کد خبر: 1066472
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۴
زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی و احیای موقوفات مدرسه علمیه مروی تهران در آیینه ۲ روایت
روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز رحلت عالم مجاهد، زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی است.
احمدرضا صدری

روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز رحلت عالم مجاهد، زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی است. هم از این روی و با نظر به مدت طولانی تصدی تولیت مدرسه علمی خان مروی توسط آن بزرگ، مقال ذیل به شما تقدیم می‌شود. شایان ذکر است که آن فقید سعید، در طول عهده‌داری این مسئولیت با حکم امام خمینی، این کانون علمی را به گونه‌ای همه‌جانبه ارتقا بخشید. مستندات این نوشتار، بر تارنمای مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه مقبول افتد.

محسن لبانی: او حقیقتاً حوزه مروی را به گونه‌ای همه‌جانبه ارتقا داد
حاج‌محسن لبانی، در زمره بازاریان فاضل تهران و یاران دیرین انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن است. وی از دیرباز، با حوزه علمیه مروی تهران در ارتباط بوده و ضمن تحصیل، شرایط آن را از نزدیک مشاهده کرده است. لبانی پس از انتصاب زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی به تولیت این مدرسه، به عنوان یکی از همکاران شاخص وی، مشغول به کار شد و در تحولات همه‌جانبه این کانونی علمی، سهیم گشت. وی پس از سال‌ها و به اجمال، این تغییرات را به شرح ذیل روایت کرده است:
«بنده محسن لبانی، در سال 1308ش، در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایی خود را تا کلاس ششم در مدرسه تمدن به پایان رساندم. در کنار کار در بازار تهران، در حوزه علمیه مروی به علوم دینی روی آوردم و سال‌‌ها در حوزه مروی، به تحصیل اشتغال ورزیدم. خاطرم هست که کتاب تبصره را از مرحوم آقای غفاری در مدرسه آقا محمود در سرچشمه استفاده کردم. بنده قبل از انقلاب، خدمت آقای صدر رضوی شرح لمعه می‌خواندم، سپس نزد مرحوم آقای سبط مکاسب را شروع کردیم. در درس فلسفه میرزا مهدی آشتیانی - که در واقع خارج فلسفه می‌گفت و از اشارات و منظومه و اسفار استفاده می‌کرد - شرکت می‌کردم. از اصول عقاید مرحوم آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی هم استفاده می‌کردیم. میرزا احمد نورانیت عجیبی داشت و آیتی از آیات عظام بود. خدا رحمتش کند. فلسفه را خدمت مرحوم آیت‌الله ابوالحسن شعرانی(ره) خواندم. ایشان شرح منظومه و اشارات می‌فرمودند و ما استفاده می‌کردیم. مدتی پس از انقلاب، حضرت امام(ره) حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی (رضوان‌الله تعالی علیه) را برای تولیت مدرسه مروی برگزیدند. بنده هم چون در خدمت انقلاب و حضرت امام(ره) بودم و در درس حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی در کتاب خمس و نماز جمعه شرکت می‌نمودم، از سوی ایشان به عنوان ناظر بر موقوفات منصوب شدم. سابق بر این هم در خدمت حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر آشتیانی بودم و با هم