جوان آنلاین: گفتوگوی ما با دکتر داریوش صفرنژاد، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد روابط بینالملل در روز سوم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه وسط هیاهوی پدافند هوایی در دفتر روزنامه صورت گرفت. وقتی این گفتوگو انجام میشد ما هنوز نمیدانستیم که سرنوشت این جنگ چه خواهد شد، همچنان که امروز در آتشبسی شکننده نه دولت، نه نیروهای مسلح و نه رسانهها به اظهارات مقامات اسرائیلی و امریکایی اعتمادی ندارند، با این حال آنچه در این گفتوگو مورد توجه قرار گرفته توجه به همه ابعاد جنگ پیچیده و ترکیبی است که امروز در متن آن قرار گرفتهایم و اگر میخواهیم کشتی ایران را به سلامت از میانه امواج سهمگین آن بیرون بیاوریم، ناگزیریم هشیارانه به این ابعاد توجه کنیم.
تصور میکنم رسیدن به یک راهبرد درست در برابر جنگی که اکنون میان ما و اسرائیل و به یک معنا میان ما و اردوگاه غرب درگرفته است، اول از همه مستلزم آن است که مختصات این جنگ و لایههای پیدا و پنهان آن را به درستی ببینیم. همین الان (یکشنبه ۲۵ خرداد) که من با شما در تحریریه روزنامه و اتاق مصاحبه صحبت میکنم، صدای پدافند و شلیک به واضحترین شکل ممکن شنیده میشود. خب این یک لایهای از جنگ است که ما میبینیم یا میشنویم، اما میخواهم ببینم صورت کلیتر این جنگ که ما را امروز دربرگرفته چیست؟
جنگهای امروزی در دنیا، جنگهای ترکیبی است؛ ترکیبی از راهبردها، صحنهها و عرصههای نبرد. سازمان ناتو به عنوان خط مقدم مقابله با جبهه انقلاب اسلامی، پشتیبان اصلی رژیمصهیونیستی است (اعضای ناتو، امریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان). شما دیدید در ۲۲ ماه نبرد غزه هم ۲۶ کشوری که رسماً اعلام کردند و در حمایت از رژیمصهیونیستی نیرو فرستادند، عمدتاً اعضای ناتو هستند. ناتو بدون اینکه رژیمصهیونیستی عضو آن باشد، خود را موظف به دفاع از اسرائیل میداند. ناتو از ابتدای ۲۰۲۳ به مدت ۱۰ سال به ۳۲ کشور عضو خودش تکلیفتعیین کرده که سازوکار جنگ و دفاع در عرصه ششم را آماده کنند. میدانید که عرصه اول زمین است، عرصه دوم دریا، عرصه سوم هوا، عرصه چهارم فضا، عرصه پنجم فضای مجازی و سایبری و عرصه ششم ذهن انسان. تکلیف کرده که نیروی ششم برای جنگ و دفاع در حوزه جنگ شناختی راه بیندازند.
Cognitive War Force، یعنی در ۱۰ سال پیش رو از ابتدای ۲۰۲۳ تمامی اعضا وظیفه دارند ساختار را بازمهندسی و تمام داشتههای خودشان از نیروی انسانی تا ساختمانها را با یک بازمهندسی حساب شده مهیای شکلگیری نیروی ششم کنند. ۱۰ سال قبل هم تکلیف چه بود؛ راهاندازی سازوکار جنگ و دفاع در عرصه پنجم یعنی فضای مجازی. شما دیدید در سه سال آخر این دهه با زدوبند پشت پردهای که ناتو با سازمان بهداشت جهانی انجام داد، درباره کرونا دست به بزرگنمایی زدند و به واسطه وحشتی که از قبل بزرگنمایی کرونا انجام دادند، فضای مجازی را به جزئی از زندگی مردم دنیا بدل کردند، در حالی که تا ۵/۵ سال پیش عمدتاً در کشورهای غربی حتی افراد برای دسترسی به فضای مجازی باید به سن قانونی میرسیدند. این طور نبود که بیمحابا به فضای مجازی دسترسی داشته باشند، اما در دوران کرونا تمام آموزشها از مقطع پیشدبستانی تا دانشگاهی به سمت آموزشهای مجازی رفت، سمینارها، وبینار شد. ملاقات سران و گردهماییها ویدئوکنفرانسی شد. همین اتفاق باعث شد بخش قابل توجهی از جمعیت مردم دنیا به فضای مجازی سرازیر شود. الان شما میبینید اگر مثلاً کسی بعد از ۲۴ ساعت به فضای مجازی دسترسی پیدا نکند، انگار کاری نکرده است.
