جوان آنلاین: آشپرخانه در خانه جایی است که به دور از چشم میهمانان، میتوان رازها را پنهان کرد و بدون اینکه کسی متوجه شود، زشتیها را زیر فرش گذاشت و به زندگی ادامه داد. آشپزخانهها به خاطر تبدیل شدن به محلی برای خلوت آدمها، گاهی نقشی فراتر از یک مکان پیدا میکنند و صاحب نقشی مهم در مناسبات زندگی افراد ساکن خانه میشوند.
انیس ژاوی، نمایشنامهنویس فرانسوی در نمایشنامه «آشپزخانه و متعلقات» اتفاقات پیش آمده در آشپزخانه را محور داستان خودش کرده و این محل را به بستری برای حادث شدن اتفاقات قرار داده است. در اینجا آشپزخانه خودش هویتی مستقل در داستان پیدا میکند و با جداسازی از محل پذیرایی میهمانان، باعث میشود آدمها شخصیت واقعی، اهداف و نیازهایشان را بهتر نشان دهند.
بحران روابط و انسانیت
این نمایشنامه سال گذشته به زبان فارسی ترجمه شد و امسال شهره سلطانی آن را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده است. «آشپزخانه و متعقات» به خاطر بهره بردن از روایتی اخلاقی و انسانی، تمرکز اصلی خودش را بر بحران روابط، اخلاق و انسانیت در جوامع امروز گذاشته است.
نویسنده تلاش کرده است به طور همزمان بر چند مسئله کلیدی دست بگذارد. سلبریتیزدگی آدمها، خیانتهای زناشویی و زندگیهای بدون عشق و توخالی انسانها، مسائلی هستند که در این نمایش به آنها پرداخته میشود. نمایش اگر چه در لحظاتی لحنی طنزآلود به خود میگیرد ولی در بطن خودش، از تراژدی روابط آدمها حرف میزند.
سلطانی با درکی درست از نمایشنامه، توانسته «آشپزخانه و متعلقات» را در فرم و محتوا به شکلی قابل قبول به اجرا دربیاورد. نمایش لحظات خیرهکننده آنچنانی ندارد ولی به خوبی میتواند داستانش را روایت کند و اصل حرفش را به مخاطبانش بزند، البته ذات چنین نمایشهایی بر شگفتزده کردن تماشاگر با کارگردانی و فرم نیست و سعی میکنند با دادن جزئیاتی از شخصیتها، حرفهای مهمی از زندگی و انسانیت بزنند.
اتفاقاً در شرایطی که بیشتر نمایشها روی متنهای کلیشهای و موقعیتهای صرف کمدی قرار میگیرند، روی صحنه بردن چنین نمایشهایی که دغدغههای پیرامون جوامع انسانی دارند، اتفاق خوبی است، مخصوصاً اگر این حرف بدون لکنت و در فرم و حالتی قابل قبول گفته شود، بیشتر بر جان مخاطبش اثر میگذارد.
نمایش نیمهتاریک وجود
«آشپزخانه و متعلقات» پنج شخصیت اصلی دارد که ما به خاطر حضورشان در آشپزخانه و صحبت کردن از زندگی و دغدغههایشان متوجه خود واقعیشان میشویم. این شخصیتها که همه نقابهایی از رفاقت، عشق و خوب بودن بر صورت زدهاند، در طول داستان، مجبور میشوند نقابهایشان را بردارند و لایههای تاریک و پنهان وجودشان را نشان دهند.
نویسندهای پارهوقت به خاطر مشکلات مالی مجبور شده به خانه یکی از دوستانشان نقل مکان کند. قرار است شبی زوجی میهمان این خانه شود که مرد از چهرههای معروف تلویزیونی است. ورود میهمانان پرده از روابط میان آدمها برمیدارد و حفرههای وجودی شخصیتها را نشان میدهد.
در میان شخصیتها، تنها همان نویسنده پارهوقت به خاطر صراحت لهجه و رک بودن مورد شماتت دیگران قرار میگیرد. او نشان میدهد هنوز انسانیت در وجودش نمرده و به نوعی صدای وجدان بیدار آدمهاست. تنها اوست که از معاشرتهای مصنوعی، الکی و حرفهای توخالی آدمها در میهمانیهای سرخوشانه خسته میشود و این حقیقت تلخ را به روی همه میآورد. او واقعیت را به شکلی عریان به روی دیگران میآورد و ابایی از قضاوتشدن ندارد.
روابط پوشالی
ژرژ اگرچه تلخ و اندوهگین است و تلاشی برای خوب نشان دادن خودش نمیکند، اما هر چه هست واقعیت را پذیرفته و به دنبال فرار از حقیقت نیست. او در جریان میهمانی متوجه پوشالی بودن رفاقتها و روابط میشود و با چشمان خودش دروغها و دوروییهای آدمهای اطرافش را میبیند. آشپزخانه در نمایش به درستی کارکردی دراماتیک پیدا کرده و علاوه بر اینکه بین دنیای رسمی و غیررسمی آدمها مرز میکشد، بین خود نقابدار و واقعی شخصیتها هم مرزبندی میکشد. هر رفتوآمد به آشپزخانه و هر برخورد آدمی، راز سر به مهری را باز میکند. در پایان نمایش، ما با آدمهایی طرف هستیم که در زندگیشان «ذرهای عشق» وجود ندارد و روابطشان را به شکلی احمقانه یا بر پایه منافع یا روی عادت پیش میبرند. بحران روابط، زندگی بدون عشق و نداشتن تعهدات اخلاقی نکات مهمی هستند که انیس ژاوی به درستی روی آنها دست گذاشته است. او در شکلی موجز و در خلال یک میهمانی تمام این موارد را پیش چشم مخاطبان میگذارد و از زشتیهای موجود میان آدمها پرده برمیدارد؛ آدمهایی که این بار به جز آشپزخانه هیچ جای دیگری برای پنهان شدن ندارند و نیمه تاریکشان را باید در آشپزخانه در معرض نمایش بگذارند.