اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که به یک باره نام «کاکوسفلی» از توابع شهرستان دهگلان در میان هنردوستان و علاقهمندان به صنایع دستی پیچید و علت آن هم این بود که این منطقه به عنوان روستای گلیمبافی ثبت ملی شده بود.
روستاییانی که تا قبل از آن به ندرت میتوانستند تولیدات خود را به دیگران معرفی کنند، حالا مورد توجه بسیاری از ایرانیان قرار میگرفتند.
فرش در تار و پود زندگی
در «کاکوسفلی» ورود به هر خانه حال و هوای خودش را دارد، اما همه آنها در یک نقطه مشترک هستند و آن هم آوای خوش «دفتین» زنان گلیمباف و قالیباف و زمزمه نقشهخوانیهای آنهاست که حتی در کوچهپسکوچههای روستا هم به گوش میرسد.
در برخی خانهها میتوان سه نسل هنرمند را در کنار هم دید.
یکی از آنها خانه «قدمخیر» خانم است که گرهزدن بر تار و پود دار قالی و گلیمبافی را در هشت سالگی از مادرش یاد گرفته و امروز در کنار دختر و نوهاش مشغول بافتن گلیم است. با اینکه بچههایش میگویند دیگر حق کار کردن ندارد و باید به استراحت بپردازد، اما باز هم قدمخیر خانم هر از گاهی دور از چشم بچهها پشت دار گلیم دخترانش مینشیند و گل و بوتهای بر تار گلیم میبافد و یاد ایام جوانی را برای خودش تازه میکند.
خودش میگوید که بعد از ازدواج روزها مشغول کشاورزی و رسیدگی به دام و کار در خانه بودم و شبها با چراغ نفتی تا نصف شب تار و پود فرش را با گل و بوته به هم گره میزدم.
قدمخیر ادامه میدهد: «فرش در تار و پود زندگی بانوان قدیمی کاکو درآمیخته است، پشت دار قالی که مینشستیم، خستگی روز را با هر دفینه که بر تن دار میکوبیدم از تن به در میکردیم. روزبهروز، رج به رج و گره به گره نقش بود و نقش رنگ و رنگ از کناره تا حاشیه که با ذوق نقش میزدیم. روزانه ۱۰ رج باید میبافتم، این عهدی بود که با خود بسته بودم، گاهی پیش میآمد کمی دیرتر پشت دار قالی مینشستم، تلاش میکردم تا دلم را به بافت هشت رج راضی کنم، اما نمیشد و زیر سوی کم چراغ توری شب را به صبح میبافتم.»
«شیرینشکر نخستین نقشهای بود که بر تار و پود فرش بافتم، ذهنم آن روزها خیلی روشن بود. کمتر از نقشههای کاغذی استفاده میکردیم، هر چه بود در مغزمان نقش گرفته و بر تار و پود سفید و آبی دار قالی پیاده میشد. سرآخر هنر اولم را به قیمت ۷ هزار تومان به یکی از فامیلها فروختم...».
اینها حرفهای قدمخیر است و ادامه میدهد: «خیلی از دختران آبادی را آموزش دادهام. یادم نیست چند تخته فرش بافتهام، اما میدانم حتی یک ساعت روی هیچکدامشان ننشستهام. چشمهایم را جراحی کردهام ولی با وجود این از بچهها خواستم برایم یک دار قالی برپا کنند، دختر و نوههایم گلیم میبافند، خیلی وقتها به یاد روزهای جوانی پشت دار گلیم بچهها مینشینم و خاطراتم از جلوی چشمانم میگذرند.»
هر خانه یک دار گلیم
قدیمیترین بافنده روستای «کاکوسفلی» جمیله خانم است.
خانهاش دو بخش جدید و قدیم دارد و چند تخته فرش قدیمی دستبافت کنار دیوار شانه در شانه به هم تکیه دادهاند؛ فرشهایی که جمیله خانم تقریباً ۳۰ سال پیش بافته و به قول خودش الان در میان بچههایش خریدار ندارد.
همان جلوی ایوان به کمک پسرش یک تخته فرش را پهن میکند و چشمهایش پر میشود از نقش و نگار نقشهایی که با شیره جان بر تار و پود فرش بافته شده است.
گرد و خاک روی فرشها خبر از آن دارد که سالهاست کسی سراغشان را نگرفته است. «بچهها فرش ماشینی را بیشتر دوست دارند»، این را جمیلهخانم در حالی که با بغض دستش را روی گلبوته وسط فرش میکشد، میگوید و ادامه میدهد: «فرش و گلیمبافی در این روستا ریشه دیرینه دارد، نسل به نسل از مادر به دختر رسیده است، اما الان بیشتر دختران به سمت بافت گلیم روی آوردهاند. مواد اولیه فرش را قبلاً خودمان تهیه میکردیم. تابستان پشم حیوانات را که میچیدیم، بانوان روستا هر کس در توان خود پشمها را به صورت سنتی میریسیدند و خامه را برای رنگ به روستای احمدآباد میبردیم تقریباً در این زمینه کاملاً خودکفا بودیم.».
اما وقتی حرفهای جمیله خانم را در کنار اتفاقات امروز قرار میدهیم، مشخص میشود حالا هزینه مواد اولیه فرش زیاد و بازه زمانی بیشتری برای تولید آن نیاز است، به همین خاطر جوانهای روستا به سمت بافت گلیم روی آوردهاند و تقریباً در تمام خانهها دار گلیم برپاست.
حمایت از بافندگان جوان
وقتی جوانان از هنر و حرفه دیرینه روستای خود کمی فاصله گرفتند و میرفت که برخی نقش و نگارها در زیر بار بیتفاوتیها از روی فرشها و ذهن و خاطرهها حذف شود، دوباره این بسیج بود که وارد میدان شد تا با برنامهریزیهایش نگذارد یکی دیگر از اعتبارات هنر ایرانی از دست برود.
بسیج سازندگی برای زنده نگه داشتن حرفه فرشبافی در «کاکوسفلی» سراغ نسل جدید رفته و با حمایت از بافندگان این نوع فرش و گلیم سعی در جهانی کردن آن دارد.
اینکه یک هنر، یک روستا یا یک اثر بتواند ثبت ملی یا جهانی شود، حتماً گام بلندی برای احیا و شکوفایی آن برداشته شده است، اما بعد از این قدم مهم، باید تلاش بیوقفهای صورت گیرد تا شاهد افت کیفیت و کمیت کارها نباشیم.
فرش و گلیم «کاکوسفلی» هم از آن دسته آثار هنری است که حالا به جایگاه خوبی رسیده، اما برای حفظ این رتبه باید برنامهای مدون وجود داشته باشد. بیشک توجه به اقتصاد مقاومتی و حرکت در این مسیر میتواند کمترین داشتههای هر منطقه را به ارزشی بالا برساند و برای ساکنان و به خصوص جوانان، مشاغلی ایجاد کند که با افتخار به آن بپردازند.