جوان آنلاین: تا دیروز بحث تنها درباره عدالت آموزشی بود، اما امروز، ناترازی انرژی هم به آن اضافه شده و باز کمافیالسابق دود آن تنها در چشم قشر ضعیف جامعه میرود؛ آنها که در ظاهر پولی بابت تحصیلات نمیدهند (هر چند که هیچ مدرسه صرفاً دولتی در ایران وجود ندارد که پولی از دانشآموزان نگیرد)، چراکه دانشآموزان مدارس غیردولتی بابت هزینه هنگفتی که میکنند، مطالبهگر میشوند، یعنی مدارس را موظف به برگزاری کلاسهای جبرانی میکنند، اما در مدارس دولتی عادی چنین اجباری وجود ندارد و هیچکس نمیتواند آنها را موظف به جبران زمان از دست رفته آموزش کند. در چنین شرایطی نمیتوان از عدالت آموزشی سخن گفت وقتی قشر ضعیف جامعه ساعات زیادی از زمان آموزش خود را از دست دادهاند و در چنین شرایطی باید به رقابت با دیگر دانشآموزان به خصوص در امتحانات نهایی بپردازند! هر چند که حتی اگر پای امتحانات نهایی هم در میان نباشد باز هم نمیتوان منکر فرصتهای از دست رفته دانشآموزانی شد که هیچکس بابت آنها مطالبهگری نخواهد کرد. متأسفانه قشر ضعیف روز به روز در حال ضعیفتر شدن است. تا دیروز معنای قشر ضعیف شاید صرفاً آنهایی بود که دستشان به دهانشان نمیرسید، اما حالا این کلمه مترادفهای بسیاری پیدا کرده و دانشآموزان زیادی به این حوزه اضافه شدهاند. دانشآموزانی که همانند والدین خود دستشان کوتاه است، یکی از سفره نان و دیگری از آموزش کیفی.
سرمای هوا را نمیتوان منکر شد، همانطور که مشکلات انرژی کشور را، اما صرف تعطیل کردن و دست روی دست گذاشتن نمیتوان کاری از پیش برد. بحث، بحث سرمایههای آینده کشور است. این پرسش مهمی است که اگر به دلیل برودت هوا یا موارد دیگری که مطرح میشود، مدارس را تعطیل میکنند، چرا هیچ راهکاری برای مهیا ساختن یک آموزش غیرحضوری کیفی ارائه نمیشود؟! اگر میخواهند کمبود برق در برخی از شهرها را با تعطیلی مدارس جبران کنند و میگویند که حتی آموزش غیرحضوری هم تعطیل و اصلاً ممنوع باشد، چرا در کنارش هیچ برنامهای برای جبران فرصتهای از دست رفته آموزشی اعلام نمیشود؟! بدون شک تعطیلات پی در پی مدارس و حالا تعطیلات آموزش غیرحضوری به آموزش و پرورش دانشآموزان و آیندهسازی این مملکت آسیب جدی وارد میکند.
حتی آموزش غیرحضوری هم تعطیل شد!
روز گذشته در پی تشدید وضعیت کمبود سوخت و برق در کشور، مدارس در برخی نقاط کشور تعطیل شدند، علاوه بر این، مدارس برخی از استانها از جمله تهران، به دلیل آلودگی هوا، روزهای تعطیلی بسیاری را تجربه کردند. تعداد روزهای تعطیل نزدیک به ۳۰ روز شدهاست. با این حال، در روزهای اخیر، مسئولان تصمیم جدید و عجیبی گرفتند؛ اینکه حتی آموزش غیرحضوری مدارس در برخی مناطق، از جمله استان تهران، بهطور کامل تعطیل شود!
حسین صادقی، رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش، در اینباره اعلام کرد که فعالیت مدارس و ادارات آموزش و پرورش در شرایط کنونی تابع تصمیمات ستاد بحران کشور است. او ادامه داد: «با توجه به اعلام تعطیلی فعالیت مدارس، ادارات و دانشگاهها در روز چهارشنبه از سوی استانداریها، فعالیت آموزشی تمامی مدارس استانهایی که بهدلیل شدت برودت هوا تعطیل شدهاند، ممنوع است.»
