جوان آنلاین: در پی تحولات اخیر منطقهای و جنگ ۱۲ روزه، نامهای با امضای جمعی از اساتید دانشگاه و فعالان اقتصادی منتشر شد که در آن از «لزوم گفتوگو با غرب»، «پرهیز از نگاههای افراطی» و «انجام اصلاحات داخلی برای جلوگیری از جنگ» سخن رفته است. در حالی که این نامه در ظاهر، تحلیلی اقتصادی دارد، در واقع بر پایه مفروضاتی سیاسی شکل گرفته است که نیازمند بازخوانی و واکاوی دقیقتر در چارچوب تحولات نظم جهانی است.
دعوت به مذاکره یا پذیرش نظم آمریکایی؟
محور اصلی این نامه، تاکید بر مذاکره «سازنده» با غرب است، مفهومی که تعریف دقیقی از آن ارائه نشده و قاعدتاً به معنای پذیرش نظم آمریکایی در جهان است. استدلال نویسندگان چنین است: اگر ایران بر برخی مواضع خود مانند برنامه هستهای، قدرت موشکی و حضور منطقهای پافشاری کند، با خطر جنگ و تهدید امنیتی مواجه میشود؛ اما اگر این مواضع را کنار بگذارد و در نظم مطلوب آمریکا ادغام شود، مسیر توسعه و رفاه هموار خواهد شد. در نتیجه، جامعه ایرانی در برابر یک دوگانه قرار گرفته است: یا ایستادگی بر ارزشها به قیمت پذیرفتن خطر جنگ، یا تسلیم همراه با رفاه. این دوگانهسازی اما جعلیست، چرا که انصراف از توسعه هیچ گاه گزینهی ممکنی در برابر ایران نبوده و نیست. اساساً دوگانه حقیقی بر سر اهمیت توسعه و رفاه نیست؛ بلکه بر سر مسیر رسیدن به آن است: تسلیم ایران را به توسعه و رفاه میرساند یا مقاومت و ایستادگی بر ارزشها؟
آیا آمریکا توسعه ایران را میپذیرد؟
فرض کلیدی نویسندگان این نامه آن است که اولاً آمریکا همچنان قدرت بلامنازع جهان است و ثانیاً در نظم مطلوب او، ایران میتواند کشوری مرفه و امن باشد. تجربه تاریخی ایران در دوران وابستگی به غرب، بهویژه در دوره پهلوی و اواخر قاجار، پیشفرض دوم را رد میکند. در آن سالها، نهتنها توسعهای حاصل نشد، بلکه ایران در یکی از ضعیفترین مقاطع تاریخی خود قرار گرفت. از سوی دیگر، موقعیت جغرافیای سیاسی و ظرفیتهای تمدنی ایران، آن را به بازیگری تبدیل کرده است که در نظم آمریکایی، به دلیل توانایی ذاتی ایران در به چالش کشیدن این نظم، مطلوب نیست. به بیان ساده، توسعه یک ایران مستقل و مقتدر، در تضاد با منافع راهبردی ایالات متحده در غرب آسیا است.
پایان جهان تکقطبی
یکی دیگر از پیشفرضهای مهم نامه مذکور، تصور جهانِ تکقطبی و سیطره همهجانبه آمریکا بر نظام بینالملل است. این در حالیاست که شواهد فراوانی از شکلگیری جهان چند قطبی وجود دارد: از حملات نظامی مستقیم به منافع آمریکا و پاسخ محدود آن، تا رشد سریع اقتصاد چین، ناتوانی آمریکا در ترسیم روند جنگ اوکراین، و بیاثر شدن ابزارهای تحریمی علیه کشورهایی مانند ایران. حتی خود ایالات متحده نیز در حال بازطراحی سیاستهای تجاری و امنیتی خود برای انطباق با نظم جدید است. در چنین شرایطی، تحلیلهایی مبتنی بر سیطره مطلق آمریکا و پذیرش آن بهعنوان پیششرط امنیت و توسعه، با واقعیتهای امروز جهان همخوانی ندارد.
قطب مستقل در نظم چند قطبی
بهجای پذیرش انفعالی نظم آمریکایی، ایران میتواند با تکیه بر ظرفیتهای درونی، همکاریهای منطقهای و تعامل راهبردی با قدرتهای مستقل مانند چین و روسیه، مسیری متفاوت را طی کند. تجربه تاریخی برخی کشورهای مستقل که توانستهاند مسیر پیشرفت درونزا را پی بگیرند، نشان میدهد ایران، با تکیه بر سرمایههای تمدنی، موقعیت جغرافیایی و توانمندیهای راهبردی خود، میتواند یکی از قطبهای نوظهور نظم جهانی باشد.
واقعگرایی، درکی نوین میطلبد
در نهایت باید گفت که تصور موجود در ذهن نویسندگان نامه از نظم جهانی، مبتنی بر مفروضاتی تاریخ مصرف گذشته است. واقعگرایی در شرایط فعلی، نه بهمعنای تسلیم در برابر نظم آمریکایی، بلکه بهمعنای شناخت دقیق تحولات جهانی، بهرهگیری هوشمندانه از فرصتهای دنیای چندقطبی و ایستادگی بر استقلال ملی است. نخبگان، دانشگاهیان و سیاستگذاران باید به جای بازتولید روایتهای منفعلانه، مسیر تبیین واقعگرایانه و امیدآفرین را دنبال کنند. پرچم واقعگرایی را نباید به کسانی واگذار کرد که همچنان در چارچوب نظم تکقطبی دهه ۹۰ میلادی میاندیشند. جهان امروز، بهسوی تکثر قدرتها در حرکت است، و ایران میتواند سهمی از این آینده داشته باشد؛ اگر به توان خود ایمان داشته باشد.