شما میگویید امروز غرب وارد عرصه ششم یا ذهن انسان شده است. در همین چند روز هم میبینیم که به موازات همین نبرد چقدر فضاسازی روانی انجام شده است. ابزارها در جنگ شناختی چیست؟
اولین ابزار رسانه است. ما پنج نوع رسانه داریم: دیداری، شنیداری، نوشتاری، سایبری، مجازی و شبکههای اجتماعی. دومین ابزار، هوش مصنوعی است. سوم، بازیگران این عرصه هستند؛ گروههای مرجع اجتماعی که ما اصطلاحاً به دو قشر این افراد سلبریتی میگوییم، اما در واقع همه این گروهها سلبریتی هستند که هشت گروه را در بر میگیرند؛ پولدارها و صاحبان صنایع، سیاسیون عالیرتبه و مطرح، نظامیان عالیرتبه بازنشسته، سرآمدان انواع هنرها، سرآمدان سینما، سرآمدان ورزش، استادان دانشگاه، شعرا و نویسندهها و معلمان و روزنامهنگاران و اصحاب رسانهها و مجریان معروف تلویزیون. این هشت گروه، گروههای مرجع اجتماعی و بازیگران جنگهای جدید هستند، یعنی هم ابزار هستند و هم بازیگر. در این جنگ، ترکیبی از طیف نبرد نظامی وجود دارد که از نبرد سخت آغاز میشود تا نبرد نرم که جنگ روانی، سایبری، فضای مجازی و شناختی است، البته این وسط، جنگ اقتصادی و حقوق بینالملل و جنگهای پارتیزانی هم وجود دارد. ما در نبرد اخیرمان با رژیمصهیونیستی تمام این طیفها را میبینیم، یعنی فقط یک بخش جنگ ما نبرد سخت است. الان- مصاحبه در روز سوم جنگ انجام شده است- رژیم صهیونی تمام عوامل و مزدورهای خود را در داخل ایران به کار گرفته است. از دوش پرتاب و ریزپرندهها استفاده میکنند. خب همه هم ثابت شد، دیدید که نیروی انتظامی و سپاه اطلاعیه داد. وزارت اطلاعات اطلاعیه داد. در کنار این نبرد، نبردهای رسانهای شروع شده است و فیلمها، عکسها و خبرهای فیک را روانه شبکههای اجتماعی و ارتباطی میکنند یا مثلاً با یک دوش پرتاب، یک منبع انرژی را میزنند و بعد به دروغ در رسانه میگویند ما با موشک یا F۳۵ زدیم. پس ترکیب اینها باهم نبرد ما را تشکیل میدهد. واضح است که در این نبردهای ترکیبی، چهار عرصه نبرد- زمین، دریا، هوا و فضا- سخت است و دو عرصه نرم: فضای سایبر و ذهن انسان، یعنی باز هنوز غلبه با آن عناصر جنگ سخت است، اما گرایش و هجمه بیشتر در عرصه نرم صورت میگیرد. در عرصه جنگ نرم، رسانه، هوش مصنوعی و گروههای مرجع تأثیرگذار هستند، با این همه پایه همه اینها مردم است.
یعنی استخوانبندی این سه حوزه هم در نهایت به وفاق ختم میشود؟
بله، در دنیا به دیپلماسی مردممحور، دیپلماسی عمومی میگویند. الان در تمام وزارت خارجههای دنیا مجموعهای را تا رده معاونت تعریف کردهاند به نام دیپلماسی عمومی، حتی سخنگوهای وزارت خارجهها را در دنیا در اکثر کشورها به این مرکز وصل کردهاند. ارتباط با افکار عمومی، با رسانه، با شبکههای اجتماعی و تمام ابزارهایی که میتواند در ارتباط با مردم باشد. حالا در این دیپلماسی عمومی از ابزارهای دیگر هم استفاده میکنند، مثل آموزش زبان، ارتباطات فرهنگی، گردشگری و توریسم؛ هر چیزی که بتواند حلقه وصل مردم باهم باشد. در واقع دیپلماسی عمومی دو پایه دارد. یک پایه بحث قدرت نرم است که دو تئوریسین معروف دارد که غربی هستند به نام جین شارپ و ژوزف نای. این دو میگویند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که ما دیدیم آیتالله خمینی، از مردم قدرت ساخت. حرف آنها این است که قبل از امام، ماهاتما گاندی این کار را در هند کرده بود، اما کار امام مؤثرتر و بزرگتر بود، چون از مردم قدرت ساخت، بنابراین ما به فکر این افتادیم که تئوری قدرت نرم را مطرح کنیم. پایه دوم نظریه، سورمینگ است. سورمینگ یعنی حرکات هماهنگ یکسری اجزای ریز که در نهایت به شکل بزرگی مفهوم میدهد مثل حرکت پرندهها روی هوا که نقشی را ترسیم میکنند یا حرکت ماهیهای ریز در آب که شکل و رفتاری را به واسطه هارمونی و مدیریت اجزا پدید میآورند. این همان کاری است که امام انجام داد و توانست اجزای مردم را در کنار هم قرار دهد و تبدیل به قدرت کند. جی شارپ و ژوزف نای بعد از نقشآفرینی امام به این فکر افتادند و مقولهای به نام «مردم به مثابه قدرت» را در تئوریهای روابط بینالملل و حتی حوزه سیاست- سیاست داخلی و سیاست خارجی- شکل دادند. الان ترکیب قدرت سخت را در کنار قدرت نرم قرار داده و گفتهاند قدرت هوشمند. ترکیب جنگ سخت را در کنار جنگ نرم قرار داده و گفتهاند جنگ ترکیبی یا هیبریدی. الان هر کدام از این مفاهیم، هم در حوزههای استراتژیک و راهبردی دارای تئوری است و هم صحنههای بینالملل و منطقهای و حتی داخل کشورها. حالا میگویند یک حزب سیاسی و رجل سیاسی موفق کسی است که بتواند از همه این حوزهها در جای خود استفاده کند. امام (ره) بدون اینکه جایی آموزشی دیده باشد، بدون اینکه حزبی داشته باشد، با استخراج آموزههای الهی و قرآنی- امام ۸۳ سال پیش کتابی نوشتهاند که بن ریشه انقلاب اسلامی را در آن آوردهاند که تماماً ریشههای قرآنی دارد- به فضایی شکل دادند که بعدها نظریهپردازهای غربی متوجه لایههای آن شدند و تئوریزهاش کردند، هم در بحث قدرت نرم و هم در بحث سورمینگ یعنی مدیریت اجزا برای مفهوم بخشیدن به رفتار اجزا. در قدمهای بعد آمدند در دنیا گفتند حالا ما میخواهیم رابطه بین دو کشور را برقرار کنیم. در گذشته قاعده این بود که استعمارگران دنیا میرفتند در دنیا آدم یا طبقه الیت یا الیگارشی را سر کار میآوردند و تمام سرمایهگذاری خود را بر آن فرد یا طبقه حاکم اعمال میکردند، اما اشکال کار اینجا بود که بعد از یک مدت این فرد یا طبقه حاکم زمین میخورد و تمام سرمایهها از بین میرفت. اینها آمدند گفتند به جای سرمایهگذاری بر فرد یا طبقه بیاییم رابطه اجزا را باهم برقرار کنیم: مردم با مردم، بنابراین به سورمینگ معنا دادند و دیپلماسی عمومی مأموریت رسمی وزارت خارجهها و برخی ارگانهای دیگر در دنیا شد.
