سرویس تاریخ جوان آنلاین: این قلم، هماره معتقد بوده است که دوران قاجار، به ویژه سلوک فردی و اجتماعی پادشاهان آن، باید مورد بازخوانی قرار گیرد. چه اینکه دو موج تاریخنگاری مشروطهخواهان سکولار و نیز وقایعنگاری پهلویستی، پردهها و پیرایههایی را بر خوانش این دوره از پادشاهی، افکنده است. با این همه و در این مقام، سخن از سیاست قجری به ویژه در دوران ناصری نیست، بلکه اکنون، دفتری از فرآوردههای ادبی ناصرالدین شاهِ ادیب، به حضورتان معرفی میشود. سلطان صاحبقران، این رمان را به تقلید از سبک اروپایی نگاشته و آن را برای تاریخ، به ودیعت نهاده است. در سالیان اخیر، این اثر ادبی به تلاش کوروش منصوری از عزلت درآمده و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، به نشر آن همت گماشته است. مصحح این اثر در دیباچهای که بر آن نگاشته، در باب شکل و محتوای این رمان، چنین آورده است: «درباره شخصیت و زندگی ناصرالدین شاه و وقایع آن دوره کتاب بسیار نگاشته شده است. آنچه کاملاً روشن و آشکار است، اینکه بر سیاستمداری، کشورداری، مردمنوازی و پادشاهی وی، ایرادات فراوانی وارد است. ضعف و ناکارآمدی شخصی شاه در اداره کشور، دخالتهای بیگانگان، مداخلات اطرافیان و درباریان در امور، مانع اداره مطلوب کشور میگشت. حتی زمانی که شخصی کاردان، دانا و شایسته در امور مملکت یعنی امیرکبیر (رحمتالله علیه) در رأس کار قرار گرفت، باز هم به سعایت، چاپلوسی و افتراهای مادر ناصرالدین شاه و بیشتر پی گرفتن و دامن زدن آن به وسیله درباریان، پادشاه جوان تحت تأثیر شدید قرار میگیرد و منجر به شهادت بزرگمرد شریف دوره قاجار، یعنی میرزاتقیخان فراهانی میشود. اما هماینک، سخن درباره تاریخ سیاسی وی و آن دوره نیست، بلکه درباره هنر و ادب وی است. با اینکه ناصرالدین شاه در عرصه مملکتداری بسیار نالایق بود ولی باید اذعان داشت که وی احساسی لطیف و اندیشههای نازک داشت و اگر در حیطه هنر و ادب گام میزد، شهرتی بهسزاتر از پادشاهی خود داشت و شاید در میان دلهای همه جا میگرفت! او هم شعر میسرود- البته ناپخته- که دیوان وی چاپ شده است. نقاشی هم میکرد و به هنر و ادب بسیار عشق میورزید، نیز ترجمه هم میکرد. به هر روی، میتوان وی را در طبقه پایینی از هنرمندان و ادیبان قرار داد. باید یادآور شد این اندک مقدمه، از آن جهت بود تا ادب دوستان و خوانندگان گرامی، با اثری منحصر به فرد از وی آشنا شوند. وی داستانی کوتاه به سبک فرنگیان آن دوره نگاشته، که برای زمان خودِ او، قابل توجه است. مضاف بر اینکه، داستان آمیخته به سبک ایرانی است و بر اهمیت و زیبایی آن بیشتر افزوده است. نامی که نویسنده (ناصرالدین شاه) روی این داستان گذارده، حکایت پیر و جوان است که نامی دقیق و بجا نیست چراکه وی درباره کودک نیز سخن میراند. به هر روی این نامگذاری، چیزی است که در آن دوره به ذهن وی رسیده است. نویسنده در پرداختن داستان چند چیز را همپای با هم یادآور میشود و هر کدام در جای خود نمودی ویژه پیدا میکند: «بیان چهار فصل»، «چهار دوره زندگی»، «آگاهی از طبیعت و حیوانات»، «شناخت از فرهنگ و آیین آنها» و سرانجام «دانایی به تاریخ و آیین میهن خود» که همه آنها از جمله آگاهیها، روشها و ویژگیهای نویسنده است. داستان، چون در سال ۱۲۸۹ ق. نگاشته شده است، آنچنان نسبت به داستانهای کوتاه امروزی جذاب و گیرا نیست، ولی ارزشهایی دارد که داستان کوتاه امروز از آن بیبهرهاند و از سویی دیگر، اثری است ارزشمند و تاریخی و میراثی فرهنگی».