کد خبر: 1069240
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
حسین علاء، امضای پیمان نظامی بغداد و پیامد‌های داخلی و خارجی آن
روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز مضروب شدن حسین علاء در مراسم ترحیم سید‌مصطفی کاشانی در مسجد سلطانی تهران است. این واکنش در پی اعلام سفر قریب‌الوقوع وی به بغداد برای امضای یک پیمان نظامی روی داد. مقال پی آمده، حاوی اشاراتی است در باب امضاکننده ایرانی این پیمان و ایضاً پیامد‌های سیاسی و نظامی این معاهده
احمدرضا صدری

سرویس تاریخ جوان آنلاین:   روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز مضروب شدن حسین علاء در مراسم ترحیم سید‌مصطفی کاشانی در مسجد سلطانی تهران است. این واکنش در پی اعلام سفر قریب‌الوقوع وی به بغداد برای امضای یک پیمان نظامی روی داد. مقال پی آمده، حاوی اشاراتی است در باب امضاکننده ایرانی این پیمان و ایضاً پیامد‌های سیاسی و نظامی این معاهده. مستندات این نوشتار بر تارنمای پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.


از ۱۷ سالگی، «آتاشه» سفارت ایران!
۶۶ سال پیش در چنین روز‌هایی حسین علاء نخست‌وزیر وقت در پی از سرگذراندن تروری نافرجام از سوی مظفرعلی ذوالقدر از اعضای جمعیت فدائیان اسلام برای امضای پیمان نظامی بغداد، عازم عراق شد. صرف‌نظر از محتوای این پیمان، جایگاه سیاسی امضاکننده آن نیز از اهمیتی بسزا برخوردار است. هم از این روی، مروری بر پیشینه این رجل پرسابقه تاریخ معاصر ایران در این مقام بهنگام می‌نماید. آسیه آل‌احمد، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، زمانه و کارنامه علاء را به شرح ذیل روایت کرده است:
«حسین علاء (معین‌الوزاره) در سال ۱۲۶۰ ش در تهران متولد شد. وی فرزند محمدعلی خان علاءالسلطنه (پرنس) و هما خانم عظمه‌الدوله دختر مجدالملک سینکی بود. علاء تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در لندن به اتمام رسانید و، چون پدرش علاءالسلطنه وزیرمختار ایران در لندن بود، او را از ۱۷ سالگی به عنوان آتاشه سفارت ایران استخدام کرد. وی پس از مدتی، نایب سوم و نایب دوم سفارت شد. علاء همزمان با کار در سفارت در رشته حقوق دانشگاه لندن نیز تحصیل می‌کرد. پس از مشروطیت، علاءالسلطنه، وزیر خارجه فرزند خود میرزاحسین خان را به سمت رئیس کابینه وزارت خارجه منصوب کرد. وی به مدت ۱۰ سال در این سمت باقی بود تا ۲۷ دی ماه ۱۲۹۶ که مستوفی‌الممالک به صدارت رسید و میرزاحسین خان معین‌الوزاره را به وزارت فوائد عامه منصوب کرد. او در کابینه صمصام‌السلطنه نیز دارای همین عنوان بود. در پاییز ۱۲۹۷، میرزاحسین خان به همراه هیئت اعزامی، ایران که متشکل از: وزیر خارجه، رئیس دیوان عالی تمیز و... بود برای کنگره صلح ورسای به اروپا رفت. پس از بازگشت، وزیرمختار ایران در اسپانیا و سپس وزیرمختار ایران در امریکا شد. پس از بازگشت از امریکا در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی شرکت کرد و به عنوان نماینده تهران وارد مجلس شد. در این دوره وی به همراه سیدحسن مدرس، تقی‌زاده و دکتر مصدق، ماده واحده مربوط به خلع احمدشاه از سلطنت و واگذاری حکومت موقت به رضا پهلوی را قبول نکرد و به آن رأی منفی داد! پس از اتمام دوره نمایندگی مجلس شورا در سال ۱۳۰۶ در کابینه مستوفی به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب شد و پس از مدتی از وزارت برکنار و به سفارت ایران در پاریس مأمور شد. حسین علاء طی سال‌های ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۹، عهده‌دار این مشاغل بود: ریاست اداره نظارت بر شرکت‌ها، ریاست اداره کل تجارت، وزیر تجارت در کابینه محمود جم، ریاست بانک ملی ایران، وزیر دربار از نمایندگان ایران در شورای امنیت، وزیر خارجه در کابینه منصورالملک، همچنین وی چندین دوره نماینده ایران در جامعه اتفاق ملل بوده است. پس از ترور رزم‌آرا در نیمه اسفند ۱۳۲۹، مجلس شورای ملی به نخست‌وزیری علاء ابراز تمایل کرد و علاء مأمور تشکیل کابینه شد، ولی به علت ضعف در حل بحران نفت در اردیبهشت ماه استعفا کرد و مجدداً به وزارت دربار بازگشت. وی مجدداً در دی ماه ۱۳۳۴ به فرمان شاه به نخست‌وزیری رسید و پس از تشکیل کابینه، بلافاصله برای معالجه رهسپار اروپا و عبدالله انتظام نایب نخست‌وزیر شد. در آبان ماه ۱۳۳۴ به مناسبت درگذشت سیدمصطفی کاشانی، مجلس ختمی در مسجد سلطانی برقرار بود که حسین علاء نیز در آن شرکت داشت و در همان زمان، مورد سوءقصد قرار گرفت. ضارب وی مظفر ذوالقدر از اعضای جمعیت فدائیان اسلام بود و به علت گیر کردن گلوله با اسلحه به سر علاء می‌زند که مختصر خونریزی و جراحت می‌کند! در دوران نخست‌وزیری او پیمان بغداد منعقد شد. حسین علاء در خرداد ۱۳۳۵ از نخست‌وزیری استعفا کرد که مورد موافقت قرار نگرفت و مجدداً تشکیل کابینه داد و بالاخره در فروردین ۱۳۳۶ از نخست‌وزیری استعفا کرد و دوباره به وزارت دربار تعیین شد تا سال ۱۳۴۲ که به عنوان سناتور انتصابی از شیراز به مجلس راه یافت و یک سال بعد در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت. همسر وی فاطمه قراگزلو دختر ناصرالملک، نایب‌السلطنه احمدشاه بود.»
سر و روی باند پیچی شده علاء به مثابه نماد اعتراض ملت ایران!
جدی‌ترین و پربازتاب‌ترین نماد اعتراض ملت ایران به امضای پیمان نظامی بغداد، تلاش جمعیت فدائیان اسلام برای مضروب ساختن حسین علاء و ممانعت از سفر وی به بغداد بود؛ اقدامی که در عمل نافرجام ماند و مانعی بر حضور نخست وزیر در اجلاس عراق، ایجاد نکرد! از سوی دیگر جامعه ایرانی متأثر از سرکوب و خشونت‌های فرمانداری نظامی تهران در مقطع پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چندان به میدان این اعتراض نیامد و در این فقره، فدائیان اسلام تنها ماندند و نهایت با شهادت در نیمه شب ظلمانی ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ بهای آن را پرداختند! مهدی جنگروی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره آورده است:
«با وقوع کودتای ۲۸ مرداد، شاه و دربار از بحرانی بزرگ عبور کردند. کمک‌های مالی امریکا، امکان نظامی‌گری را فراهم کرد و این گرایش، بعد‌ها به مدد سرازیر شدن دلار‌های نفتی به اوج رسید. پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم در سال ۱۳۳۳ و برکناری دولت کودتا، دوباره دربار رونق گرفت و شاه که گمان می‌کرد تنها راه غلبه بر مشکلات داخلی و بحران‌های منطقه‌ای نظامی‌گری است، اقتصاد نفتی ایران را معطوف به گسترش و توسعه تشکیلات نظامی و خرید تسلیحات کرد. حسین علاء، این آخرین حلقه از رجال استخواندار قاجار برای چنین روزی