سفر‌هایی هم رفتیم، از جمله سفر به مکه، مصر، لبنان و... من تا زمان حیات ایشان در خدمتشان بودم. مسئولیتی نداشتم، ولی می‌دیدم که چه کار‌هایی در مدرسه می‌شود و متأثر‌ می‌شدم. آقای آشتیانی یک روحانی باتقوا و با درایت و شایسته‌ای بودند، ولی ما نمی‌توانستیم در امور دخالتی بکنیم و حرفی بزنیم، چون مسئولیتی نداشتیم و حرفمان پذیرفته نمی‌شد! مدرسه در اختیار کسانی بود که توجهی به مسائل دینی نداشتند! اینجا خیلی وضع خرابی داشت و آشفته بود. عده‌ای در اینجا بودند که درس نمی‌خواندند و حجره‌‌ها را اشغال کرده بودند و خالی هم نمی‌کردند! بالاخره آنها را مجبور به تخلیه حجره‌‌ها کردیم. وقتی حضرت آیت‌الله آشتیانی مرحوم شدند، وقف‌نامه را خدمت امام خمینی(ره) بردند. ایشان تولیت حوزه علمیه مروی را طی حکمی، به حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی دادند. طبق وقف‌نامه، غیر از تولیت، یک نفر هم باید به عنوان ناظر باشد، لذا با پیشنهاد حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی، حقیر به عنوان ناظر انتخاب شدم و با دستخط خودشان هم حکمی برای بنده نوشتند که موجود است. وظیفه ما نظارت بر تمام امورات مدرسه بود. من بر تمامی نقل و انتقالات و دخل و خرج‌‌ها نظارت داشتم. البته حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی، بحث داخلی (قسمت‌های داخلی مدرسه) را جدا کردند و در حوزه فعالیت بنده نیست. یک وکالت هم از ایشان دارم که به جای متولی، در جا‌هایی که امضای متولی لازم باشد، (مثل ثبت اسناد) امضا می‌کنم. ما وقتی دفتر موقوفه را تحویل گرفتیم، یک سری پرونده نامنظم اینجا بود! یک چیز‌هایی سرهم کرده بودند که صدر و ذیل درستی نداشت! ولی حالا همه رقبات، پرونده دارند و کارشناسی و کدبندی شده است. همه اینها منظم شده‌اند که این کار مرهون زحمات مرحوم آقای کیانی و کارمندان موقوفه است. این مدرسه، جزو مدرسه‌های نمونه است. از نظر کیفیت، بسیار مطلوب است. ما وقتی خدمت آقای رضوی درس می‌خواندیم، زیلو نداشتیم روی آن بنشینیم! چراغ والور نداشتیم، ولی حالا حجره‌‌ها فرش و شوفاژ و امکاناتی از این قبیل دارد. الان به حجره‌داران، سه وعده غذا داده می‌شود، درحالی‌که آن زمان، از این خبر‌ها نبود. حتی داخل مدرسه، حمام نداشت! خدا خان مروی را رحمت کند که فکر همه چیز را کرده بود. در کوچه مروی حمامی ساخته و وقف طلاب کرده بود. این حمام بعد‌ها مسلوب‌المنفعه شده و بنا داریم آن را تجدید بنا کنیم که منافعش برای حوزه باشد. از وقف‌نامه می‌شود فهمید ایشان چقدر دقیق بوده‌اند. من فکر می‌کنم مرحوم خان مروی، نیّت پاکی داشته است. طلاب باید از زحمات حضرت آیت‌الله مهدوی کنی، خیلی شکرگزار باشند؛ چون در این سال‌ها، ایشان در اینجا خیلی زحمت کشیده‌اند. موقوفه کار زیاد دارد. من از خدا می‌خواهم که به ما و همه مسئولان امر توفیق دهد تا راهی را که رضای اوست برویم و انجام وظیفه کنیم تا شرمسار نباشیم. اگر کسی به این مدرسه خدمت نکند، مسئول است. الهی! ما آنچه از دستمان برمی‌آمد عمل کردیم. تو به کرمت قبول فرما! آمین یا رب العالمین...»

محمد جواد کیانی‌نیا: احیای موقوفات مدرسه با دشواری‌های فراوان همراه بود!
