جوان آنلاین: «روایت سوره سینما از چهرههای خبرساز هفته» عنوان بستهای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهمترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.
به گزارش سوره سینما، هر هفته چهرههایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمیآورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل میدهند. این هفته، روایت ما به سراغ پنج چهرهای میرود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از بازیگری تا موسیقی و اجراهای تلویزیونی، از بازتاب خشم عمومی در بستر سینما تا اظهارنظرهای جنجالی، هر کدام به نحوی بخشی از فضای عمومی و رسانهای را به دست گرفتهاند و بازتابهای متعددی را در شبکههای اجتماعی و رسانهها رقم زدهاند.
جواد عزتی؛ تولد دوباره با «وحشی»
آخرین قسمت از فصل اول سریال «وحشی» به کارگردانی هومن سیدی، پایانی موقت بود برای قصهای تلخ، اما نقطهعطفی در کارنامه جواد عزتی. بازیای که در چند هفته اخیر تحسین بسیاری را برانگیخت، در هفته گذشته با پخش قسمت آخر، به اوج رسید. مخاطبان در فضای مجازی ویدیوهایی را به اشتراک گذاشتند که نه فقط قدرت بازی عزتی در این سریال، بلکه مسیر بازیگریاش در سالهای اخیر را مرور میکردند؛ مسیری که شاید تا پیش از «وحشی» و «زخم کاری» کمتر دیده میشد.
نقش داوود اشرف، مردی که قربانی یک اتفاق ناگهانی و بدشانسی بود، در دستان عزتی به شخصیتی چندلایه بدل شد. او از مردی امیدوار و آرام، به انسانی افسارگسیخته و تهی از معنا تبدیل شد؛ شخصیتی که دیگر از مرگ، زندان و هیچ چیز نمیترسید. همین دگردیسی روانی، لحظهبهلحظه در بازی عزتی آشکار بود؛ او با کمترین اغراق و بیشترین حس، سقوط شخصیت را ملموس کرد.
تأثیر این بازی تا جایی بود که کاربران بسیاری او را در فضای مجازی تگ کردند، از او نوشتند و او، پس از سه سال، دوباره به اینستاگرام بازگشت. عزتی که حتی در ایام رونمایی از اولین فیلم بلند خود در سینماها یعنی «تمساح خونی» هم صفحه شخصیاش در اینستاگرام را فعال نکرده بود، حالا با انتشار تصویری از داود اشرف در سریال «وحشی» در همین صفحه نشان داد که علقهای شخصی هم به این تجربه پیدا کرده است؛ سریالی که حالا بسیاری آن را نقطه عطف کارنامهاش میدانند.
رهایی داوود از هر چیزی که او را به گذشته پیوند میزد، بهدرستی توسط عزتی اجرا شد. این بار دیگر بحث بر سر توانمندی بازیگری او نیست؛ بحث بر سر تثبیت جایگاهی است که سالها با صبر، تلاش و انتخابهای درست به دست آمده است.
هادی حجازیفر؛ بازنمایی یک خشم عمومی
با انتشار خبر دردناک قتل الهه حسیننژاد، دختری که ده روز پیشتر ربوده شده بود، یکی از بازتابهای پررنگ این اتفاق در فضای مجازی، بازنشر سکانسهایی از سریال «پوست شیر» بود؛ جایی که هادی حجازیفر در نقش «نعیم» پدری داغدار و خشمگین، مقابل دزد و قاتل دخترش ایستاده است. این سکانس حالا به شکلی نمادین بازنمایی خشم عمومی در برابر جنایت علیه زنان و کودکان شده و بارها دستبهدست میشود.
نعیم، پدری است که در لحظهای از رنج و خشم، صدای تمام پدرانی میشود که دخترانشان قربانی جنایت شدهاند. اینبار، زندگی تلخ الهه حسیننژاد، بیهیچ فیلمنامهای، آنچه را که «پوست شیر» روایت میکرد، در واقعیت زندگی کرد. بازی حجازیفر با قدرت و کنترل، خشم را قابل لمس کرد؛ آنچنان که گویی درد این شخصیت برای مخاطب، شخصی است.