پیش از این، آموزش غیرحضوری بهدلیل کیفیت پایین مورد انتقاد قرار گرفته بود، حال، اما نگرانیهایی از باب تعطیلی کامل این شیوه آموزشی ایجاد شدهاست، چراکه همان آموزش نیمه جان غیرحضوری نیز تعطیل شد و عمده دانشآموزان هیچ فرصتی برای جبران زمان از دسترفته آموزش ندارند!
شعار عدالت آموزشی در محاق
آقایان جلسه گذاشتند و به این نتیجه رسیدند تا با تعطیل آموزش حضوری و غیرحضوری مدارس، وضعیت کمبود سوخت و برق در کشور را جبران کنند! یعنی عمده مشکلات پیشآمده آب و هوایی و کمبود انرژی بر سر آموزش و پرورش آوار شد. تبعات این کار هم نه امروز و فردا، نه حتی یک ماه و یکسال دیگر، که سالها بعد نمایان میشود، تبعات جبرانناپذیری که از امروز میتوان آنها را پیشبینی کرد، البته اگر مسئولان تصمیمگیر در این حوزه بخواهند!
یکی از شعارهای دولت چهاردهم توجه به کیفیت آموزش و پرورش و همچنین ایجاد عدالت آموزشی بوده و البته هنوز هم هست، اما برآورد اقدامات انجامشده تاکنون هیچ نشانی از محقق شدن وعدههای آموزش و پرورشی ندارد. متأسفانه دود تعطیلات آموزش و پرورش بی جبران در چشم دانشآموزان میرود، آن هم دانشآموزانی که در مدارس دولتی عادی درس میخوانند و نه غیردولتیها، ماجرایی که به روشنی نشان میدهد بیعدالتی آموزشی نهتنها برطرف نمیشود، که حتی بیشتر و بیشتر نیز میشود!
تعطیلی مدارس مشکلات را کم نه، بیشتر میکند
بارها و بارها تأکید شده که ریشه حل تمام مشکلات کشور در آموزش و پرورش است، اما متأسفانه اهمیتی به این اصل مهم داده نمیشود؛ موضوعی که ابراهیم سحرخیز، معاون پیشین وزیر آموزش و پرورش نیز بدان اشاره میکند و به «جوان» میگوید: «متأسفانه هر زمان و هر کجا که به مشکل برمیخوریم، اولین جایی که قربانی میشود، آموزش و پرورش است. اگر امروز کشور با مشکلاتی، چون ناترازی انرژی دست و پنجه نرم میکند، برای حل آن باید نظام آموزشی رسمی را تقویت کنیم تا به محلی برای تربیت نیروی انسانی کارآمد تبدیل شود و آن وقت از همین دانشآموزان بهترین راهکارها و برنامهها را دریافت کنیم. از طرفی وقتی گفته میشود که مهمترین چالش در بحث ناترازی انرژی، مسئله فرهنگی است. باید با روشهای مؤثر و کاربردی، موضوع بهینه مصرف کردن انرژی را به کودکان و نوجوانان این مرز و بوم یاد بدهیم. اما وقتی اهمیت آموزش و پرورش را آنگونه که باید درک نکردهایم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که دانشآموز امروز که مدیر یا دولتمرد فردای کشور میشود، در این موارد مهم، ورود جدی داشته باشد.»
سحرخیز ادامه میدهد: «اخیراً کنفرانسی با موضوع هوش مصنوعی برگزار شده که در آن حدود ۱۰۰ کشور دنیا حضور داشتند. در حالی که دنیا از ابزارهای هوش مصنوعی در جهت پیشبرد هر چه بهتر کارهایش بهره میگیرد ما کمترین بهره را از آن در نظام آموزشی کشور نبردهایم. دیگر کمتر کسی است که نداند در رفع ایرادات شبکه شاد ماندهایم. اپلیکیشنی که ضریب نفوذش در بسیاری از نقاط پایین است و وقتی نوبت آموزش غیرحضوری میرسد به دلیل مراجعه بالای افراد با کندی و قطعی مواجه میشود.»