مرحوم محمدجواد کیانی‌نیا در زمره همکاران زنده‌یاد آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی در احیای موقوفات مدرسه مروی بوده است. وی در دوران این خدمت، فراز و نشیب‌های فراوان را تجربه کرد که شمه‌ای از آن در روایت ذیل آمده است:
«بنده محمدجواد کیانی‌نیا هستم و در سال 1318، در تهران به دنیا آمدم. در دانشگاه تهران در رشته مدیریت تحصیل می‌کردم که انقلاب شد و دیگر دنباله آن را نگرفتم! مدتی در سازمان امور اداری و وزارت راه و بنیاد شهید کار می‌کردم. مدتی هم در شورای هماهنگی نهادها، در خدمت مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی بودم. بعد از بنیاد شهید، مدتی معاون اداری و مالی بنیاد مهاجران جنگ تحمیلی بودم و سرپرست آنجا شدم. در این زمان در حین انجام مأموریت، تصادف شدیدی کردم و بستری شدم. در مدت بیماری، آیت‌الله مهدوی‌کنی واقعاً به من محبت کردند. پس از آنکه بهبود پیدا کردم، آقای مهدوی‌کنی به من فرمودند: به دانشگاه امام صادق(ع) بروم و در آنجا مسئول امور اداری شدم. نهایتاً همه کارهایم را ر‌ها کردم و به مدرسه مروی رفتم. بنده به مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی ارادت خاصی داشتم و احساس می‌کردم در اواخر عمر، دارم نوکری یکی از نوکرهای امام زمان(عج) را می‌کنم، لذا در خدمت ایشان بودم تا هر روزی که ایشان بگویند انجام وظیفه کنم و روزی هم که بگویند برو، تکلیف از من ساقط است! در مدرسه مروی ماندم و در زنده کردن موقوفات آنجا بسیار موفق بودم. ایشان چهارشنبه‌‌ها به مدرسه مروی تشریف می‌آوردند. یادم هست ظهر‌ها که وقت ناهار‌ می‌شد، پول ناهار خود و اطرافیانشان را از حق‌التولیه خودشان می‌پرداختند. اوایل که به مدرسه مروی آمدم، می‌خواستم کیف بخرم. ایشان فرمودند: واقف نگفته است که از پول وقف کیف بخرید! گفتم: من که نمی‌توانم پرونده‌های مدرسه را در بقچه بگذارم و این طرف و آن طرف ببرم! ایشان از جیب خودشان پول دادند که کیف بخرم! همچنین برای تردد به جاهای مختلف، به ماشین نیاز داشتیم. ایشان می‌فرمودند: واقف ذکر نکرده است که با این پول می‌توانید مرکب یا ماشین بخرید و با هزینه خودشان ماشین خریدند و در اختیار ما قرار دادند. همیشه می‌فرمودند: از کل طلبه‌‌هایی که درس می‌خوانند، اگر فقط یک نفرشان هم آیت‌الله بروجردی شود، برای ما کافی است، البته امیدوارم همه این‌طور شوند! بنده قبلاً در دانشگاه امام صادق(ع)، به عنوان مدیر امور اداری مشغول خدمت بودم که در دی ماه سال1365 آقای مهدوی‌کنی مرا خواستند و گفتند: به مدرسه مروی بیایید، با شما کار دارم. بنده به مدرسه مروی رفتم و ایشان فرمودند: بروید و دفتر موقوفات مروی را تحویل بگیرید. در آنجا آقای سید مهدی گلپایگانی امور جاری دفتر را انجام می‌داد. برادر ایشان در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی، وزیر علوم بود. رفتم و دیدم پرونده زیادی آنجا نیست! آقای گلپایگانی گفتند: تمام پرونده‌‌ها در اداره اوقاف است و ما اینجا پرونده زیادی نداریم! مراتب را به عرض آقای مهدوی‌کنی رساندم و ایشان فرمودند: همان‌هایی را که هست، تحویل بگیرید. ابتدا مکاتبات و پرونده‌های موجود دفتر را مطالعه کنید و سپس به آقای حاج عباسی که رئیس اداره اوقاف شرق تهران بود، مراجعه کردم و گفتم: در دفتر مدرسه مروی، پرونده‌ای برای پیگیری مسائل وجود ندارد و گفته‌اند همه پرونده‌‌ها اینجا هستند. بعد هم پیام مرحوم آقای مهدوی‌کنی را مبنی بر دریافت پرونده‌های مدرسه مروی به ایشان رساندم و راهنمایی و کمک خواستم. ایشان هم انصافاً از هیچ کمکی دریغ نکردند و تمام پرونده‌های مدرسه مروی را به من دادند. در رژیم سابق اداره اوقاف به این شکل کار می‌کرد که تمام پرونده‌ها به اداره اوقاف می‌رفتند و متولی