نوری در شلوغی
۲۰ متری ابوذر در شلوغی و سروصدا چیزی از خیابانهای اصلی شهر تهران کم ندارد. من که از شلوغی گریزانم، پیادهروی این خیابان را با سرعت طی میکنم تا خودم را به زیارتگاه پنج شهید گمنام در نقطهای از همین خیابان برسانم. هدفم زیارت مزار شهداست، اما ۱۰۰ متر مانده به این گلزار، با ایستگاه صلواتی روبهرو میشوم که صرفاً چای توزیع میکند. در این شلوغی و سروصدا، حسی موج میزند که آدم را جذب خود میکند. «نوری در شلوغی» تعبیری است که با دیدن ایستگاه صلواتی به ذهنم خطور میکند. شاید این حس به خاطر سرودی است که در رسای حاج قاسم پخش میشود یا شاید به خاطر تصاویر شهدا که روی دیوارهای جانبی ایستگاه صلواتی چشمنوازی میکند.
ختم قرآن به نیت شهدا
در میان تصاویر شهدا، چهره شهیدان محمد حمیدی، مسعود عسگری و علی یزدانی به چشمم آشناتر میآیند. همگی از شهدای مدافع حرم محله فلاح (منطقه ۱۷) هستند که بعد از شهادتشان گفتوگویی با خانوادههایشان داشتیم. کنار تصاویر شهدا، جعبهای چوبی نصب شده که صفحات قرآن روی آن قرار دارد. یک بخش مخصوص صفحات خوانده شده است و بخش دیگر برای صفحات خوانده نشده، بالاتر از جعبه چوبی روی یک تابلو نوشته شده است: «طرح ختم قرآن، تلاوت یک صفحه قرآن به نیت ۱۴ معصوم و ارواح طیبه شهدا و حضرت امام و اموات.»
مشهد شهدا
لیوانی چای میگیرم و روی یکی از صندلیهای رو به روی ایستگاه صلواتی مینشینم. دو نکته توجهم را جلب میکند؛ یکی وجود خانمها و آقایانی است که شاید از ظاهرشان فکر کنی هم عقیدهات نباشند، اما اغلب آنها علاوه بر نوشیدن چای، یک برگه از قرآنها را برمیدارند و به نیت شهدا مطالعه میکنند. نکته دیگر، همجواری ایستگاه صلواتی با ضریحی است که به یاد محل شهادت سه بسیجی «رضا چوگانیان، احمد پادبان و حسن اسدی» در این نقطه از پیادهرو نصب شده است. پیشتر گزارشی درخصوص مشهد شهدا منتشر کرده بودیم که در اول تیر ۱۳۶۲ وقتی که شهید حسن اسدی مشغول آموزش نظامی به نوجوانان بسیجی بود، یکی از نوجوانها اشتباهاً ضامن نارنجک را میکشد و شهید اسدی با ایثارگری، نارنجک را بین دو دستش میگیرد و روی آن خم میشود، اما پس از انفجار، علاوه بر او ترکشهای حاصله باعث شهادت رضا چوگانیان و احمد پادبان نیز میشود. سالها بعد بسیجیهای پایگاه شهید آیتالله دستغیب که واقعه انفجار نارنجک در پایگاه آنها صورت گرفته بود، یادمانی را در محل شهادت این سه بسیجی درست میکنند که اکنون به شکل ضریحی جلوهنمایی میکند.
پایگاهی که قبلاً کاخ جوانان بود!
جلو میروم و خودم را به آقایی که چای توزیع میکند معرفی میکنم. یادش میآید که گزارش مشهد شهدا را هم روزنامه «جوان» منتشر کرده بود. دعوتم میکند به داخل پایگاه بروم. «پایگاه شهید آیتالله دستغیب» جزو چند پایگاههای نمونه تهران است. این مورد را از قبل میدانستم. در ورودی پایگاه درست کنار ایستگاه صلواتی است و این ایستگاه را هم بچههای همین پایگاه راهاندازی کردهاند. ساختمان پایگاه شهید آیتالله دستغیب در بخشی از کانون ابوذر قرار دارد که زمان شاه به عنوان کاخ جوانان فعالیت میکرد. جالب است بخشی از کاخ جوانان سابق اکنون محل فعالیت بسیجیها شده و سه تن از همین بسیجیها هم سال ۶۲ در اتاق آموزش پایگاه به شهادت میرسند.
پنجشنبههای شهدایی
حسن فاطمی، فرمانده پایگاه بسیج آیتالله دستغیب است. دقایقی در اتاقی که نام آن را فانوس گذاشتهاند، مینشینیم و گفتوگویی میکنیم. فاطمی با اشاره به ایستگاه صلواتی میگوید: «این ایستگاه بهانهای است برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و ترویج ارزشهایی مثل حجاب و راه و رسمی که شهدا به خاطر آن رفتهاند. ما نام ایستگاه صلواتی را که در تمام طول سال شامگاه پنجشنبهها برپا میشود «پنجشنبه شهدایی» گذاشتهایم. تصاویر شهدا را کنار ایستگاه نصب میکنیم و همان یک لیوان چای یا پذیرایی مختصری که گاهی به آن اضافه میشود، محفلی را پدید میآورد تا برای دقایقی هم که شده، مردم این محله با شهدا انس بگیرند و یاد و خاطره آنها در دلشان زنده شود.»
