عباس عبدی در روزنامه اعتماد از رئالیسم سیاسی نوشته تا بگوید تحریمها علیه ایران و حتی خروج از برجام توسط امریکا در قالب رئالیسم سیاسی یا همان واقعگرایی قابل قبول است: «تحریمهای ایالات متحده علیه ایران در قالب یک رئالیسم سیاسی قابل فهم بود. به هر حال دو طرف با یکدیگر کشمکش داشتند و آنها نمیخواستند که ایران به تکنولوژی هستهای دست یابد.» او در ادامه گرچه که معتقد است «اصل خروج او از برجام نوعی نقض عهد و غیرقابل قبول است.»، اما توجیه میکند که «جهان باید در برابر آن میایستاد. نه به خاطر ایران، به خاطر احترام به اصل بنیادی عهد و پیمان یا به خاطر خودشان. ولی، چون تبدیل به معاهده نشده بود و نوعی توافق بدون ضمانت اجرا بود قضیه قدری تفاوت داشت... پس تا اینجا را هم در قالب رئالیسم سیاسی میتوان هضم کرد، به هر حال یک چالشی جدی میان طرفین به وجود آمد، و ایران نیز مقابله میکند.»
بعد ناگاه عبدی که از دروازههای بزرگ تحریم همهجانبه و خروج از برجام، رد نشده و میگوید در قالب رئالیسم سیاسی قابل قبول است، از حفره کوچک تحریمهای جدید میگذرد و مینویسد: «با وجود این، تنگ کردن دایره تحریمها بهویژه این آخرین تحریم که شامل همه بانکهای ایران میشود، حکایت از نوعی سقوط آزاد اخلاقی در جهان است.»
یعنی تازه پس از این همه رذالتهای اقتصادی و سیاسی و نظامی امریکا علیه ایران، این تنگ کردن تحریم میشود سقوط اخلاقی؟!
نکته مهم، اما آن است که عبدی و همفکرانش هیچگاه در عرصه سیاسی واقعگرا نبودهاند که حالا بتوانند از رئالیسم سیاسی دم بزنند! آیا واقعیت گرایی یعنی اینکه بگویی «امضای کری تضمین است»؟! امضای وزیر خارجه امریکا را برای ایرانیها تضمین بدانی و بعد دم از رئالیسم سیاسی بزنی؟!
اصلاً کسی که واقعگرا باشد، در عرصه بینالملل، اعتماد نمیکند. اساس روابط بینالملل همانطور که خود ظریف هم بارها گفته، بر بیاعتمادی است. چه رسد که امضای وزیر خارجه یک کشور را برای کشوری دیگر که مدام در تنش با هم هستند، تضمین هم بداند!
همین روزها هم میگویند حالا که بایدن آمد، ما هم میآییم و اعتنایی ندارند که همین بایدن گفته به برجام «با شرایطی» برمیگردم؛ که یعنی برنمیگردم. خود ظریف میگوید بایدن هم از جمهوری اسلامی خوشش نمیآید و دولتیها در محافل خصوصیتر گفتهاند که دموکراتها دستاورد ترامپ در خروج از برجام را از دست نمیدهند. حالا افرادی که تبدیل به ستاد انتخاباتی بایدن در ایران شدهاند، خود را واقعگرا مینامند و رئالیسم سیاسی را برای توجیه عملکرد دولت امریکا تئوریزه میکنند.
رئالیسم و واقعگرایی یعنی اینکه غرب در سیاست بینالملل دنبال منافع خودش است، شما هم به منافع کشور خود بچسبید و عمق دشمنی این غرب با ایران را ببینید. با چشمان بسته شده به روی واقعیت غرب، نمیشود مدعی واقعگرایی سیاسی شد.
اگر دیپلماسی اصلاحطلبانه همراه با واقعگرایی بود، برجامی امضا نمیشد که دولت بعدی امریکا راحت از آن خارج شود. یا در همان سالی که رئیس دولت اصلاحات از گفتوگوی تمدنها گفت، جرج بوش ایران را محور شرارت نمینامید. مواردی از این دست که کم هم نیستند، نشان میدهد از قضا سیاست خارجی اصلاحطلبان بر مبنای رؤیابافی پیش میرود و نسبتی با واقعیت ندارد؛ وگرنه باید به نتایج ملموس میرسید. چنانکه سیاستهای منطقهای ایران به نتایج ملموسی همچون سقوط دولت داعش، حفظ دولت اسد، قدرتگیری حزبالله لبنان و ... دست یافت.