برگزیده شده بود؛ کسی که به رغم گرایش آشکار به سیاست‌های انگلستان، چندی بود که در همراهی با قوام به امریکا نزدیک شده بود. علاء به سبب نرمش در موضع‌گیری‌ها برای چنین روزی مناسب می‌نمود. در آن سال‌ها بیش از آنکه امریکا از نفوذ شوروی در خاورمیانه نگران بوده باشد، جمال عبدالناصر به مثابه زبان مشترک اعراب، انگلستان را به وحشت انداخته بود! برای پیشگیری از نفوذ و گسترش نهضت مصر، ایران باید در رأس پیمان نظامی باشد. پیمان بغداد که بعد‌ها با خروج بغداد از آن به پیمان سنتو شهرت یافت، کشور‌های ایران، عراق، ترکیه و پاکستان را زیر نظر انگلستان تحت پوشش می‌گرفت. فریاد مظفرعلی ذوالقدر از اعضای جمعیت فدائیان اسلام در شبستان مسجد سلطانی، پژواک نفرت عمومی مردم از انگلستان بود. از بداقبالی ذوالقدر، گلوله در لوله گیر کرد و مجلس ختم سیدمصطفی کاشانی، مصادف با موسم فوت علاء نشد. ذوالقدر که فرصت را از دست رفته می‌دید، سراسیمه بر سر و روی علاء یورش آورد. با این ترور نافرجام، پرونده ۱۰ ساله یک گروه مسلح اسلامی بسته شد. سرانجام علاء با سر و روی باندپیچی شده که نشانِ اعتراض مردم به عضویت ایران در پیمان بغداد بود برای شرکت در کنفرانس به بغداد رفت. دو سال پس از انعقاد پیمان بغداد در سال ۱۳۳۶ حسین علاء وزیر دربار، خطاب به جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه امریکا می‌گوید: همان طور که احتمالاً اطلاع دارید، بیشترین رقم هزینه کشور به تسلیحات نظامی اختصاص دارد! ما به عنوان عضو پیمان بغداد، این ضرورت را نه فقط در مورد امنیت خود، بلکه امنیت متحدان و دوستانمان قلمداد می‌کنیم، در نتیجه از دوستان و همپیمانان خود هم می‌خواهیم که مسائل ما را درک کنند!... درک مسائل ایران بیش از هر چیز به مفهوم اعطای وام‌های گوناگون به ایران بود...».
وظیفه کشور‌های عضو پیمان سنتو در استفاده از جنگ‌افزار‌های امریکایی
پیمان نظامی بغداد و اعتراضات احتمالی به آن برای شاه و فرمانداری نظامی او در مقطع پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فرصتی مغتنم بود که بقایای مخالفت با خویش را سرکوب کند. از سوی دیگر، گامی به سوی توسعه زورمداری و افزایش قدرت نظامی پهلوی دوم بود که وی تصمیم داشت در فضای نوپدید پس از کودتا به پیگیری آن بپردازد، با این همه این رویداد هم در عرصه سیاسی و نظامی ایران و هم در دیگر کشور‌های عضو از جمله عراق، واکنش‌های نمایانی داشت که در مقال علی احمدی‌فراهانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به آن پرداخته شده است:
«در بین مردم ایران، پیمان نظامی بغداد با توجه به مبارزاتی که در خلال جریان نهضت ملی نفت بر علیه انگلیس انجام شده بود، چندان خوشایند نمی‌نمود. آزادیخواهان و وطن‌پرستان، این اقدام را مورد نکوهش قرار دادند. از این میان شهید سیدمجتبی نواب‌صفوی و جمعیت فدائیان اسلام بودند که بلافاصله در مقابل این اقدام عکس‌العمل نشان دادند و فوراً نقشه قتل حسین علاء نخست وزیر وقت را پی‌ریزی کردند. بدین ترتیب یکی از اعضای فدائیان اسلام به نام مظفر علی ذوالقدر، مأمور اجرای این نقشه شد و در روز ۲۵ آبان ۱۳۳۴ ش، هنگامی که حسین علاء در مسجد شاه در مجلس ترحیم سیدمصطفی کاشانی نماینده مجلس و فرزند آیت‌الله کاشانی حضور یافت، مورد سوء قصد قرار گرفت، ولی گلوله از