او ادامه میدهد: «در عصری که همه به دنبال هوشمندسازی و به کارگیری هوش مصنوعی هستند، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی نتوانسته یک سیستم مناسبی را فراهم کند تا انعطاف داشته باشد و در نقاط مختلف مورد استفاده دانشآموزان و معلمان قرار بگیرد. اینکه به جای اعصاب خردی معلمان، آنها را تبدیل به افرادی خلاق و نوآور کند. هر چند در دوران کرونا ساخت شبکه شاد اتفاق خوبی بود، اما متأسفانه این شبکه تقویت نشد.»
قوانینی که اجرا نمیشود
در صورتی که میدانیم هر سال در فصل سرما با تعطیلی پی در پی مدارس مواجه میشویم، اما فکری برای حل مشکلات آموزش حضوری نکردیم. سحرخیز در این رابطه میگوید: «قوانین مختلفی در خصوص آموزش مجازی به تصویب رسیده؛ از جمله مصوبه شورای عالی فضای مجازی در خصوص الزامات سامانههای الکترونیکی آموزش و پرورش و شبکه آموزشی دانشآموز (شاد) و همچنین به منظور افزایش پایداری و تداوم خدماترسانی «شاد» به عنوان بخشی از زیست بوم جدید تعلیم و تربیت رسمی عمومی کشور به وزارت آموزش وپرورش ابلاغ شد. در این مصوبه، این سیستم آموزشی به عنوان بخشی از زیست بوم جدید تعلیم و تربیت رسمی عمومی کشور اعلام شده و طبق این ماده قانونی، آموزش و پرورش موظف است آموزش تلفیقی را در خط مشی برنامههای آموزشی در طول سال تحصیلی قرار بدهد، اما این کار انجام نشده و میبینیم بلبشویی در نظام آموزشی کشور حاکم است که مانع از انجام این کار میشود. گمان میرود که ذینفعان تولید کتب کمک درسی یا کمک آموزش اجازه تقویت آموزش رسمی را نمیدهند، چراکه منافعشان به خطر میافتد.»
او ادامه میدهد: «برخی بدشان میآید که این حرفها زده شود، اما واقعیت تلخی است که باید بگوییم و حواسمان را بیشتر جمع کنیم. وقتی هنوز یکی از کتب درسی (با تغییرات انجام شده روی آن) چاپ نشده و به توزیع در سال تحصیلی جدید نرسیده، کتاب حل مسائلش متناسب با همان تغییرات انجام شده چاپ و وارد بازار میشود، نفوذ مافیای تحصیلی را نشان میدهد. نفوذی که به ضرر دانشآموزان روستایی (که حدود ۳۰ درصد از جمعیت محصلان را تشکیل میدهند) تمام میشود و البته همه آنهایی که نمیتوانند از کتب کمک درسی و کلاسهای فوق برنامه استفاده کنند.»
مافیای تحصیل فربهتر از همیشه
بدون شک نمیتوان مافیای تحصیلی را منکر شد، اما مافیا صرفاً در آموزش یا تنها در ایران نیست. در تمام دنیا، مافیا به اشکال مختلف در حال ارتزاق از جان و مال و آینده مردم است، اما اگر قرار بود با پذیرش حضور این مافیا کنار آمد، امروز تمام دنیا ذلیل این قشر زالوصفت میشد.
مافیای تحصیل غیرقابل انکار است، اما نباید از اهمالکاری در این زمینه غافل شد. برودت هوا و کمبود انرژی، زلزله نیز که ناگهانی رخ بدهد و یقه ما را بگیرد. سالهاست که جسته و گریخته با این داستان تکراری دست به گریبانیم، اما تنها راهحلمان تا به امروز، تعطیلی بود و بس. به طوری که شاید حتی باید به جان کرونا دعای خیر کنیم (!) که همین شبکه دست و پا شکسته آنلاین (شاد) را هم برایمان راه انداخت، آموزش دست و پا شکستهای که گویا قرار نیست تا سالهای سال کسی برای ارتقا و پیشرفت آن گامی بردارد، وقتی هنوز سادهترین راه را برمیگزینیم؛ تعطیلات! تعطیلاتی که چرخه کشور، سازندگی و آیندهسازان آن را تعطیل میکند.
متأسفانه آموزش کشور سالهاست به کارخانه نیمه تعطیلی تبدیل شده که میتواند در چند نوبت بازدهی داشته باشد، اما به شرط آنکه کسی به این مهم بیندیشد.