه والرین و سرداران ایرانی در میدان انقلاب احساس غرور کردی، برو دست پدر و مادرت رو ببوس، چون تو یه ایرانی وطنپرست و باشرفی.»
به گزارش «جوان»، بدون شک مجسمه شاپور اول و والرین، اگرچه از سنگ ساخته شده، اما حامل پیامی زنده است، اینکه تاریخ ایران، تاریخ ایستادگی است، از نقشرستم گرفته تا میدان انقلاب.