درست ۵۰ سال پیش در چنین روزی، نیروهای ارتش ایالات متحده امریکا پس از ۲۰ سال از آغاز جنگ ویتنام که امریکا در آن با نیروهای نیابتیاش حضور داشت و پس از ۱۰ سال از حضور مستقیم در درگیریها و کشتار مردم ویتنام به خصوص روستاییان، با سقوط سایگون دست از پا درازتر و با سرافکندگی و شکست با عقبنشینی کامل این کشور آسیایی را ترک کردند و به همان امریکا برگشتند.
«ژان لارتگی» از نویسندگان اهل فرانسه کتابی دارد با عنوان «یک ویتکنگ، یک میلیون دلار» که در آن، گوشههایی از جنایات امریکا در این کشور آسیایی را به تصویر کشیده و به نمونههایی از دلاوری و شجاعت زنان و مردان ویتنامی و مشخصاً «ویتکنگ»ها اشاره کرده است. او که سالها در ارتش فرانسه خدمت و نشانهای متعدد نظامی دریافت کرده بود، کار نظامی را رها کرد و به نویسندگی و روزنامهنگاری روی آورد و از تجربیات نظامی خود در دوران خدمت و حضور در ارتش به بهترین وجهی در مستندسازی و واقعنگاری بهره برد و آنها را در مجله «پاری ماچ» منتشر کرد. این کتاب متن تکمیلشده همان گزارشهای منتشره است.
او در این کتاب هرچند اهداف چین و روسیه را در این جنگ تا حدودی با نگاه انتقادی ارزیابی میکند، اما از نقد جدی نقش فرانسه و به خصوص امریکا در این جنگ و به خصوص کشتارهای فراوان آنها چیزی کم نمیگذارد.
در مقدمه این کتاب، بر اساس آمار رسمی فرماندهی نیروی امریکا، تعداد افسران و سربازان امریکایی کشتهشده در ویتنام فقط طی سال ۱۹۶۶، رقم ۵ هزار نفر و تعداد مجروحان این متجاوزان بیش از ۴۰ هزار نفر اعلام شده است، در حالی که خبرگزاری ویتنام شمالی تعداد تلفات ارتش امریکا را در همین مدت، بالغ بر یکصد هزار نفر ذکر کرده است.
نویسنده میافزاید: «امریکا با اتکا به قدرت عظیم خود و با صرف هزینهای بالغ بر ۲ هزار میلیون دلار در ماه، به منظور حمایت از حکومت ژنرالها، درگیر جنگ ویتنام شده، ولی مدرنترین ماشینهای جنگی و ورزیدهترین واحدهای نظامی آنکشور نتوانستهاند «مشتی چریک گرسنه» را از پای درآورند.»
(این عبارات شما را یاد چه کسانی میاندازد که با شکم گرسنه در مقابل تمام نیروهای نظامی مستقیم و نیابتی امریکا ایستادهاند و روزبهروز شجاعتر و مصممتر از خود و از کیان امت اسلامی بهخصوص ملت مظلوم و بیپناه فلسطین دفاع میکنند؟ بله، درست حدس زدید، مجاهدان مسلمان یمنی.)
به ویتنام برگردیم. گزارشهای دیگر در اینباره حاکی است سربازان امریکایی قادر به تشخیص دشمنشان در روستاها نبودند، به همین دلیل درمانده شده و بسیاری از آنها روحیهشان را از دست داده و به مصرف مواد روی آورده بودند. فشار ناشی از مبارزه با «دشمن پنهان»، سربازان امریکایی را به ستوه آورده بود تا جایی که آنها با حمله به روستاها خشم و ناامیدی خود را بر سر روستاییان مظلوم و بیپناه خالی میکردند، بیآنکه بدانند آن روستاییان به چریکهای «ویتکنگ» کمک میرسانند یا خیر. مشهورترین این حملهها «قتل عام مایلای» نام دارد که بر اساس گزارشهای مختلف، در این قتل عام که با دستور ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت امریکا صورت گرفت، بین ۳۴۷ تا ۵۰۴ غیرنظامی کشته شدند که بعدها اجساد مثلهشده دیگری از اهالی مایلای یافت شد.
۳۰ سال قبل هم که هری ترومن رئیسجمهور امریکا بود، طی سه روز دو شهر بزرگ ژاپن بمباران اتمی شد که بر اثر آن ۲۲ هزار نفر در جا جان دادند و هزاران نفر تا امروز با عوارض سوء ناشی از آن دست به گریباناند.
افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین و کشتارهای مستقیم سربازان امریکایی در این مناطق یا با نیروهای نیابتی مختلفی، چون صهیونیستها، القاعده و تحریرالشام نیز این سالها پیش چشم همه جهانیان و فارغ از توضیح واضحات است.
در چنین شرایطی و با چنان سوابق سوئی که امریکا و دستپروردگانش در دنیا دارند، ارائه تصویر مثبت و جنتلمن و دلسوز از این جنایتکاران و در رأس آنها رئیسجمهور فعلی آن، با حمل به صحت چیزی جز سادهلوحی و با احتمال دیگر جز ناشی از جیرهخواری و وابستگی به آنان نیست.
حساب مذاکره غیرمستقیم برای نشاندادن حقانیت و سلامت ما و احتمال حل مشکلات آنهم به دلیل بحرانهای گستردهای که ایالات متحده در حال حاضر در جایجای جهان با آن مواجه است، بحثی جداگانه است. کاری که در هیچ دولتی از دولتهای اصلاحطلب و اصولگرای سابق منتفی نبوده و انجام میشده است. ما تصمیمات سخت و دشوار زیادی در طی این نیمقرن گرفتهایم.