این اتفاق از چه زمانی شکل گرفت؟
به طور سیستماتیک در دنیا از دو دهه پیش آغاز شده است. در گذشته در وزارت خارجهها به دیپلماسی عمومی مجموعه ارتباطات میگفتند که به مجموعه رسانه و مردم اطلاق میشد.
۱۰ سال پیش مثلاً تصویر سفیر آلمان را در بازار تهران میدیدیم که سوار موتور شده یا دارد در بازار بستنی میخورد.
اصلاً مأموریت سفیر این است، ضمن اینکه ارگانهای دیگری هم در این رابطه دخیل هستند. در اغتشاشات ۳ سال پیش که پایان عرصه پنجم و ورود به عرصه ششم بود، سفیر انگلستان در مرکز تهران وسط اغتشاشها دیده شده بود. قبل از آن هم همین سفیر در ناآرامیهای مربوط به افزایش قیمت بنزین حضور داشت و وقتی آنجا دیده شده بود، گفته بود من مأموریت دیپلماسی عمومی دارم و طبعاً میخواهم ببینم چه خبر است. الان در برخی کشورهای غربی مثل امریکا و انگلستان، مجموعه آموزش زبان انگلیسی مرجع اصلی راهبری دیپلماسی عمومی است. در بعضی جاها مثل ترکیه مجموعهای وجود دارد به نام رایزنی گردشگری. رایزنی فرهنگی سر جای خودش قرار دارد، رایزنی امور دینی سر جای خودش، یک رایزنی گردشگری هم دارند. بعضی جاها رایزنی جذب امور نخبگان علمی دارند. شما الان نگاه کنید. کشورهای غربی، همین رایزنی را در تهران مستقر کردهاند و عوامل و شبکههایی در سیستم دانشگاهی ما دارند و مغز دانشجویان ما را شستوشو میدهند و بعضاً نخبگان را تور و در کشور خود به عنوان تکنیسین استفاده میکنند. تکنیسین که میگویم یعنی شغل عالی به آن فرد نمیدهند و اجازه نمیدهند جلوتر برود، در حد یک کارراهانداز و تکنیسین از او استفاده میکنند، نه یک راهبر و مدیر. این چهار بخش که گفتم مجموعه اینها دیپلماسی عمومی میشود.
آیا ما این سالها متوجه قدرت دیپلماسی عمومی بوده و از ظرفیتهای آن استفاده کردهایم؟
در کشور ما ارگانهایی متولی دیپلماسی عمومی در صحنه بینالملل هستند، نظیر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکند یا مجمع جهانی اهل بیت، مجمع تقریب مذاهب اسلامی، مجمع بیداری اسلامی یا برخی دانشگاههای بینالمللی مثل دانشگاه بینالمللی امام خمینی در قزوین یا جامعه المصطفی العالمیه یا جامعه الزهرا یا جامعه الرسول که در حوزه دانشجویان، نخبهها و طلاب فعالیت میکنند. ما معادل همینها را در امریکا داریم. امریکا مجموعهای دارد به نام Secretary State یا دبیر دولت. ما در ایران به دبیر دولت به اشتباه وزیر خارجه میگوییم. الان در امریکا جایگاه آقای روبیو در دولت، بعد از ترامپ است. روبیو دبیر دولت است. این دبیر دولت چند وظیفه دارد که یکی از آنها وزیر خارجه است. وظیفه دیگر او مدیریت دپارتمانهای دولت است، یک وظیفه دیگر هدایت نهادهای دیپلماسی عمومی است، به اضافه ابزارهای آن. موضوع این است که گاهی نخبههای ما حتی استادان دانشگاهی عمیق و میدانی مطالعه نمیکنند، بنابراین میگویند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی چیست. در حالی که تمام سفارتخانههای دنیا رایزنیهای فرهنگی دارند. امروز میگویند یک رابطه سیاسی، نظامی و حتی امنیتی خوب بین دو کشور زمانی دائمی و بادوام میشود که دو پیوست داشته باشد: اول، پیوست مردمی و فرهنگی و دوم، پیوست اقتصادی، وگرنه این رابطه به مویی بند خواهد بود. اگر آن پیوستها نباشد، حاکم کشور الف با حاکم کشور ب هر کدام جابهجا شوند، کل توافق و ارتباط روی هواست، ساما اگر ارتباطات مردمی برقرار شود، این طور نخواهد بود، بنابراین توصیه میکنند پیوست مردمی در تمام ارتباطات باید باشد و این پیوست مردمی همان دیپلماسی عمومی است. شاید قبل از ۲۰ سال پیش کسی این کار را میکرد، میگفتند به سفیر فلان کشور چه ربطی دارد، آمده است بین مردم، این فرد دنبال جاسوسی است. برای چه با لباس شخصی از سفارت بیرون آمده است. خب سفیر وقتی میخواهد برود پیش مسئول رسمی با کت و شلوار رسمی میرود، اما بین مردم چنین اقتضائاتی وجود ندارد. دیدید اینها وقتی میروند کشورهای دیگر لباس بومی آنجا را میپوشند و عکس میگیرند؟ اصلاً سفرای خارجی زن در تهران مسلمان و شیعه که نیستند، اما وقتی حرم حضرت معصومه (س) یا حرم امام رضا (ع) میروند با حجاب کامل اسلامی میروند. نه اینکه این فرد مسلمان شده است، نه! این کار جزو مأموریتهای دیپلماتیک اوست؛ و حس گرمی ایجاد میکند.
