جوان آنلاین: هر کشوری زبان معیار خودش را دارد. یک قاعده زبانی که تمام دستگاهها و سازمانها یکپارچه به کار ببرند و ضمن احترام به فرهنگ زبان، قانونمند و منظم باشد. جایی به نام فرهنگستان زبان مرجع انتخاب و تولید کلمات فارسی است. واژههای بیگانه را بهدرستی شناسایی و درصدد انتخاب جایگزین برمیآید. هزینه و زمان زیادی صرف این انتخابها میشود و قرار است آینده زبانی کشور را مورد حمایت قرار دهد، ولی آیا این فرهنگستان بهعنوان مرجع بهخوبی توانسته است زبان فارسی را پاس بدارد و آن را بیش از قبل احیا کند و از چنگال واژههای هجومی بیگانه بیرون کشاند؟ توانسته است نسل جدید را با فارسی اصیل آشتی دهد؟ همانهایی را که هر روز در محاورههای روزانه کلمات غیرفارسی مرسوم دنیا را ردیف میکنند؟ آنهایی که آنقدر اختلافشان با زبان مادری زیاد شده که برای فهمیدن حرفشان باید از موتور جستوجو کمک گرفت؟! به نظر میرسد این مرجع مهم زبانی لازم است فکر تاراج زبان ملی باشد تا صرف هزینه برای یافتن واژههای جایگزین. مشکل زبان معیار، چند واژه خاص نیست که برایش جایگزین پیدا کنند. مشکل ادبیات به نظر نمیرسد بهکارگیری اسم غذای پر طرفدار ایتالیایی به نام پیتزا باشد، چراکه یک اسم خاص بوده و متعلق به یک فرهنگ دیگر است. وقتی خود پیتزا یک واژه غیرفارسی است چرا باید برایش معادل فارسی ناموزون مانند کش لقمه قرار داد؟ آیا جز دستمایهشدن برای کمدینهای کشور و ساختن جوک، کاربرد دیگری هم داشته؟ اینکه عکس سلفی را خویشانداز بنامیم، زبان مادری را نجات میدهد یا آن را بیشتر از سر زبان میاندازد؟ آیا اگر بهجای رزومه، کارنامک ارسال نمایید، مشکل اشتغال حل میشود؟ یا کدام ایرانی حتی او که شیفته زبان فارسی است، از فرزندش میخواهد بهجای برداشتن بستنی از فریزر، آن را از یخ زن بردارد؟ یا نیروهای انسانی همان فرهنگستان بهجای فلاسک میگویند دمابان؟!
واژههایی که مأنوس و دلنشین بوده، جامعه نسبت به بهکارگیری آنها اهتمام ورزیدهاند؛ فرهنگ استفاده از یارانه بهجای سوبسید یا بند بهجای پاراگراف و پویانمایی بهجای انیمیشن و بزرگراه بهجای اتوبان بهراحتی توانسته است جای خود را در دل مردم باز کند. نسل جدید مدام با جهان در ارتباط است و هر نقطه از کشور که باشد، به تمام زبانهای دنیا دسترسی دارد. نسل جدید دنبال هویت میگردد و اگر فرهنگ ملی نتواند آن را تأمین کند، زود به ادبیات غیرفارسی متوسل میشود. واژهها بهسرعت پخش میشوند و خیلی زود تکیه کلام همه میشود. پس دنیا و نسل امروز منتظر کشفیات مرجع زبانی نمیماند خودش به سلیقه خودش جایگزین میکند. واژههای مصوب فرهنگستان کجا اعمال میشود؟ در کدام نامه یا کدام سازمان؟ کدام نهاد خود را موظف کرده است مکاتباتش کاملاً فارسی باشد؟ کدام رئیس یا مدیر خارج از عرف موجود، نامه مینویسد و جملاتش را شروع یا تمام میکند؟ کدام جشنواره ادبی- هنری داخلی پایبند به اصول زبان فارسی در مسابقات است و جزو اولویتهای انتخاب اثر محسوب میشود؟ چند نویسنده خود را موظف میدانند واژه فارسی به کار بگیرند و به خودشان زحمت مطالعه فرهنگ لغت بدهند؟ چند کارمند برای ابداع شیوههای جدید نامهنگاری و مکاتبات سازمانی مورد تشویق قرار میگیرند؟ اصولاً مصوبات فرهنگستان زبان فارسی برای چه نهادهایی ارسال و از سوی کدام مرجع نظارتی مورد ارزیابی قرار میگیرد؟ به نظر میرسد واژههایی را که با زندگی اجتماعی عجین شده است نمیشود بهراحتی آن را بیرون راند. فقط میشود با حفظ و تأکید بر جذابیت زبان فارسی حضورشان را کمرنگ کرد. سازمان صداوسیما برنامهای به نام زبان معیار پایهگذاری کرده که هر هفته در اخبار بیست و سی به اشتباهات رایج مسئولان دولتی و حکومتی در استفاده از واژههای بیگانه میپردازد. انگشت اتهام را سمت آنهایی میگیرد که به زبان شیرین فارسی کملطفی میکنند و واژه جایگزین غیربومی را ترجیح میدهند. ولی فارسی معیار چیست؟ بهطورکلی به شیوه نگارش و گویش زبان فارسی در رسانههای عمومی مانند تلویزیون، رادیو، نشریات و سخنرانیهای رسمی در مجامع عمومی اطلاق میشود. زبان معیار، از نظر «بارچ» به آنگونه زبانی نسبت داده میشود که دارای چند ویژگی باشد:
- یک گروه معتبر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تحصیلی آن را به کار برند.
- دارای ادبیات تاریخی و نویسندگان بزرگ باشد.
- در یک منطقه مرکزی جغرافیایی رواج داشته باشد؛ و همچنین دارای سهولت گویش باشد.
ولی چرا عدهای واژههای جایگزین فرهنگستان را به تمسخر میگیرند یا استفاده از واژههای غیرفارسی نوعی کلاس و تشخص محسوب میشود؟
طرح این سؤال بسیار جدی است و نیاز به واکاوی ادبی و جامعهشناسی دقیق دارد. شاید برخی واژههای انگلیسی راحتتر و کوتاهترند و همین میشود دلیل انتخاب برتر مخاطب. به عنوان مثال تا برود بگوید پروندان میگوید پوشه. تجربه و تحقیقات بسیار، حاکی از آن است که مردم جامعه اگر واژه مصوب را مناسب با فرهنگ بومی دانسته یا بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند نسبت به جایگزینی آن در کلام مقاومت ندارند که هیچ، بلکه از آنها استقبال هم میکنند. مانند فروشگاه یا فرودگاه که به آسانی جایگزین واژههای بیگانه شده و در فرهنگ ادبی این کشور نهادینه شدند.
شاید علت دیگر استفاده از واژههای غیرفارسی خاستگاه اصلی آنهاست. چرا باید برای هر واژهای دنبال اسم فارسی گشت؟ چرا باید ماکارانی را که با فرهنگ کلامی مردم عجین شده است تبدیل به خمیرک کرد؟ آیا کسی حاضر است آن را در مغازه از فروشنده درخواست کند؟ ماکارانی متعلق به کشور دیگری است همانطور که آبگوشت یا کلهپاچه متعلق به ایرانیهاست. آیا باید برای آبگوشت جایگزین لاتین پیدا کنند؟ وقتی ماشین اختراع خارجیها بوده خودشان هم ماشین نامش نهادهاند. شاید اگر سازندهاش ایران بود نامی ایرانی بر اختراعش میگذاشت. همانطور که روی تولیدات دانشبنیان و حتی نظامی خود نامهای اصیل فارسی مینهند. مشکل هجوم به زبان فارسی با اصلاح واژهها درست نمیشود. آنقدر سرعت تکنولوژی بالاست و کودکان و نوجوانان در اینترنت وقت سپری میکنند که باز هم معادلهای بیگانه زورش میچربد. باید بهجای درمان موضعی به دنبال درمان ریشهها بود. حال زبان فارسی خوب نیست و باید آن را از دست غارتگران حریف و قدَر رها کرد. باید به جامعه یادآوری کرد زبان ملی نشانی از میهنپرستی است و کسی که عاشق وطن است باید فرهنگ زبان فارسی را هم پاس بدارد. اگر برخلیجفارس هشتگ میزند عِرق ملی روی جایجای وطن دارد، پس باید روی واژههای فارسی نیز حساسیت به خرج دهد. نویسنده ایرانی کارش دشوارتر از بقیه است، زیرا نوعی الگوسازی ادبی به شمار میرود. باید از خود شروع کند و فارسینویس شود. باید علاوه بر بهکاربردن واژههای دستور فارسی، زبان را نیز درست به کار ببرد، چراکه بسیاری از آسیبهای ادبی از سوی نویسندگان و هنرمندان ناآگاه متولد میشوند و در میان مردم مشروعیت مییابند. گاهی در کتابها جملاتی غیرفارسی به چشم میخورد که به لحاظ دستوری پر از اشکال است، ولی کسی آن را جدی نمیگیرد و بهراحتی از کنارش رد میشود. اصطلاحاتی که هر روز بیشتر وارد فرهنگ عامه میشود و هنرمندان بهجای پرهیز، با مردم همراهی میکنند و برای درک مخاطب خود دست به همان خطاها میزنند. زبان فارسی بسیار غنی است، ولی شاید دلسوز کم دارد که اگر داشت اینچنین مورد هجمه قرار نمیگرفت و بزرگی و اقتدارش در حد چند واژه جایگزین، خدشهدار نمیشد. نیاز به آگاهی جمعی و یک تلاش ملی است تا اتفاقی مبارک در حوزه زبان رخ دهد. نویسندگان باید در انتخاب واژهها وسواس به خرج دهند. ادارات و سازمانها به زبان فارسی وفادار باشند و مهمتر از همه رسانه است که باید یار غار زبان باشد و مهر زبان فارسی را به دلها بیندازد و در این زمینه فرهنگسازی کند. وقتی کارشناسان برنامه و هنرمندان از واژههای انگلیسی استفاده میکنند یا وقتی یک سخنرانی پر از واژههای معادل بیگانه است، نمیتوان توقع داشت دانشآموز نسل جدید، در اینترنت دنبال کلمات جایگزین فارسی باشد و به این ترتیب چرخه معیوب ادامه مییابد. امید است فرهنگ استفاده از زبان معیار که از سوی رسانه آغاز شده است شروع یک طرح نو باشد و تغییرها از خود رسانه ملی آغاز شود. امید است مسئولان نامههای فارسی بنویسند و با یکسانسازی زبان نگارش در سطح فرهنگستان و آموزشوپرورش، جامعه از این دوگانگی رها شود و به وحدت برسد. راستی! برای نگارش یک کتاب رمان، سعی کردم واژههای فارسی به کار بندم و آخر کتاب تعدادی از معادلها را معرفی کنم. ارزیاب ادبی کتاب زیر واژهها خطقرمز کشید و گفت این واژهها در ادبیات مرسوم نیستند. نمیشود به جای میکروفن بنویسی صدابر!