اما این تنها مورد نبود. در فیلم «ناتور دشت» نیز حجازیفر در موقعیت مشابهی قرار داشت: کودک ششسالهای به نام یسنا گم شده بود و او در فیلم از مردم در فضای مجازی درخواست کمک میکرد. حالا همان سکانسها دوباره در شبکههای اجتماعی بازنشر شدهاند؛ نه فقط بهعنوان خاطرهای از یک فیلم، بلکه بهعنوان آینهای از جامعهای که هنوز برای نجات فرزندانش به همبستگی در بستر شبکههای اجتماعی نیاز دارد.
این همپوشانی دردناک بین واقعیت و درام، حجازیفر را بهواسطه نقشآفرینیهایش در هفتهای که گذشت در کانون توجه قرار داد؛ او در نقش نعیم نه فقط پدری در داستان، بلکه صدای خشم و اندوه یک ملت شد و این چیزی فراتر از بازیگری است؛ این، هنر در لحظه درست است.
بهنوش طباطبایی؛ آزمون بزرگ «زری»
با پخش قسمت اول سریال «سووشون» و بلافاصله توقیف آن، بهنوش طباطبایی بار دیگر به کانون توجه برگشت؛ اما نه صرفاً بهدلیل نقشآفرینیاش، بلکه بهخاطر جنجالها و بازتاب گسترده این اقتباس از رمان سیمین دانشور. صحنههایی از عاشقانهی «زری و یوسف» که با حضور طباطبایی و میلاد کیمرام بازی شده بود، در شبکههای اجتماعی بهسرعت وایرال شد و حواشی تازهای برای این بازیگر ساخت؛ صحنههایی که برخی آنها را دلیل توقیف سریال دانستند.
طباطبایی در «سووشون» نقش زنی را بازی میکند که همسرش، یوسف، کشته میشود و در دل شعلههای جنگ و سرکوب، به زنی متفاوت و آگاه بدل میشود. «زری» یکی از ماندگارترین شخصیتهای زن در ادبیات فارسی است و به تصویر کشیدن پیچیدگیها و ظرافتهای او، چالشی جدی برای هر بازیگری محسوب میشود. طباطبایی حالا با این نقش، باید از لایههای سطحی عبور کند و مسیری را بازی کند که از همسری عاشق به زنی مقاوم و متحول ختم میشود.
گرچه قسمت اول هنوز فرصتی کامل برای قضاوت بازی او فراهم نکرده، واکنشها به اجرا متنوع بودهاند. عدهای با متن و لحن سریال ارتباط نگرفتند و آن را در برابر رمان، ضعیف دانستند. اما درباره بازی طباطبایی، نقدها غالباً میانهرو بودند؛ نه ستایشگر، نه سرزنشگر.
او مدتهاست درگیر تولید این سریال است، و حالا با توقیف آن و بازخوردها در فضای مجازی، این بازخوردها بیشتر هم شده. پیشترهم با حضورش در نمایشگاه کتاب در کنار نرگس آبیار و امضای کارت پستالهای «سووشون»، جنجالهایی را برای خود ایجاد کرده بود. اما او همچنان امید دارد زری جان بگیرد، نه آنکه سانسور، این زن را در میانه راه متوقف کند.
رضا رشیدپور؛ پشیمان از یک هیجانزدگی
رضا رشیدپور در هفتهای که گذشت باردیگر در مرکز جنجالها و حاشیهها قرار گرفت؛ این بار نه با اجرای تلویزیونی، بلکه بهواسطه انتشار همزمان چند گفتوگوی مشروح از او در چند رسانه رسمی به بهانه دورخیزش برای تولید یک برنامه در شبکه خانگی. این جریان با مصاحبهای اینترنتی در برنامه «چهارراه» آغاز شد که موجی از واکنشها را در فضای مجازی به راه انداخت. رشیدپور در این گفتوگو، صراحتاً از دخترش، تهدیدهایی که شده و حتی از گذشته سیاسیاش گفت. او با لحن آشنا و بیپردهاش، اعلام کرد که از انتخابهایش پشیمان نیست، اما به تلویزیون هم نقد دارد؛ معتقد است صداوسیما با سیاست «سلبریتیزدایی» به جایی نرسیده.
اما توییتی از او بیش از همه سروصدا کرد: «از اینکه گفتم به تلویزیون برنمیگردم، پشیمانم.» همین یک جمله، موجی از تحلیل، طعنه و انتقاد را در پی داشت. بسیاری این چرخش موضع را نشانه فشار برای دیده شدن دانستند؛ مخصوصاً برای مجریای که سالها جزو چهرههای تراز اول رسانه ملی بوده و حالا برنامهای ندارد. او در گفتوگو با خبرگزاریهای ایرنا و مهر، صریحتر از این پشیمانی خود گفت و تأکید کرد: «این جملهای که کلاهم هم بیفتد تلویزیون برنمیگردم برش دارم، بیشتر ناشی از هیجانهای یک جوان بود و اگر برگردم به آن مقطع هیچ وقت همچین جملهای را نمیگویم.»
واکنشها به این موضعگیری آنقدر گسترده بود که خبرگزاری فارس، ویدیویی با عنوان «مناظره رشیدپور با رشیدپور» منتشر کرد؛ ترکیبی از اظهارنظرهای بهظاهر متناقض او طی سالهای گذشته. این ویدیو، تصویر مردی را ساخت که گاه منتقد است، گاه حامی و حالا خودش سوژهی نقد شده است. رشیدپور هم در صفحه شخصی خود با بازنشر خبر نادرست خبرگزاری فارس درباره صحت شهید رئیسی پس از سقوط بالگرد، واکنشی کنایی به این ویدئو نشان داد!
رشیدپور این روزها از پایتخت فاصله گرفته و در کیش مشغول فعالیت در حوزه گردشگری است. در عین حال، به ساخت برنامههای یوتیوبی و حضور در پلتفرم شیدا با برنامه «هزار و سیصد آفرین» رو آوردهاست. اما جمله کلیدی خودش شاید خلاصهترین روایت این روزهایش باشد: «من عاشق تلویزیونم. خانهام آنجاست. اگر بتوانم برنامهای بسازم که دوستش داشته باشم، حتماً برمیگردم.» شاید بازگشتش فقط به یک «اجازه» بند باشد.
علیرضا قربانی؛ صدای تسلیبخش یا کنسرتهای بزرگ
علیرضا قربانی هر بار که روی صحنه میرود، نامش در فضای مجازی بر سر زبانها میافتد. این روزها او کنسرت بزرگی در ورزشگاه آزادی با ظرفیت هشت هزار نفر برگزار میکند که واکنشهای مثبت و منفی زیادی به دنبال داشت. ویدیوهای این کنسرت در اینستاگرام و شبکههای اجتماعی به شدت دست به دست میشوند و مخاطبان زیادی را جذب کردهاند.
قربانی گفته است هدفش برگزاری اجراهایی در فضای باز است که کیفیت و حس و حال اجراهای خارج از کشور را در ایران نیز به مخاطب منتقل کند. این کنسرت در ادامه تجربهای بود که پیشتر در تخت جمشید داشت و نشان داد میشود اجراهای بزرگ را با شکوه در ایران برگزار کرد.
منتقدان و طرفداران علیرضا قربانی درباره این کنسرت دیدگاههای متفاوتی دارند. رضا صائمی، منتقد، آن را «بانی حال خوب» خواند و از قربانی به عنوان هنرمندی که در جامعه اثری فراتر از صرفاً زیباییشناسی دارد یاد کرد. محمد آقاسی، جامعهشناس، صدای قربانی را «روایت آرام دردهای جمعی» دانست که سکوت مردم را به صدا درمیآورد و برای بسیاری تسلیبخش است.
اما مخالفان هم میگویند اجرای موسیقی سنتی در فضای باز با مشکلات فنی زیادی روبروست و کیفیت صدای قربانی در طول تور به مرور افت میکند. آنها معتقدند زیرساختهای آکوستیک ایران هنوز برای چنین کنسرتهای بزرگی آماده نیست و این موضوع باعث میشود تحریرهای ظریف و دقیق قربانی به خوبی به گوش نرسد.
با وجود همه این بحثها، محبوبیت قربانی همچنان بالاست و کنسرتهایش تقریباً همیشه پر از جمعیت است. او صدایی دارد که با تاریخ موسیقی سنتی ایران پیوند خورده و توانسته همچنان مخاطب خود را حفظ کند، حتی در دورهای که سبکهای جدید و متنوع موسیقی بازار را پر کردهاند.