بله و آن فرد همین تصویر را عکس پروفایل خود میکند. همه این افراد در شبکههای اجتماعی، مأموریتهای خود را دارند مثل اینستاگرام و ایکس و امثالهم که برای خودشان به زبانهای مختلف صفحه داشته باشند و تا میتوانند فالور جمع کنند. داشتن فالور بالا برای سفرا در اکثر کشورهای دنیا یک امتیاز ارزشیابی شده است. گاهی افراد عوام میگویند مگر سفیر، بلاگر است؟ بله سفیر، بلاگر هم باید باشد. خب مأموریت رسانه آگاهیبخشی است و شما باید این آگاهی را به مخاطبان خود بدهید که در دنیای امروز از سفرا انتظار دارند بلاگر باشند، انتظار دارند حلقه وصل تجار باشند، حلقه وصل مردم باشند. یک زمانی بالاترین مأموریتهای سفارتخانهها دادن ویزا شده بود. الان کشورها به سمت لغو روادید میروند. در دوره شهید رئیسی عزیز در یک نقشه راه دو ساله هیئت دولت تصویب کرد ما در سال اول ۴۰ کشور و در سال دوم ۳۸ کشور را به صورت یکطرفه لغو روادید کنیم، البته در سال اول اجرایی شد، در سال دوم به تغییر دولت برخورد کرد و چند نمونه اجرایی شد، با این همه در دستور کار قرار دارد. خب این طرح را کدام نهاد به دولت برده بود؟ وزارت میراث فرهنگی و گردشگری. حالا وزارت خارجه هم حمایت کرده بود. چرا؟ چون این کار در دنیا دارد به یک رویه تبدیل میشود. الان بسیاری از کشورهای غربی در تهران ویزا را در سفارتخانه نمیدهند، در مجتمعی شرکتی چند اتاق را اجاره کرده و شرکتها ویزا میدهند، عملاً برونسپاری شده است، چون میگوید من میخواهم دیپلماسی عمومی کنم و پایه دیپلماسی عمومی، مردم هستند و نمیتوانم مانع بگذارم و اجازه ندهم مردم به کشورم بیایند، پس پایه اصلی دیپلماسی عمومی، مردم هستند و امروز این مهم هم مأموریت دولتهاست، هم برونسپاری دولتها و هم مأموریت غیردولتیهاست. در کنار دیپلماسی عمومی، بحث دیپلماسی اقتصادی، تجاری و بازرگانی هم مطرح است. با این حال این سه تخصص را یک واحد میبینند. دیپلماسی اقتصادی، وظیفه وزارت خارجه است که با تصویب و اجرای پروتکلها جاده را باز و هموار میکند. دیپلماسی بازرگانی، وظیفه بخشهای خصوصی است که برود جادهای که باز شده را بهینه کند و علائم و نشانهها را بگذارد و به آن نظم بدهد. دیپلماسی تجاری هم وظیفه وزارتخانهها و بانکهای مرکزی است. شما ببینید سفیری که اخیراً برای چین انتخاب شد، به نظرم انتخاب خیلی خوبی بود. بعضیها مخالف بودند مخصوصاً دیپلماتها در حالی که این طور نیست. امروز در دنیا اتفاقاً میگویند سفیر باید کسی باشد که دیپلمات هم باشد، یعنی کسی را میخواهند که دیپلماسی عمومی بلد باشد، کار فرهنگی و دینی بداند، خم و چم کار اقتصادی و تجاری و بازرگانی بداند و کار سیاسی بلد باشد و در حوزههای دفاعی، نظامی و علمی متبحر باشد، اما باز پایه اصلی دیپلماسی عمومی است. خدا شهید امیرعبداللهیان را رحمت کند. دقیقاً از این منظر به انتخاب سفرا نگاه میکرد. او میگفت، من کسی را میخواهم که وقتی رفت سفارتخانه و به او گفتم برو بین مردم، نگوید من بدون کت و شلوار بروم پیش مردم؟ نگوید من با لباس بومی آنجا بروم بازار؟ البته سفرای ما فعال هستند، اما این انتظارات وجود دارد. امروز حتی دیپلماسی سیاسی موفق هم مردمپایه است.
آقای دکتر در این گفتوگو به این موضوع اشاره کردیم که جنگ و دفاع چندلایه است. مثلاً ما نمیتوانیم نقش دفاع رسانهای را نادیده تلقی کنیم، مثل تصویری که از ایران میان افکار عمومی ارائه میشود. نمیتوانیم بیخیال باشیم و بگوییم میخواهند هرطور درباره ما فکر کنند. شاید سالها این گونه فکر میکردیم، اما امروز فکر میکنم همه ما میدانیم که افکار عمومی دنیا و به تبع آن افکار نخبگان و حاکمان مهم است و ما میتوانیم به این افکار سمت و سو بدهیم. امروز-روز مصاحبه- آقای عراقچی در میان سفرای خارجی مطرح میکرد که برخی کشورهای همسایه بلافاصله تجاوز رژیمصهیونیستی را محکوم کردند، اما کشورهایی که ادعای حمایت از حقوق بشر را دارند، به جای اینکه متجاوز را محکوم کنند، کشوری را محکوم میکردند که مورد تجاوز قرار گرفته است. اینکه یک مسئول این حرف را میگوید، در جای خود درست است، اما اینکه ما این حرف را در قالب دیپلماسی عمومی و ارتباط با افکار عمومی طرح کنیم، مثلاً در شبکههای اجتماعی تبدیل به ترند کنیم و دست به جریانسازی رسانهای بزنیم، به نظرم هنوز در این باره در آغاز راه هستیم. دیدگاه شما در این باره چیست؟
کسانی که در این عرصه فعالیت میکنند در دنیای امروز یکی از آن هشت گروه مرجع اجتماعی هستند. شما به درستی میگویید این موضوع در کشور ما قدری مغفول واقع شده است. رسانه باید جایی باشد که یک فعال رسانهای و خبرنگار آنجا دغدغه مالی نداشته باشد. نباید رسانه یک کالای دست دوم و دست سوم باشد که شما هر جا پول اضافی آوردید کمکی به او کنید و صدقهای دهید. رسانهها در دنیا و فعالان رسانهای جزء اولویتهای جامعه هستند. در بسیاری از کشورهای دنیا حتماً عکس کسی که مصاحبهای انجام میدهد یا مقالهای مینویسد باید چاپ شود. این قدر مهم است، چون میگویند این شخص، برند و رفرنس است، اما در ایران وقتی عکس یک فعال رسانهای چاپ میشود میگویند چه ریاکار، در حالی که این قاعده در دنیا رایج و مرسوم است. وقتی مصاحبه کننده، عکس خودش را در کنار مصاحبه شونده چاپ میکند میگویند خودش را میخواهد مطرح کند. اگر میخواهیم اتفاقی را رقم بزنیم باید نگاهمان را به رسانه ارتقا دهیم.
شما ببینید تمام شهدای شاخص ما در همین حملات اخیر استادان دانشگاهها هستند. ۹ نفر از این شهدا به طور مشخص تخصص هستهای داشتند. آقای سلامی عزیز، آقای باقری، آقای رشید، آقای حاجیزاده هیئت علمی بودند. دو نفر از معاونان آقای باقری که شهید شدند هر دو عضو هیئت علمی بودند. شغل این چهرهها تدریس، نوشتار و قلم بوده و بعد مسئولیتهای دفاعی و نظامی.
نگاه کنید امروز دشمنان ما ایران قدرتمند را نمیخواهند. در این کره زمین که ما روی آن زندگی میکنیم قدیمیترین تمدن و دولت در ایران تشکیل شده است. این حقیقت در تمام کتابهای تاریخ دنیاست، اما ما کمتر به آن میپردازیم. تمدن و فرهنگ ایرانی و سیاست و حکومت در ایران، قدیمیترین در کره زمین است. از طرفی شاخص برتری ما علم است. ما دانشمندان بزرگی را در طول تاریخ تحویل بشریت دادهایم و امروز هم در ادامه همان راه میبینیم که اردوگاه غرب دانشمندان ما را ترور میکند، چون آنها پیشرفت و رشد علمی ما را که خارج از ساختار و نظام سلطه جهانی باشد نمیخواهند.
نکته و شاخصه دیگر در این باره، اعتقادات اصیل الهی است. این قدر انقلاب اسلامی در دنیا اعتقادات اصیل را خوب معرفی کرد که تمام دنیا حتی آنهایی که میخواهند در عمل با خدا مبارزه کنند دم از خدامحوری و خداگرایی میزنند. الان در دنیا همه از خدا دم میزنند و خداباوری. حتی نتانیاهو که جنایت میکند هر جا میرود یک کتاب بزرگ زیربغلش میزند که تورات و ملحقات آن است. هر جا میرود این کتاب را مثل داعشیها باز میکند و استناد تحریفی و صوری به تورات میکند و همانجا حکم و فتوا میدهد و جنایت میکند. میخواهم بگویم حتی کسانی که در نقطه مقابل با خدا هستند در پوشش خداباوری اظهار به خداباوری میکنند.
از یاد نبریم در این فضا انقلاب اسلامی، اعتقادات الهی درست را به دنیا معرفی کرد و به خاطر همین سردمداران غرب بسیج شدند و گروههای فیک راه انداختند برای اینکه اسلام را تحتالشعاع قرار دهند. خب همیشه برای جنس خوب، فیک راه میاندارند.
یعنی همین گروههای شبه اسلامی؟
بله، القاعده، طالبان، بوکوحرام، داعش و تحریرالشام. اینها فیکهای اسلامیاند. همین برنامه را درباره سایر ادیان الهی هم در دنیا داریم برای اینکه خدامحوری و خداباوری به حاشیه برود و نادرست جلوه کند، هم در یهودیت و هم در مسیحیت و سایر ادیان الهی. امروز نظام سلطه تمام تلاش خود را کرده که از رژیم صهیونیستی پشتیبانی کند. کل جهان سلطه که ما به آن ناتو و غرب میگوییم پشت اسرائیل است. الان اسرائیل ۲۲ ماه است که در غزه جنایت میکند. به پشتوانه چه کسی؟ به پشتوانه نظام سلطه غرب، به پشتوانه ناتو. البته که پوسته و لایه رویی، رژیم صهیونیستی است که نهایتاً وزن ۳ تا ۵ درصدی دارد. الان F۳۵ که میآید مردم بیدفاع ما را مورد حمله قرار میدهد همان F۳۵ است که غزه را زده و پیشتر به لبنان و سوریه حمله کرده است. این F۳۵ ساخت چه کشوری است؟ امریکا. خلبانهایش چه؟ امریکایی هستند. F۱۶ها هم همین طور. شما دیدید ما چطور در همین جنگ F۳۵ امریکا را زدیم یا پهپادهای بسیار پیشرفته آنها مثل پهپاد هرمس که در تور پدافند ایران گرفتار شد. همه اینها تکنولوژی امریکایی دارد و کشورهای مختلف که به رژیم صهیونیستی کمک کردند. جنگ نظامی بالاخره یک روز تمام میشود و امید داریم این جنگ به اضمحلال تیم حاکم بر سرزمینهای اشغالی و در قدم بعدی به فروپاشی رژیم صهیونیستی منتهی شود انشاءالله و بعد هم ظهور آقا امام زمان و تحقق همه آن وعدههای الهی. تمام این شهدای شاخص ما جزو ۳۱۳ یار حضرت هستند، حاج قاسم، سردار باقری، سردار رشید، آقای سلامی و حاجیزاده قطعاً جزو آن ۳۱۳ یار حضرت هستند و این جزء اعتقادات ماست. هر زمان که انشاءالله این ظهور میسر شود این چهرهها پای کار خواهند بود.
