جوان آنلاین: دشمنان ایران همواره با استفاده از ترور، جنایت، خدعه و ویرانگری مقاصد خود را دنبال کردهاند. در این میان، اما گروه یا فردی برای جامعه خطرناکتر از این دشمنان است که با سفیدشویی از دشمن ذاتی، خود را طرفدار مردم جا بزند و با دشمن هم طرح دوستی و همکاری بریزد.
پهلویها جزو این دسته محسوب میشوند. با وجود آنکه امروزه بسیاری از مردم جهان، رژیم صهیونیستی را جنایتکاری که قاتل صدها هزار مردم غزه و کودکان بیپناه میدانند، اما رضا پهلوی همدستی با این رژیم کودککش را از افتخارات خود میداند. حضور دستبوسانه رضا پهلوی در کنار نتانیاهو و دیوار ندبه و حمایت از جنگ ۱۲ روزه، به همگان اثبات کرد که وی چیزی جز دستنشانده طراحان جنایت علیه بشریت نیست و برای ایران هم خطرناکتر از اسرائیل است. مواضع عیان او در حمایت از خباثت اسرائیل به حدی بود که حتی اپوزیسیون هم که روزی با وی به ائتلافی شکننده رسیده بود، به خائن بودن وی اقرار کرد. در تازهترین میزگرد، آنها رضا پهلوی را مخربترین نیروی اپوزیسیون نامیدند که اسرائیل تلاش میکند با هوش مصنوعی و فیکنیوز او را رهبر نابودی ایران کند. از سوی دیگر، بیخاصیتی و حتی مضر بودن رضا پهلوی در خدمتگزاری به رژیم صهیونیستی و منفور بودن وی نزد ایرانیان، حتی رسانههای عبری را به رسوایی اقدامات آن واداشته است.
طی هفته گذشته، روزنامه صهیونیستی هاآرتص، از تلاش ناکام اسرائیل برای دخالت در امور داخلی ایران و بازگرداندن رژیم پهلوی پرده برداشت. این روزنامه، گزارشی را درباره وجود شبکهای مجازی برای تبلیغ سلطنتطلبان و توجیه حملات اسرائیل علیه ایران فاش کرد و نوشت که این شبکه از سوی اسرائیل تأمین مالی و مدیریت میشود. به گفته این منبع، این کمپین شامل حسابهای جعلی در پلتفرمهایی مانند X و تلگرام و اینستاگرام بود و از ابزارهای هوش مصنوعی برای کمک به انتشار روایتهای کلیدی، ساخت پیامها و تولید محتوا استفاده میکرد. هاآرتص با بیان اینکه شک دارد تبلیغ رضا پهلوی با اتکا بر منابع دولتی، برای اسرائیل فایدهای داشته باشد، افزوده: «پسر دیکتاتور پهلوی که از حمایت اسرائیل و امریکا برخوردار بود، بار سیاسی پدرش را به دوش میکشد، پدری که به دلیل فساد، سرکوب سیاسی و شکنجه مخالفان شناخته میشد.»
سقوط از غرب تا تلآویو
در جنگ ۱۲ روزه، رژیم با استفاده از دادههای ساختگی از فضای مجازی، احساس میکرد که میتواند از ظرفیت طرفداران جعلی خود در جامعه ایران استفاده کند، اما در واقعیت، با حقیقت غیر قابل باور جامعه ایرانی رو به رو شد، چراکه حملات مستقیم رژیم صهیونیستی به خاک کشور و قتل عام کودکان و مردم معمولی در امتداد جنایتهای گسترده در غزه و لبنان و سوریه، خوی درندگی این رژیم را بیشتر از گذشته برای مردم روشن کرد. حمله به زندان اوین در تهران با پیوستهای رسانههای ضد ایرانی در خارج، بخشی از نقشه فعالسازی کانونهای شورشی در ایران برای ورود پهلوی به سیرک مبارزه با ایران بود. برنامهای که همزمان با کشتار مردم، برای پیشبرد اهداف رژیم صهیونیستی در درون جامعه و سبک کردن بار هزینههای رژیم و امریکا طرحریزی میشد، اما هوشیاری، بینش و دانایی جامعه ایرانی و بروز جایگاه واقعی رژیم صهیونیستی نزد مردم، به آنها فهماند که نه تنها در میان ایرانیان جایگاهی ندارند، بلکه اکثر قریب به اتفاق ساکنان سرزمینهای اشغالی را دشمن درجه یک خود میپندارند. این برای کاخ سفید و تلآویو بسیار گران آمد و سرخوردگی در پروژه آشوب درونی به انضمام شکست در میدان، آنها را بالاجبار به سمت پیشنهاد آتس بس سوق داد.
رضا پهلوی هم که ابتدا با خیالاندیشی و اتکای به همان دادههای ساختگی، دولت در تبعید در آلمان را تأسیس کرد و گمان میکرد در میان مردم پایگاهی دارد، دوباره تحقیر شد.
هر چند که تجربههای مختلف برای پهلویها باید آنها را از ارتکاب به این جنایت باز میداشت، اما آنها گمان کردند که با اتصال خود به شقیترین بازیگر جهانی، میتوانند اعتبار از دست رفته خود را باز یابند، زیرا ناکامی آنها در ایجاد پروژه براندازی در سال ۱۴۰۱ و بروز اختلافهای بنیادین میان ائتلاف پوشالی اپوزیسیون ایران که شامل عناصر وابسته منافقین و تجزیه طلبان بود، آنها را در جهانخوار کرد و سبب شد که غرب دیگر روی آنها چندان سرمایه گذاری نکند. آنها با وجود مصرف هزینههای گزاف و حمایتهای مالی و سیاسی علنی امریکا و برخی کشورها مخالف ایران، نتوانستند حتی کوچکترین دستاوردی برای غرب به ارمغان بیاورند. این وضعیت سبب شد که رضا پهلوی روابط عمیق و تاریخیاش با رژیم که سالها بهخاطر منفوربودن آن نزد ایران پنهان میکرد، آشکار کند و به طور علنی دست به دامان اسرائیل بشود، چراکه سابقه همکاری پهلویها و عمیق شدن روابطشان به قبل از انقلاب بر میگردد. با کودتای امریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تحکیم پایههای سیاسی رژیم محمدرضا پهلوی، روابط ایران و اسرائیل در سایه حمایتهای امریکا در ابعاد گوناگون گسترش یافت. در بعد سیاسی، با افزایش حضور کارشناسان و کارکنان اسرائیلی در ایران، فعالیت نمایندگان اسرائیل گسترش یافت تا جایی که به یکی از بزرگترین هیئتهای اسرائیلی در خارج از اسرائیل تبدیل شد. در امتداد همین خدمات پهلوی، مئیر عزری، نخستین سفیر اسرائیل در تهران، از شاه نشان درجه دوم تاج دریافت کرد، اما پهلوی در آن زمان به دلیل حساسیتهای افکار عمومی و هراس از خروش مردم ایران و همچنین کشورهای عربی، عمق این روابط را بر ملا نمیکرد.
اسناد موجود گویای این واقعیت است که فعالیت نمایندگی رژیم صهیونیستی در تهران در مقایسه با فعالیت نمایندگی ایران در تل آویو، به مراتب گستردهتر، پیچیدهتر و آزادتر انجام گرفته است و یکی از دلایل اصلی آن علاوه بر ورزیدگی خاص نمایندگان رژیم، پنهانکاری و بعضاً تکذیب روابط از سوی رژیم شاه بود.
با وجود این تقویم همکاری، افشاگریهای هاآرتص بیانگر آن است که برخی جریانهای صهیونیستی فهمیدهاند که رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب نزد ملت ایران جایگاهی ندارند و باید به شکلی تحقیر شود. در واقع، تاریخ مصرف آنها برای برخی جریانهای سیاسی در رژیم صهیونیستی هم در آستانه تمام شدن است.