ورود علنی امریکا به تهاجم به ایران، نشان داد که تا چه حد ادعاهای پیشین کاخسفید درباره پایبندی به دیپلماسی و مذاکره دروغین بوده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی از آغاز شکلگیری پرونده هستهای، مسیر خود را بر پایه «حکمت، تدبیر و عزتمندی» بنا نهاده و تلاش کرده منطق صلحآمیز برنامه هستهای خود را برای جهانیان شفاف سازد.
ایران، با وجود بیاعتمادی عمیق به رفتارهای متناقض کشورهای غربی، هرگز دروازه گفتوگو را نبست و همواره از دیپلماسی بهعنوان ابزاری مشروع در تأمین حقوق ملت خود بهره برد. بااینحال، واقعیت تلخ آن است که امریکا و سه کشور اروپای غربی، با نقض پیاپی تعهدات خود و بهرهبرداری ابزاری از فضای مذاکرات، بر بیاعتمادیها دامن زدهاند و فضای بینالمللی را به عرصهای برای بازیهای فریبکارانه تبدیل کردهاند.
بهطور مشخص میتوان دو رویکرد را در جهان سیاست امروز مشاهده کرد، منطق زور و جنایت که از سوی امریکا و عنصر نیابتیاش رژیم صهیونی و با حمایت اروپای غربی دنبال میشود و در سوی دیگر تلاش برای مهار یکجانبهگرایی و استکبار از سوی کشورهای مستقل و بهویژه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت.
تحولات اخیر، بهویژه در پی افزایش مداخله مستقیم ایالاتمتحده در حمایت نظامی و تسلیحاتی از رژیمصهیونیستی، گویای آن است که منطقه وارد مرحلهای جدید از تنشهای ژئوپلیتیکی شده است. نقش علنی و پررنگ واشینگتن در پشتیبانی عملیاتی از رژیمی که سالهاست بذر بیثباتی و خشونت را در منطقه میپراکند، ایجاب میکند که جمهوری اسلامی ایران، متناسب با شرایط جدید، راهبردهایی بازدارنده و مؤثر را در دستور کار قرار دهد.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدا جنگطلب نبوده و بهطورکلی مردم ایران در چند قرن اخیر به کشوری تجاوز نکردهاند، اما این بدان معنا نیست که در برابر متجاوز سر خم کرده و «جنگ تحمیلی» آنان را به «صلح تحمیلی» سوق دهد؛ لذا بهطورقطع ورود خباثتآمیز امریکا با پاسخ اقتدارآمیز ایران مواجه خواهد شد. سیاست مستقل جمهوری اسلامی ایران و نیز موقعیت ژئوپلیتیک و قدرت دفاعی ویژه آن فرصتهای بینظیری برای تنبیه سران کاخسفید فراهم آورده و در چنین شرایطی، از میان دهها گزینه مختلف نظامی و چندبعدی، سه گزینه راهبردی پیشروی ایران قابلتصور است:
نخست؛ هدفگیری زیرساختهای نظامی و توان عملیاتی امریکا در منطقه، از جمله پایگاههای نظامی مستقر در کشورهای همسایه و سواحل جنوب خلیجفارس، بهعنوان اهداف مشروع در چارچوب دفاع از امنیت ملی.
دوم؛ مهار و اخلال جدی در ساختار اقتصادی نظام سرمایهداری با بهرهگیری از جایگاه ژئوپلیتیک ایران در آبراههای استراتژیک همچون تنگه هرمز و همافزایی با محور مقاومت برای بسط این راهبرد در دریای سرخ و بابالمندب.
سوم؛ افزایش فشار همهجانبه و نفسگیر بر رژیمصهیونیستی (بهعنوان عنصر نیابتی امریکا در منطقه) با تکیهبر توان موشکی و پهپادی، بهمنظور تحمیل هزینههای تمامعیار و فلجکننده به این رژیم و ارسال پیام بازدارنده به حامیان آن.
علاوه بر اینها ترکیب هوشمندانه این گزینهها در قالب یک راهبرد ترکیبی (هیبریدی) میتواند ضمن بازدارندگی مؤثر، هزینه تجاوز را برای دشمنان افزایش داده و منافع راهبردی ایران را حفظ کند. خوشبختانه انسجام مثالزدنی و بینظیر این روزهای جامعه ایران در برابر دشمن متجاوز، دست تصمیم گیران را در تهران برای واردکردن ضربات متعدد و تأثیرگذار بر متجاوزان باز گذارده است.
درنهایت، باید تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران آغازگر هیچ تنشی نبوده و نخواهد بود، اما در برابر هر اقدام خصمانه، پاسخی قاطع، متناسب و هدفمند خواهد داد. این سیاست نهتنها ضامن حفظ ثبات منطقهای است، بلکه یادآوری میکند که دوران سلطهگری یکجانبه دیگر پایان یافته است و معادلات جدید منطقه، بر پایه مقاومت، بازدارندگی و عزت ملی بازنویسی خواهند شد. تحولات آتی و نظم آینده به ساکنان کاخسفید خواهد فهماند که دست به چه تصمیم پرغلط و پرهزینهای زدهاند.