به نظرم اتفاقی که به موازات این جنگ شروع خواهد شد و قوت خواهد گرفت جنگ روایتهاست. پیشبینی شما در این زمینه چیست؟
مسئله اینجاست که بعد از این جنگ سخت، جنگ نرم با شدت بیشتری شروع میشود. شروع میکنند هر آنچه را که دلشان میخواهد بزرگنمایی میکنند، هرچه دلشان میخواهد نمیگویند و کوچک جلوه میدهند. یکسری مزدور هم در اختیار دارند که با تزریق منابع مالی از آنها حمایت میکنند.
آقای دکتر! ما شهرهای موشکی داریم. سالها برای این شهرهای موشکی برنامهریزی و سرمایهگذاری صورت گرفته است. امروز اگر شلیکی انجام میشود به واسطه ذخایری است که طی سالها فراهم شده است. اما آیا ما شهرهای رسانهای داریم؟ همچنان که اشاره میکنید انگار ما هنوز اهمیت وجود شهرهای رسانهای را در جنگ نرم به درستی ادراک نکردهایم.
رسانه یکسری بحثهای کلان دارد و یکسری بحثهای مربوط به اجرا، عمل و میدان. شما این موضوع را در دو سطح ببینید. یکی خود رسانه است که الحمدلله داریم. یعنی آن سخت افزار و پوسته را داریم. با این حال در حوزه عمل و میدان ضعف داریم و علت این ضعف هم در این است که هنوز رسانههای ما ورژن ۱۴۰۴ نیستند. شما وقتی فیلم سینمایی ۹۰ دقیقهای میسازی باید بتوانی دو کلیپ دو، سه دقیقهای از این فیلم استخراج و عرضه کنی.
باید بتوانی پیام را در کوتاهترین شکل ممکن ارائه کنی.
یک، دو یا نهایتاً سه دقیقه. شما زمانی میتوانید به کامیابی بیشتری برسید که هر روز دو، سه ساندویچ از روزنامهتان بیرون بیاورید. هر کدام در حد یک یا دو پاراگراف. شما جزء رسانههای برتر بودید و واقعاً میتوانید برای مخاطبانی که طالب پیامهای کپسولی هستید خوراک رسانهای فراهم کنید. حضور شما در شبکههای اجتماعی، در ایکس، فیس بوک، توئیتر، اینستاگرام و ویراستی که شبکه اجتماعی ایرانی است میتواند بسیار کمک کننده باشد. خیلی وقتها رسانه ملی هم منابع و خوراک خود را از همین رسانهها برداشت میکند. موضع امریکا را که میخواهد نمیرود دفتر وزارت خارجه در سازمان ملل. میرود یک پاراگراف از مواضع روبیو را از صفحه او در شبکه ایکس برمیدارد یا مواضع ترامپ را از صفحهاش برمیدارد.
چرا اینها را میگویم؟ توجه به این ظرایف در تحقق اهداف ما در دیپلماسی عمومی و جنگ نرم اثر دارد. الان از این به بعد جنگ به سمت فضای نرم حرکت میکند. البته جنگ سخت تمام میشود، اما باید روی جنگ نرم به شدت توجه و سرمایه گذاری کرد. مخاطب به دست آوردن در این حوزه و استفاده کردن از یک شبکه عمومی خیلی مهم است. اصلاً دیپلماسی عمومی یعنی شبکهسازی عمومی که مردم قبول داشته باشند. شما نگاه کنید الحمدلله در روزهای اخیر پاسخ اقتدارآفرین به تجاوز رژیم صهونیستی، پیادهروی غدیر بود. بر اساس آمار گفته میشود فقط ۳ میلیون نفر در پیادهروی غدیر در تهران شرکت داشتهاند با اینکه تعطیلی رسمی بوده و خیلی از تهرانیها در مسافرت و بیرون شهر بودند و ایام امتحانات دانشجوها هم بود. شما میرفتید میدیدید از هر تیپی هم در این مراسم شرکت کرده بودند. این به اقتدار ایران گواهی میدهد. این بهترین فرصت است که شما از این اقتدار یک سلسله گفتمان و ارزش بیرون بیاورید. دیگر این طور نشود که عدهای بخواهند ما را به عقب برگردانند که معلوم نیست حتی موشک هم داشته باشیم. مفهوم بحث من مشهود است. افرادی که حتی داشتن موشک ما را زیر سؤال میبردند الان شوکه شدهاند. چون این افراد به آنها رفرنس میدهند و نتانیاهو باورش نمیشد این طور از ایران و ملت پاسخ دریافت کند. حالا میگویند این موشک خیبرشکن تولید ۱۴ سال پیش ماست و ایران هنوز از موشکها و تجهیزات مدرنتر و بهروزتر خود رونمایی نکرده است.
نکته دیگری که در این چند روز آشکار شد جولان مزدوران این افراد است. در همین فضای جنگ، سردار رادان از دستگیری افرادی در خانههای تیمی خبر دادند که دست به عملیاتهای خرابکاری در داخل کشور میزدند. این حجم از ریزپرندههایی که این روزها در آسمان نقاط مختلف به پرواز درآمدند عادی بود؟ چه کسانی اینها را آوردهاند؟ چرا نظارتی در این زمینه صورت نگرفته است؟ میگویند کولبرها آوردهاند. کجای دنیا روی پدیده قاچاق، این طور اسم میگذارند و به آن نوعی مشروعیت میدهند. حالا ما در دورههای قبل وزیر رفاه و تأمین اجتماعی داشتیم که میخواست این افراد را بیمه کند. الان معلوم شده که پهپادها و مهمات از کانال آنها وارد کشور میشود.
