کد خبر: 1296367
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۰
آخرین دقایق زندگی شهید حسین قجه‌ای به روایت همرزمش
هم زمان با شلیک عراقی‌ها در میان دود و آتش، ناگهان دیدم حسین قجه‌ای نقش زمین شد. در یک آن خودم را به او رساندم، تیر دوشکا یا گرینوف صورتش را متلاشی کرده و به حالت سجده روی زمین افتاده بود
گوش‌های حسین از شدت شلیک آر. پی. جی خون آمده بود

جوان آنلاین: سردار شهید حسین قجه‌ای از شاخص‌ترین شهدای اردیبهشت ماه است که در جریان مرحله اول عملیات الی‌بیت‌المقدس روی جاده اهواز به خرمشهر شهید شد. متنی که پیش رو دارید، نگاهی گذرا به زندگی و نحوه شهادت این سردار شهید جبهه اسلام است. 
 
 بچه زرین‌شهر
شهید حسین قجه‌ای، فرمانده گردان سلمان فارسی بود روز چهاردهم شهریور سال ۱۳۳۷ حسینعلی در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشدکرد. او در سن هفت‌سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم به تحصیل ادامه داد. حسین در سال ۱۳۵۳ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و در سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و به دست مأموران ساواک دستگیر شد. وی چند مرتبه نیز به منظور انجام دادن فعالیت‌های سیاسی به شیراز و قم سفر کرد. 
سرانجام انقلاب اسلامی پیروز شد. چند ماه بعد از پیروزی، منافقین دست به کار شدند و در درس به تبلیغ وسیع پرداختند. یکی از معلمین گرایش شدیدی به سازمان منافقین داشت و اهداف این گروهک را برای دانش‌آموزان طرح می‌کرد. حسین چندین بار سعی کرد با صحبت، او را از این کار باز دارد که موفق نشد، تا سرانجام به درگیری شدید میان او و معلم منجر شد. 


 فرمانده ۲۵ ساله
از همان‌جا حسین عزم خود را برای مبارزه با خط نفاق و گروهک‌های وابسته جزم کرد و فهمید دشمنان هنوز نمرده‌اند، بلکه لباس عوض کرده‌اند. فرماندهی سپاه زرین‌شهر تشکیل گروه ضربت برای مبارزه با مواد مخدر و توزیع کنندگان آن، از دیگر فعالیت‌های حسین پس از انقلاب بود. درپی صدور فرمان امام‌خمینی مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران، حسین به این نهاد انقلابی پیوست و در تشکیل و سازماندهی سپاه زرین شهر نقش بسزایی داشت و خود آن را به عهده گرفت. 
بعد از شرکت در عملیات فتح‌المبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی در عملیات الی بیت‌المقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ ۱۳۶۲/۲/۱۵ در سن ۲۵سالگی بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید. 


 روایت میرکیانی
سردار حاج‌علی میرکیانی از کادر‌های فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) روایت می‌کند: «شدت درگیری دوطرف به اوج خود رسید. در غرب کارون زمین به لرزه درآمد. سپاه سوم ارتش عراق با اجرای یک رشته پاتک سنگین، ریختن آتش پرحجم توپخانه و به میدان کشاندن انبوهی از نیرو‌های پیاده، کماندویی و لشکر‌های تانک خود برای در هم کوبیدن موضع گردان سلمان در ایستگاه گرمدشت اقدام کرده بود. هوا تاریک شده بود، اما دشمن همچنان آتش می‌ریخت و درصدد بود تا با رخنه به داخل نیرو‌های خودی آنها را تسلیم کند. بچه‌های مهندسی دو خاکریز عصایی برای جلوگیری از نفوذ دشمن در سمت چپ حد گردان سلمان احداث کرده بودند که تا آن موقع موضع اولی را نیرو‌های دشمن به تصرف خود درآورده بودند و در آن مستقر شده بودند. برای اینکه خاکریز دومی هم سقوط نکند حسین دنبال راه چاره می‌گشت. او خودش را به آب و آتش می‌زد تا این موضع همچنان حفظ شود و جاپایی برای مرحله دوم عملیات باشد. 


 حسین شهید شد
سر و صورت و لباس‌های حسین کاملاً خون آلود و گرد و خاکی بود. چشم‌هایش مثل دوتا کاسه خون و از شدت شلیک گلوله‌های آر. پی. جی از گوش‌هایش خون سرازیر شده بود. چند دقیقه‌ای منطقه را برانداز کرد و خطاب به من گفت: «بیا برویم سنگر عراقی‌ها چند تا الوار بیاوریم و بیندازیم روی این سنگر‌ها تا کمی جلوی تیر و ترکش‌ها را بگیرند.» به سید باقر گفتم: «سید من با حسین می‌روم برای آوردن الوار تو هم اینجا بالای خاکریز بنشین و به نیرو‌ها کمک کن.» به اتفاق حسین از روی دژ اصلی رو به خرمشهر حرکت کردیم. چند متر جلوتر دیدیم داخل یکی از سنگر‌های روباز، بچه‌های گردان سلمان به نوبت سمت دشمن تیراندازی می‌کنند و بعد هم می‌نشینند روی زمین. همین که آنها می‌نشستند، نیرو‌های دشمن متقابلاً شلیک می‌کردند. 
پشت یکی از سنگر‌ها ایستاده بودیم که پس از شلیک بچه‌های خودی عراقی‌ها هم خط آتش‌شان را به سمت ما گرفتند. هم زمان با شلیک عراقی‌ها در میان دود و آتش حسین نقش زمین شد. در یک آن خودم را به او رساندم، تیر دوشکا یا گرینوف صورتش را متلاشی کرده و به حالت سجده روی زمین افتاده بود. اول کمی دستپاچه شدم، اما بعد به خودم آمدم و پیکر حسین را به سمت پایین خاکریز کشاندم تا از تیر و ترکش‌های دوباره در امان باشد. چون شب بود تاریکی هوا باعث شد بچه‌ها متوجه شهادت حسین نشوند. من هم بیسیم گردان را در اختیار گرفتم و طوری وانمود کردم که هیچ اتفاقی نیافتاده. باید تا صبح مقاومت می‌کردیم...

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار