کد خبر: 1256966
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۰
باید این صحنه را که در زیر می‌آورم بار‌ها و بار‌ها خواند تا به قول نیما، مردم را روشنشان دارد و در لحظات رنج، بی‌پناهی و یأس، جرئتشان بخشد و به اجاق سرد و افسرده‌شان، گرما و امید بخشد تا هرگز برای بهروزی خود و فرزندانشان چشم به بیگانگان ندوزند و در انتظار هیچ «گودو» نباشند!

جوان آنلاین: علی مرادی مراغه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت: در جنبش ستارخان علیه محمدعلی شاه مستبد، صحنه‌ای وجود دارد که به نظر من بی‌نظیر است و از صحنه‌های نادر و نابی است که باید مثل آیینه همواره جلوی دیدگان نسل‌های ایرانی گذاشته شود تا بدانند کی بوده‌اند! مخصوصاً در مقابل آن گروه بی‌ریشه و کنده شده از اصل و ریشه ایرانی که چشم به بیگانگان دوخته‌اند؛ مثلاً چشم به حمله آقای نتانیاهو دوخته‌اند تا بیاید و آن‌ها را نجات دهد تا آن‌ها را به قدرت برساند! انگار چشم دوختن به یک قدرت بیگانه در این خانواده از پدر تا پدربزرگ ارثی بوده است!

باید این صحنه را که در زیر می‌آورم بار‌ها و بار‌ها خواند تا به قول نیما، مردم را روشنشان دارد و در لحظات رنج، بی‌پناهی و یأس، جرئتشان بخشد و به اجاق سرد و افسرده‌شان، گرما و امید بخشد تا هرگز برای بهروزی خود و فرزندانشان چشم به بیگانگان ندوزند و در انتظار هیچ «گودو» نباشند! تا خودشان را باور کنند، در این صورت اگر شکست هم خوردند شکست‌هایشان نیز مهم نیست، چون در برخی مواقع، حتی شکست‌ها نیز می‌تواند غرورانگیز باشد و مصداق این سخن تلخ ساموئل بکت: «دائم سعی کردی، دائم شکست خوردی، مهم نیست، باز هم سعی کن، باز هم شکست بخور، این بار آبرومندانه‌تر است.».

اما بپردازم به آن صحنه نادر یا شکست آبرومندانه‌تر و غرورانگیزتر: 

پس از به توپ بسته شدن مجلس مشروطه و آغاز استبداد صغیر، جنبش آذربایجان به رهبری ستارخان آغاز می‌گردد و به مدت ۱۱ ماه تبریز از همه طرف، چون نگینی از سوی عمال استبداد در محاصره اقتصادی گرفتار می‌گردد و گرسنگی در شهر بیداد کرده و در اواخر، با آمدن بهار ۱۲۸۸ش مردم به صحرا رو آورده و با خوردن سبزه‌ها سدجوع می‌کردند، اما این مردم همچنان، تسلیم استبداد نشده و به مبارزه بی‌امان خود ادامه می‌دادند. در همین زمان در ۳۱ فروردین ۱۲۸۸ در شهر تبریز خبری می‌پیچد: «به خاطر محاصره اقتصادی تبریز و به خطر افتادن جان اتباع روسی در کنسولگری تبریز، حکومت روسیه قشونی وارد تبریز خواهد کرد تا راه آذوقه را باز کند!»

این خبر بهت‌انگیز بود و غیرقابل انتظار. مجاهدین و انجمن ایالتی تبریز جمع شده و در آن لحظات خطیر این تصمیم بزرگ و سرنوشت‌ساز را می‌گیرند که «نخست باید کشور را از استیلای بیگانه مصون داریم، سپس سخن از مشروطه برانیم. وقتی لشکر بیگانه قدم به خاک مملکتی گذاشت دیگر بیرون کردن وی بسیار مشکل است. در کشوری که بیگانه حکمروایی کند چه جای مشروطه و استبداد است؟»

چنین است که آنان، ۱۱ ماه با چنگ و دندان برای آزادی و مشروطه جنگیده‌اند و بار‌ها تا چند قدمی مرگ رفته و هرگز تسلیم نشده‌اند، اما اکنون‌که صدای چکمه بیگانگان را در خاک کشورشان می‌شنوند تلگراف زیر را به محمدعلی شاه مستبد می‌فرستند، تلگراف را تقی‌زاده نوشته و، چون سیم‌های تلگراف تبریز به تهران از سوی عین الدوله قطع‌شده بود درنتیجه، مجاهدین تبریز مجبور می‌شوند آن را از طریق سیم «کمپانی هند و اروپا» بفرستند به خاطر همین، این تلگراف به خط لاتین نوشته شده. تلگراف آنان به محمدعلی شاه مستبد چنین است:

«شاه به جای پدر و توده به جای فرزند است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پای به میان گذارند. ما هر چه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلیحضرت می‌سپاریم، هر رفتاری با ما می‌خواهند بکنند، اما اعلیحضرت بی‌درنگ دستور دهند راه خواربار باز شود و جایی برای بهانه ورود سپاهیان روس به خاک ایران بازنماند.»

ما می‌دانیم که این نامه در استبداد اثر نکرد، چون قشون روسی به تبریز سرازیر شدند و به دنبال آن تجاوز‌ها و اعدام‌های دسته‌دسته برجسته‌ترین فرزندان مشروطه‌خواه تبریز، رشت و مشهد. اما آن تلگراف سه سطری در آن لحظات حساس در تاریخ به یادگار ماند و به نظرم، اهمیت آن سه سطر از کل قیام ۱۱‌ماهه تبریز در مقابل استبداد، بیشتر بوده، چون به آن مبارزه، اصالت می‌بخشد و با صد زبان می‌گوید که سرنوشت هر ملتی در سرزمین خودشان و به دست خودشان باید رقم بخورد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار
وب گردی