البته ممکن است کسانی بگویند در نقاط مرزی ما فرصتهای پایدار شغلی وجود ندارد یا با کمبود این فرصتها روبهرو هستیم، اما موضوع این است که شما نمیتوانی این موضوع را حل کنی اگر به آن مشروعیت بدهی.
بله دقیقاً همین است. میگویند ما در فلان استان، ۶ هزار کولبر داریم. اگر شما بتوانی مدیریت کنی و حتی ۶ هزار حقوق تأمین اجتماعی بیکاری به این افراد بدهی خسارتی که این افراد به کشور میزنند خیلی کمتر خواهد بود. شما باید کلی نیرو استخدام کنید تا از پدیده قاچاق ممانعت کنید، از انواع و اقسام قاچاقها از مواد مخدر بگیرید تا سلاح و مهمات و بمب و پهپاد و ریزپهپاد و چیزهای دیگر.
اگر بخواهیم در دنیای پیچیده امروز که در واقع سلاحها هیبریدی یا ترکیبی است توفیقی به دست بیاوریم باید حواسمان به همه میدانها باشد و صرفاً فکر نکنیم که، چون امروز این موشکها زده شدند پس کار تمام شده است.
من در چند دانشگاه در تهران در جریان چند جلسه علمی بودم که سردار شهید حاجیزاده آنجا ارائه علمی داشتند. یادم میآید روزی ایشان میگفتند من بارها به مسئولان گفتهام حاضرم داوطلبانه بخش قابل توجهی از هزینهای که برای ساخت موشک به من میدهید به رسانهها بدهم. من ندیدهام مسئولی در جمهوری اسلامی بیاید بگوید من حاضرم از بودجه خودم، این کار را انجام دهم فقط شما اجازه این کار را بدهید. حتماً میدانید بودجههای دولتی ردیف دارد و یک ریال از بودجهها را نمیتوانید در جای دیگر استفاده کنید. ایشان میگفت من به مسئولان هم گفتهام حاضرم این حجم از بودجه را به رسانه بدهم کار موشک هم همچنان سر جای خودش باشد.
تازه این را کسی میگوید که کار او همان موشک است.
بله، ۱۶ سال صفر تا صد این موشکها با او بوده، بعد از شهید طهرانی مقدم که به اصطلاح شروع کننده بود دومین فرد موشکی ما شهید حاجیزاده بودند و افتخار ایشان هم در همین حوزه بود. خدایش رحمت کند که عاقبت بخیر شد. چون بعد از مدتی این سرداران بازنشسته میشدند و باید در رختخواب از دنیا میرفتند. حیف بود برای این آدمها. شما بازه سنی این شهدا را ببینید و عزیزانی که در این چند روز شهید شدند، همه بین ۶۰ تا ۶۵ سال هستند. انگار که حکمتی در این موضوع است. شهدای شاخص مقاومت ما بیشتر بین ۶۰ تا ۶۵ سال بودهاند. آقای هنیه، آقای سنوار، آقای سیدحسن نصرالله، آقای شیخ صفیالدین و حاج قاسم عزیز. همه این شهدا در همین حدود سنی بودند. بعد شما میبینید پیامبر عزیز ما، امام علی و امام صادق (ع) همه این معصومین در این سن از این دار فانی عبور میکنند. همه اینها نشانه است.
اجازه دهید این موضوع را همین جا بگویم که آقای حاجیزاده خدابیامرز خیلی روی دیپلماسی عمومی و رسانه تکیه و تأکید داشتند و میگفتند تکتک اینها نقطه زن هستند، چون ایشان نقطهزنی میکرد این را درک میکرد. شما جای دیگر وقتی میگویید روزنامه و رسانه اغلب متوجه عمق موضوع نیستند فکر میکنند مثلاً جایی است که طرف در آن آگهی میدهد و کالایی را تبلیغ میکند، من توصیه میکنم سرمایهگذاری و توجهتان را بر شبکههای اجتماعی بیشتر کنید. دوم اینکه زبانهایتان را متنوع کنید. بچه حزباللهیها شکسته نفس هستند، اما باید جلو بیایند و چهره شوند. گاهی افرادی با حداقل سواد کارهایی میکنند که چند میلیون فالوور جذب میکنند.
فرید ذکریا را در سی ان ان میبینیم یا کریستین امانپور که تبدیل به رفرنس شدهاند یعنی صرفاً برتری نظامی مورد توجهشان نیست.
خب فعالان رسانهای ما از این چهرهها چه چیزی کمتر دارند.
سرمایهگذاری صورت نمیگیرد؟
فقط هم سرمایهگذاری نیست. شما فرض کنید الان به دانشگاه تهران در یک جلسه دفاعیه دکترا یا پسادکترا میروید. وقتی من رفرنس میدهم استاد راهنما میگوید رفرنس تو چه کسی است؟ میگویم جیمز یا آدامز یا اسمیت. اما کافی است بگویم رفرنس من حسن یا محمد است، بلافاصله میگویند این علمی نیست.
یعنی پس زمینههای ذهنی که اجازه نمیدهد ما در نبرد رسانهای به مراجع درونی خود رجوع کنیم، چون چیزی در ذهن ما رسوب کرده که رسانه داخلی یا رسانهچی داخلی، وزن و اختیار و مرجعیتی ندارد.
شما وقتی میخواهید از پایان نامهای در دانشگاه تهران دفاع کنید و رفرنس شما یک ایرانی است به پایان نامه شما به دید پایان نامهای دست دوم نگاه میکنند. وقتی رفرنس شما جیمز، آدامز و اسمیت میشود به چشم دیگری به شما نگاه میشود. مجموع اینها همین میشود که اتفاق افتاده است. وقتی اینها حل نشود هرچقدر هم هزینه کنید صحنه همان است.
این باز مصداقی دیگر از جنگ شناختی است.
