در فضای رسانهای ایران، عدالت گاهی بیش از آنکه حقی همگانی باشد، تبدیل به امتیازی انحصاری میشود. رسانههایی که اگر بخواهند، ستارهای را میسازند، و اگر نخواهند، نابودش میکنند. فرقی ندارد طرف چه سابقهای دارد یا چه عملکردی؛ مهم این است که دیگر در مدار منافعشان نیست. حالا، مقابل این بیعدالتی رسانهای، تیم پرهوادار و بیحاشیه تراکتور است؛ تیمی که با همه معیارهای قهرمانی پا به میدان گذاشت.
تراکتورِ امروز، ترکیبی از امید و اقتدار است؛ ساختاری منسجم، بازیکنانی با تجربه بینالمللی، کادری فنی آگاه، و البته مدیریتی که فوتبال ایران کمتر به خود دیده است. این تیم، نه با جنجال و تبلیغات، که با تمرین، نظم، و پشتوانه میلیونی مردم آذربایجان پیش آمده. اما همین پیشرفت، برای جریانهایی که قدرت را در پایتخت متمرکز کردهاند، تهدیدی جدیست.
از ابتدای فصل، علیرضا بیرانوند، دروازهبان شماره یک تیم ملی، تنها به جرم پیوستن به تراکتور، آماج حملاتی شد که نشانهای از یک جنگ روانی گسترده داشت. رسانههایی که روزی از او اسطوره ساخته بودند، حالا هر حرکتش را زیر ذرهبین تخریب میبردند. شجاع خلیلزاده، کاپیتان باغیرت تیم هم از این هجمهها در امان نماند. بازیکنی که همیشه صریح، صادق، و سربلند از چالشها گذشته بود، حالا در برابر موجی از تهمتها ایستاده، تنها و بیپناه، چون صدای عدالت خاموش است.
و این تنها آغاز ماجرا بود؛ جریان فحاشی سازمانیافته به بازیکنان تراکتور، روزبهروز گستردهتر می شود. بیپاسخ ماندن این خشونت مجازی و رسانهای، تنها یک سوال بیجواب را در ذهنها پررنگ میکند: آیا عدالت فقط در محدودهی باشگاههای پایتخت معنا دارد؟
اما تراکتور، فقط در زمین نمیجنگد. پشت این موفقیت، عقلانیتی ایستاده که در فوتبال ایران کمیاب است. محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه، با درایتی ستودنی، سعید مظفریزاده را به عنوان مدیرعامل برگزید؛ چهرهای آرام، دقیق، و آشنا به سازوکار فوتبال ایران. مدیری که حضورش، ثبات را به تیم هدیه داد. این آرامش، در ادامه زمینهساز حضور خداداد عزیزی شد؛ مردی که ایستادگی مقابل ناحق، بخشی از هویت فوتبالیاش است. خداداد عزیزی در کنار تراکتور، کاری را میکند که بسیاری از پیشکسوتان نامدار فوتبال تبریز و آذربایجان که سالهاست ساکن پایتختاند، از آن ابا دارند؛ ایستادن بیواهمه در برابر ناحق و فریاد زدن حقیقت، حتی اگر هزینه داشته باشد.
اما نبرد واقعی، بیرون از زمین است؛ در میدان رسانه. تهران تا به دندان مسلح است، با رسانههایی که نه برای حقیقت، که برای روایتسازی سازمانیافته صف کشیدهاند و اگر تراکتور میخواهد صدایش شنیده شود، باید رسانهاش را از نو بسازد؛ با شجاعت افشاگری، با جسارت تحلیل، و با ریشهای در مردم.
زمان آن رسیده است که فوتبال آذربایجان، علاوه بر اقتدار در زمین، قدرت رسانهای خود را نیز بازیابد. رسانههایی که با ساختار حرفهای، نگاه ملی، و شجاعت مطالبهگری، در مقابل جریانهای تحریف و تخریب بایستند. زنوزی، اگرچه در حوزه مدیریت فنی و اقتصادی موفق عمل کرده، اما فصل آینده باید با سرمایهگذاری در حوزه رسانه، فضا را برای واکنش متقابل و احیای عدالت آماده کند رسانه هایی حرفهای و قدرتمند برای آذربایجان. تنها در این صورت است که میتوان در برابر تحریفها ایستاد، و نهاد عدالت را از زیر آوار سانسور و بیتفاوتی بیرون کشید.
فوتبال فقط بازی نیست و امروز، تراکتور بیش از همیشه، نیازمند این تریبون است تا کسی یا گروه هی در ولای رسانه دیگر نتواند حق را به نام حق ناحق کند.