فاطمی درخصوص طرح ختم قرآن نیز میگوید: «جالب است اغلب افرادی که برای صرف چای دقایقی توقف میکنند، یک برگه از قرآنها را برمیدارند و به نیت شهدا قرائت میکنند. همانطور که خودتان هم دیدید، شاید بعضی از آنها ظاهرشان طوری باشد که احساس کنیم با این مسائل بیگانه باشند، اما اتفاقاً همین افراد بیشتر جذب برنامههای ما میشوند. حتی گاهی همین افراد نذورات خودشان را مثل قند یا چای به ما میدهند تا به نیت شهدا پخش کنیم.»
نقاشی حاج قاسم
یکی دیگر از فعالیتهایی که پایگاه شهید آیتالله دستغیب انجام میدهد، برپایی مسابقه نقاشی (با موضوع شهدا)، نمایشگاه حجاب و عفاف و برنامههای دیگری است که همگی در مناسبتهای ویژه مثل شهادت حضرت زهرا (س)، ماه محرم با محوریت ایستگاه صلواتی انجام میگیرند. در یکی از همین مسابقههای نقاشی یکی از نوجوانهای محله تصویر بسیار زیبایی از حاج قاسم را طراحی میکند که مورد توجه همگان قرار میگیرد. فاطمی میگوید: «از مسابقه نقاشی گرفته تا تبیین ارزشها، ترویج حجاب و عفاف، سیره شهدا همه این فعالیتها درست روبهروی همین ایستگاه صلواتی و در پیادهرو انجام میگیرند. در بحث حجاب سعی میکنیم فلسفه حجاب را از منظر فیلسوفان و چهرههای سرشناس جهانی و حتی غربی مطرح کنیم. هدایایی هم در خلال این برنامهها به مردم میدهیم تا به فرموده حضرت آقا سعی کنیم اگر جوانی دچار وسوسهشده است از راه تبیین و تشویق او را متوجه ارزشها بکنیم.»
مشهد شهدا و یک درخواست
فرمانده پایگاه آیتالله شهید دستغیب به تأثیرگذاری مشهد شهیدان اسدی، چوگانیان و پادبان روی برنامههای فرهنگی این پایگاه میپردازد و میگوید: «یکی از دلایلی که باعث میشود برنامه پنجشنبههای شهدایی بیشتر تأثیرگذار باشد، قرارگرفتن ایستگاه صلواتی و برنامههای ما در کنار مشهد شهدای این پایگاه است. فضای ملکوتی که این مشهد ایجاد کرده، باعث شده مردم بیشتر با این برنامهها انس بگیرند.»
وی میافزاید: «متأسفانه در فصول بارانی یا فصل تابستان که آفتاب اذیتکننده است، چون در فضای پیادهرو برنامه اجرا میکنیم، با مشکلاتی روبهرو میشویم؛ بنابراین از شما میخواهم صدای ما را به گوش مسئولان برسانید تا در صورت امکان محیط پیادهروی روبهروی پایگاه را مسقف کنند تا مردم در شرایط جوی مختلف اذیت نشوند و راحتتر بتوانند از برنامههای فرهنگی پایگاه استفاده کنند. این ضریحی که در مشهد شهدا نصب شده با همت خود بسیجیهای این پایگاه و با هزینه شخصی نصب شده است.»
فعالیت واحد خواهران
یک نکته جالب درخصوص پایگاه آیتالله شهید دستغیب حضور مادران بسیجیهای حاضر در این پایگاه است که به صورت داوطلبانه، بدون اینکه عضو بسیج باشند، واحد خواهران پایگاه را راهاندازی کردهاند. واحد خواهران با تهیه هدایایی مثل جاشمعیها و آویزهایی که یاد شهدا در آن نمایان است، آنها را به خانمهای منطقه هدیه میدهند و سعی در جذب آنها دارند. یک جاشمعی و کتابی از بیانات و خطبههای مولا علی (ع) هدیهای است که از پایگاه بسیج آیتالله شهید دستغیب دریافت میکنم و این حسن ختامی میشود بر گزارشی که لیوانی چای و نگاههای خیره شهدا از پس تابلوهای تصاویرشان باعث و بانی آن بودند. از در پایگاه خارج میشوم، ایستگاه صلواتی هنوز به کار خودش ادامه میدهد. خیابان ابوذر همچنان شلوغ است و من به این نکته فکر میکنم که به جای صرفه مخارج هنگفت در برخی از نهادهای فرهنگی، چقدر ساده میتوان از طریق همین پایگاههای بسیج گسترش یافته در سطح جامعه با کمترین امکانات و سادهترین شیوهها، با جوانها و نوجوانها ارتباط گرفت و آنها را جذب ارزشها کرد.