بله، ما الان وسط نبرد ترکیبی رژیم صهیونیستی و امریکا هستیم. من امروز به شبکه اینترنشنال رسانه نمیگویم، اینترنشنال یک پادگان تروریستی است. اینها ساخت بمب و انجام عملیات تروریستی و خیلی چیزهای دیگر آموزش میدهند. امروز اینترنشنال، صدای امریکا، بیبیسی و من و تو و امثال آنها شبکههای تروریستیاند. اینها بازوهای اجرایی کسانی هستند که دشمنان علنی و قسم خورده روبهروی ما هستند. از طرفی گروهکهای متعددی داریم. ۴۷ سال است هر کس در ایران آدم کشته و ترور کرده و سر بریده و کلاهبردای کرده در اروپای غربی، کانادا و امریکا جای گرفته است. این تروریست رفته آنجا و، چون زبان فارسی بلد است میگوید من ایرانی هستم. چه کسی گفته هر کس فارسی حرف زد ایرانی است؟ الان من انگلیسی بلدم صحبت کنم این یعنی من انگلیسی یا امریکاییام؟ نکته دوم اینکه بالاخره این افراد آنجا زندگی میکنند و شهروندی، اقامت، بورس تحصیلی و جا برای خواب و اقامت و سفر دارند. اینها مزدور هستند. نان آنها در دشمنی با ما ایرانیهاست. ما این موضوع را باید در جامعه روشن کنیم و بدانیم هر کس که فارسی حرف زد به این معنا نیست که ایرانی است. چه کسی گفته اینها هموطن ما هستند. چه کسی گفته مسیح علینژاد هموطن ماست؟ او سالهاست شهروند انگلستان است و اقامت امریکا را دارد. چرا ما باید به او بگوییم ایرانی؟ رضا ربع پهلوی و تمام افراد خاندان پهلوی ملعون تابعیت مصر را دارند و اقامت امریکا را. کسی که ۴۷ سال است شهروند مصر است یک سند بیاورد و به دوربینها نشان دهد که او ایرانی است. هیچ سندی ندارد، اما مدام اصرار داریم بگوییم او فرزند شاه مخلوع است، حتی برخی رسانههای خودمان به نظرم به دلیل فقدان سواد رسانهای در این دام میافتند. شما بیا این را به مردم بگو که این آدم ۴۷ سال است تابعیت مصر را دارد و اصلاً ایرانی نیست. محسن سازگارا تا فتنه ۸۸ ایرانی بود، بعد از آن رفته امریکا و تابعیت امریکا را گرفته است. شما میدانی در قوانین حقوق مدنی امریکا هر کس تابعیت امریکا را بگیرد سه شاهد میبرد دفتر اسناد رسمی و از تابعیت خود انصراف میدهد و این شاهدان هم تضمین میکنند این افراد از تابعیت خود انصراف دادهاند. محسن سازگارا شهروند امریکاست. ما چه اصرار داریم بگوییم محسن سازگارا دفتر تحکیمی بوده در حالی که خودش با اختیار خودش سلب تابعیت از ایران کرده است.
نکته آخر من این است که من نمیدانم چرا ما در ایران همیشه دوست داریم روی موارد منفی متمرکز شویم. شاید به دلیل این باشد که حس ناسیونالیستیمان - وقتی تهدیدی خارجی وجود ندارد - قدری ضعیف است. خدای متعال در قرآن شریف میفرماید امت واحده. این امت واحده در قانون اساسی ما چند بار آمده است. هم در مقدمه و هم در اصول. خداوند باز در کلامالله شریف میفرماید ما شما را قوم قوم و نژاد نژاد آفریدیم. یعنی خود خداوند هم ناسیونالیسم را رد نمیکند، اما در ذیل همان امت واحده و اعتقادات میپذیرد. نمیگوید تو ایرانی بودن خود را نبین. حضرت آقا را نگاه کنید همه جا ایران و اسلام را کنار هم به کار میبرند. اصلاً در دوران دفاع مقدس درست است که بیشترین پرچمهای ما یامهدی و یازهرا بود، اما پرچم ایران هم بود. ما از اعتقادات دفاع میکردیم و قلمروی سرزمینی هم داخل این دفاع بود. چون که صد آید نود هم پیش ماست، اما کسی منکر ایران نبوده است، ما الان درباره شهدای مقاومت چه کردیم. گفتیم هر کس در جای خودش دفن شود. بعضیها میگفتند سید حسن نصرالله خادم امام رضا (ع) بوده، اولین جایی که مطرح کردند گفتند سید، حرم، اما رضا دفن شود. بعد گفتند محب اهل بیت بوده، در حرم امام حسین یا امام علی باشد. هر کس پیشنهادی داد بعد به این نتیجه درست رسیدیم که درست است ما امت واحده در مقاومت هستیم، اما ایشان لبنانی است، هاشم صفیالدین از کجاست؟ عماد مغنیه از کجاست؟ هر کس در شهر خودش باید الگو شود. اگر ما به این نکته توجه داشته باشیم آن موقع ارزش دادههایمان را میدانیم. الحمدلله در کشور توجه به این موضوع است. ما کلی سرود ملی داریم. کاری که ورزشکارهای ما کردند فوقالعاده بود. نوجوانهای والیبالیست ما و سلام نظامی سه تیم والیبال ما در دنیا صدا کرد. تیم واترپلویمان این کار را کردند و پرچم را بوسیدند. چقدر اینها اثرگذار است؛ و انرژی اجتماعی فوقالعادهای ایجاد میکند.
ما باید اینها را بگوییم. در محیطهای دانشگاهی ما هر کس این کارها را میکند میگویند سطحینگر است. خیال میکنند پژوهشگر و عالم و دانشمند کسی است که همواره نداشتهها را ببیند و غر بزند و منتقد باشد. بله اینها هم لازم است، اما داشتهها را چه کسی باید ببیند.