لوله اسلحه خارج نشد و ضارب با دسته اسلحه، محکم بر سر علاء کوبید و او را به سختی از ناحیه سر مجروح ساخت. حسین علاء فردای آن روز در حالی که سرش باند پیچی بود برای شرکت در کنفرانس پیمان بغداد عازم عراق شد. فرماندار نظامی تهران در همان روز، دستور پیگیری فدائیان اسلام را صادر نمود و در اول آذر ۱۳۳۴ ش، سیدمجتبی نواب‌صفوی، رهبر جمعیت فدائیان اسلام و اعضای اصلی آن از طرف مأموران فرماندار نظامی بازداشت و در دادگاه نظامی محاکمه و نهایتاً به اعدام محکوم گشتند. به دنبال این جریان، آیت‌الله کاشانی مبارز نستوه، دکتر مظفر بقایی، علی زهری، حسین مکی و عبدالقدیر آزاد به اتهام شرکت در ترور رزم‌آرا بازداشت شدند. آیت‌الله کاشانی در جریان بازرسی، صریحاً اظهار نمودند که: من مجتهد جامع‌الشرایط هستم و تشخیص دادم رزم‌آرا مهدورالدم است، لذا فرمان قتل او را صادر نمودم!... اندکی بعد رژیم به دلیل بحرانی بودن اوضاع، آیت‌الله کاشانی، دکتر بقایی و سایر بازداشت‌شدگان را آزاد نمود. بازتاب‌های این پیمان نظامی تنها در ایران خودنمایی نکرد، بلکه پیامد‌هایی نیز در سایر کشور‌های عضو داشت. در کشور عراق، نارضایتی مردم از رژیم خودکامه حاکم بر آن و عضویت در پیمان بغداد، رنگ و بوی شدیدتری داشت، به طوری که این نارضایتی، منجر به قیام و سرانجام کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ م (۲۳ تیر ۱۳۳۷ ش) گردید. ملک فیصل، پادشاه عراق و عده زیادی از مقامات آن کشور به قتل رسیدند، رژیم سلطنتی در عراق باطل و رژیم جمهوری برقرار شد و دولت جدید عراق، خروج این کشور را از پیمان بغداد اعلام نمود! این امر موجب خشنودی روسیه گشت، اما به رغم آن، پیمان بغداد منحل نشد و به نام پیمان سنتو به آنکارا منتقل گشت... پس از الحاق ایران به پیمان بغداد، چون تجهیزات و جهازات جنگی کشور‌های عضو پیمان باید یکسان می‌شد، تغییرات دامنه‌داری در ارتش ایران داده شد و سازمان جدیدی تحت نظر و مشورت مستشاران نظامی امریکایی پی‌ریزی گردید. تشکیلات ارتش ایران تغییر کرد و پنج سپاه به جای لشکر‌های سابق ایجاد گشت، به طوری که به جای ستاد ارتش، ستاد‌های نیروی زمینی و هوایی و ستاد کل تشکیل گردید و تمامی کشور‌های عضو موظف شدند در ارتش جدید از اسلحه و سلاح‌ها و مهمات امریکایی استفاده نمایند! دولت امریکا جهت دستیابی دول فوق به این تشکیلات و طی چند دوره، کمک‌های بلاعوض و وام‌های گران‌قیمت در اختیار ایران نهاد. به این ترتیب در اول شهریور ۱۳۳۴ ش، ستاد ارتش ایران با سازمان جدیدی که مقتبس از سازمان نظامی امریکا بود، آغاز به کار کرد. سپهبد عبدالله هدایت به ریاست ستاد مشترک و سرلشکر هدایت گیلانشاه به ریاست ستاد هوایی منصوب شدند. سرلشکر میرجلالی معاونت ستاد مشترک و سرلشکر احمد وثوق سمت وزارت جنگ را بر عهده گرفتند. در پانزدهم همان ماه در ستاد ارتش، اداره‌ای به نام اطلاعات تشکیل شد. این اداره همه روزه اخبار محرمانه نیرو‌های سه‌گانه را جمع‌آوری و تسلیم رئیس ستاد می‌نمود. به دنبال این تغییرات، امریکا در دوم تیر ۱۳۳۵ ش، چهار هواپیمای جت و در ۳۰ تیر، ۳۰ عرّاده توپ ۹۰ میلیمتری از محل کمک‌های نظامی امریکا به ایران داد و به کشور‌های عضو پیمان سنتو نیز وعده ارسال کمک‌های نظامی داده شد...».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار