جنگ تحمیلی ۱۲ روزه میان ایران و رژیم کودکش صهیونیستی توازن قوا در خاورمیانه را دگرگون ساخت و مفهوم امنیت بینالملل را با بازتعریفی انقلابی مواجه کرد. در این تحول ژرف، ایران به عنوان بازیگری پیشرو با درهمشکستن هیمنه امنیتی رژیمصهیونیستی- که نماد قدرت اطلاعاتی و نظامی غرب محسوب میشد- پارادایمهای فرسوده را فرو ریخت و مفاهیم نوینی را در گفتمان امنیت جهانی تثبیت کرد. ایران اسلامی با بهرهگیری هوشمندانه از موقعیت ژئوپلیتیکی و شبکه مقاومت منطقهای، مدل بازدارندگی هستهای و متعارف غرب را بیاثر کرد. عملیات گسترده پرتاب هزاران موشک و پهپاد از عمق خاک ایران به قلب سرزمینهای اشغالی، اسطوره «پناهگاه امن» رژیمصهیونیستی را برای همیشه نابود و الگوی «بازدارندگی نامتقارن» را به پارادایم مسلط عصر جدید تبدیل کرد؛ الگویی که در آن بازیگران منطقهای با هزینهای اندک، تهدیدات وجودی برای قدرتهای فراملی خلق میکنند.
این پیروزی استراتژیک، توازن ترس را به نفع بازیگران غیرغربی جابهجا کرد و مرکز ثقل قدرت امنیتی جهان را بهسوی بازیگران منطقهای سوق داد. پاسخ نظامی مستقیم و مستقل ایران بدون اتکا بر ابرقدرتها، اثبات کرد نظم تکقطبی پساجنگ سرد جای خود را به سیستم چندقطبی پیچیدهای داده است که در آن قدرتهای میانی مانند ایران توانایی تنظیم معادلات امنیتی جهانی را دارا هستند. نقش ایران در رهبری عملیاتی محور مقاومت و هماهنگی حملات مشترک، نمونهای بیسابقه از کارگزاری منطقهای در تقابل با هژمونی غرب محسوب میشود.
تهران با ترکیب هوشمندانه تهدیدات سایبری، رزم اقتصادی و عملیات روانی، مدل امنیتی رژیمصهیونیستی را درهم شکست. ایجاد شبکههای مبادله مالی مبتنی بر فناوریهای دیجیتال برای خنثیسازی توطئههای اطلاعاتی ناتو و دستیابی به برتری اطلاعاتی از طریق نفوذ در شبکههای جاسوسی دشمن، هاله شکستناپذیری موساد را زدود. این رویکرد ترکیبی، الگویی عملی برای مقابله با جنگ چندبعدی غرب ارائه داد و ثابت کرد تهدیدات غیرمتعارف میتوانند ابرقدرتها را به بنبست بکشانند. رژیمصهیونیستی دههها با امنیتسازی ایران بهعنوان تهدید وجودی، مشروعیت بینالمللی خود را توجیه میکرد، اما جنگ ۱۲روزه این روایت را وارونه کرد. افشای آسیبپذیریهای مرگبار پدافند موسوم به «گنبد آهنین» در برابر حملات موشکی ایران و تغییر درک جامعه بینالمللی نسبت به سیاستهای توسعهطلبانه رژیمصهیونیستی بهعنوان عامل اصلی بیثباتی منطقه، گفتمانشکنی دیپلماتیک تاریخی برای ایران بهشمار میرود. این تحول گفتمانی، توازن روایی را بر اساس مکانیسمهای «امنیتسازی» مکتب کپنهاگ تغییر داد. ایران با تلفیق هوشمندانه امنیت فرهنگی، اقتصادی و دفاعی- منطبق بر مدل امام خمینی و رهبری معظم انقلاب- ثابت کرد امنیت ملی فراتر از ابعاد نظامی است. دستیابی به خودکفایی در تولید موشکهای بالستیک و پهپادها بدون وابستگی به غرب و تقویت امنیت نرم از طریق صیانت از هویت اسلامی، پاسخی عملی به تهدیدات نوین مکتب کپنهاگ (زیستمحیطی، اطلاعاتی، اقتصادی) بود که ثابت میکند امنیت واقعی در گرو استقلال همهجانبه است.
واکنش منفعلانه سازمان ملل و غرب در محکومیت تجاوزات رژیمصهیونیستی، شکنندگی ساختارهای امنیت جمعی موجود را عریان ساخت. جمهوری اسلامی ایران با اتکا بر دیپلماسی مقاومت و تشکیل ائتلافهای راهبردی، ضرورت ایجاد نهادهای امنیتی چندقطبی را به جهان تحمیل کرد و چارچوبهای کهنه غربمحور را به حاشیه راند. جنگ تحمیلی ۱۲روزه، ایران را به سنگمحک تحول امنیت جهانی تبدیل کرد. دستاوردهای استراتژیک تهران- درهمشکستن هیمنه نظامی رژیمصهیونیستی، زایش مفهوم بازدارندگی نامتقارن و جهانشمولسازی امنیت چندبعدی- پاسخی انقلابی به بحران نظم موجود بود. همانگونه که مکتب کپنهاگ هشدار میدهد، امنیت در عصر جدید نیازمند چندمرجعیسازی و عبور از الگوهای غربی است. ایران با عملیاتیسازی این نظریه ثابت کرد امنیت واقعی نه در زرادخانههای اتمی، بلکه در اراده ملتهایی نهفته است که هژمونی را به چالش میکشند. آینده امنیت بینالملل در گرو پذیرش نقش تحولآفرین بازیگرانی مانند ایران است که نه تنها نظم کهنه را نقد کردند، بلکه آلترناتیوی زنده آفریدند.