وقف، عملاً کاره‌ای نبود! درآمد موقوفات را هم خود اداره وقف جمع‌آوری می‌کرد، اما طبق وقف‌نامه مدرسه مروی، باید اعلم علمای تهران متولی آنجا و صاحب اختیار کامل باشد. در رژیم گذشته اداره اوقاف، از مستأجران اجاره‌‌ها را می‌گرفت و خودش به مدرسه مروی بودجه می‌داد. همه این مطالب را به عرض مرحوم آقای مهدوی‌کنی رساندم. مرحوم آقای مهدوی‌کنی با آقای امام جمارانی ـ که آن زمان نماینده ولی‌فقیه و سرپرست سازمان اوقاف بودند ـ تماس گرفتند و ایشان بودند که دستور دادند همه پرونده‌های مدرسه مروی به من تحویل داده شود. بنده به کار کدبندی موقوفه وارد نبودم و آقای حاج‌عباسی، نهایت همکاری را کردند و همه پرونده‌‌ها را کدگذاری کردیم. برخی از موقوفات مدرسه، عبارت بودند از بازار بزرگ، پامنار، قمی‌آباد، دماوند، کوچه مروی، خیابان حرم حضرت عبدالعظیم(ع)- که موقوفه مرحوم حاج ابوالحسن معمار بود - کوچه اسدی شمیران و از این قبیل. بنده با کمک چند کارمند کاربلد، مستأجران را شناسایی کردیم و برای همه آنها پرونده تشکیل دادیم تا بتوانیم حقوق موقوفه را دریافت کنیم و برای این کار، فیش‌‌هایی را چاپ کردیم. بعد به نام مرحوم آقای مهدوی‌کنی، حساب‌های جداگانه ــ که هر کدام مربوط به یک موقوفه بودند ــ باز کردیم. مثلاً اجاره کوچه مروی، متعلق به مدرسه بزرگ و اجاره پامنار متعلق به مدرسه کوچک است. به مستأجران هم اعلام کردیم، بدهی‌های معوقه و اجاره‌های خود را حداکثر تا موعد معینی به این حساب‌ها واریز کنند و قبض بانک را برای ما بیاورند. به این ترتیب همه پرونده‌‌ها کامل شدند. بعد شروع به شناسایی موقوفاتی کردیم که در رژیم گذشته از بین رفته بودند. موقوفاتی مثل سرچشمه شمیران، یا یکی دو مغازه در بازار یا مغازه‌هایی که سعی می‌کردند خود را معرفی نکنند و اجاره نمی‌دادند. روزی که این مدرسه راه افتاد، ایشان حتی شهریه 45 طلبه آنجا را هم به سختی می‌پرداختند، چون مدرسه درآمدی نداشت، اما ایشان با چنگ و دندان مدرسه را نگه داشتند. اقداماتی که ایشان در مدرسه مروی انجام دادند، از دوره مرحوم حاج ملا علی کنی سابقه نداشت. مدارس به شکل اساسی تعمیر شدند. قبل از آن کسی طبق وقف‌نامه عمل نمی‌کرد و حجره‌‌ها و مغازه‌‌ها را عده‌ای طلبه و کاسب اشغال کرده بودند، اما پس از حضور ایشان، حجره‌‌ها به طلبه‌‌ها تعلق پیدا کرد و وقف‌نامه مو به مو اجرا شد. ایشان دستور دادند برای مدرسه‌، سند تهیه شود و بنده کسی را که به امور ثبتی کاملاً وارد بود، به کار گرفتم. مدرسه حدود 200 سال بود که سند ثبتی نداشت و برایش سند گرفتیم. طبق قانون اداره اوقاف، هر سه سال یک بار، یک کارشناس رسمی دادگستری به محل املاک موقوفه می‌رفت و اجاره آنجا را به نسبت تورم تعیین می‌کرد و ما هم طبق نظر کارشناس رسمی دادگستری، اجاره‌‌ها را تعیین و قراردادهای جدید را تنظیم می‌کردیم. به این ترتیب اکثر مستأجران، قرارداد رسمی محضری داشتند. با این همه، نتوانستیم همه موقوفات مدرسه مروری را احیا کنیم. پرونده بعضی از آنها، فوق‌العاده پیچیده بود. مثلاً موقوفه‌ای در حضرت عبدالعظیم(ع) بود که مربوط به مدرسه حاج ابوالحسن معمار بود و از قدیم آن را به شخصی به نام مرحوم آقای مشیری اجاره داده بودند. یا کاروانسرایی در پامنار بود که نصف آن موقوفه مدرسه کوچک مروی و در دست شخصی به نام مرحوم آقای صفی‌یاری و بعد هم به دست فرزندانش بود. این پرونده هم در پیچ و خم‌های اداری گیر کرد! البته ما در کوچه مروی، توانستیم حکم تخلیه بعضی از متخلفان را بگیریم، اما مرحوم آقای مهدوی‌کنی فرمودند: اگر حقوق موقوفه را پرداختند، ملک را به آنها برگردانید. آنها هم وقتی دیدند ما حکم قانونی تخلیه را گرفتیم، آمدند و حقوق موقوفه را پرداختند...»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار