کد خبر: 1019836
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۵:۰۰
نگاهی به تکاپوی مضحک شبه‌روشنفکران برای تغییر الفبای ایران
روشنفکری در ایران پیوند عمیقی با غربزدگی دارد و شاید مهم‌ترین علتش آن است که روشنفکری از ابتدا در ایران بیمار و معیوب متولد شد. نسل اول روشنفکران ایران در پس حیرت‌زدگی از ظاهر جامعه غربی، به بیماری غربزدگی مبتلا شدند. این گروه از ابتدا تمام مشکلات کشور را اصالت اسلامی و ایرانی معرفی کردند و تمام هم و غمشان را معطوف به از سر تا پا غربی شدن کردند و همین کافی بود تا بین آن‌ها و مردم شکاف بیفتد.
مهدی هاشمی
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: شاید کمتر کسی به این موضوع ایراد وارد کند که نام جلال آل‌احمد با موضوع تقابل با غربزدگی عجین شده است. تقابل با جریانی که ۲۰۰سال گذشته یک چالش جدی برای منافع کشور بود و در حوزه‌های مختلف بار‌ها توانست به کشور ضربه وارد کند. یکی از این تقابل‌ها موضوع تغییر الفبا بوده است. علت اصلی بدبینی مردم ایران به روشنفکران را شاید بتوان به مدل برخورد نسل‌های ابتدایی این جریان با مسئله پیشرفت ارجاع داد. جریانی که از سر عداوت یا جهالت تنها راه پیشرفت را دور ریختن اصالت ایرانی-اسلامی معرفی کرد و از هیچ کوششی برای به اصطلاح از سر تا پا غربی شدن ایران فروگذار نکرد.

برای این منظور در حوزه فرهنگی، یکی از موضوعاتی که این جریان غربزده از ابتدا روی آن تأکید داشت مسئله تغییر الفبا و خط بود. شخصیت‌های پیشگام این جریان مانند آخوند‌زاده علت اصلی عقب ماندن ایران در زمینه علمی از اروپا را استفاده ایرانیان از زبان و رسم‌الخط فارسی عنوان می‌کردند و سال‌ها برای تغییر آن تلاش کردند.

به عنوان مثال در مورد لزوم تغییر خط در ایران مانند شوروی، میرزافتحعلی آخوند‌زاده می‌نویسد: «پطر دید که خط قدیم روس‌ها مانع ترقی ملت است در علوم. آن را ترک نموده با حروف لاتین خطی نو ایجاد کرد. عوام و کشیشان و اشراف مملکتش بر مخالفتش برخاستند، فریاد زدند که: دین ما از دست خواهد رفت... پطر به حرف حمقا اصلاً اعتنا نکرده و در عزم خود مردانه بود... به سبب همین خط جدید آنا فانا رو به ترقی نهاد.»

این حجم سفاهت در معرفی خط و الفبا به عنوان عامل اصلی عدم پیشرفت علمی ایران تا آنجا پیش رفت که آخوندزاده سال‌های زیادی را صرف ایجاد خط جدید کرد! او علت بی‌سوادی بخش زیادی از جامعه آن روز ایران را به جای سهل‌انگاری حکومت در اهتمام به سوادآموزی مردم، دشواری الفبای فارسی برمی‌شمرد و می‌نویسد: «از این جهت است که در میان طوایف اسلامیه از ۱۰ هزار، یک نفر صاحب سواد بهم نمی‌رسد، و طایفه اناث بالمره از سواد بی‌بهره می‌مانند. به علاوه شاگردان و طلاب چه رنج‌ها در آموختن زبان عربی و فارسی می‌کنند و چه اوقات گرانبهایی را صرف آن می‌کنند- تازه درست یاد نمی‌گیرند. «او همچنین تغییر خط را محتوم تاریخ معرفی کرده و عنوان می‌کند: «این کیفیت بدین قرار نمی‌توانست بماند، چون که خلاف حقیقت و طبیعت است. لامحاله تجدید در الفبای خط اسلام وقوع می‌پذیرد، خواه بعد از ۵۰۰ سال در زمان سلاطین آینده. اما من به تغییر دادنش سبقت کردم و جمیع اشکالات مذکوره را بالکلیه رفع نمودم... به واسطه این الفبای تازه کل طایفه اسلام در اندک مدت به خواندن و نوشتن السنه خودشان قادر خواهند شد.»

این اقدام آخوندزاده (تلاش برای تغییر الفبا و خط ایرانی به الفبا و خط لاتین) باعث پایه‌گذاری اندیشه‌ای می‌شود که امروز نیز در ذهن بسیاری از افراد حضور پررنگ دارد. از مهم‌ترین شخصیت‌های غربزده آن زمان که در این زمینه موافق نظرات آخوندزاده بوده است می‌توان به میرزا ملکم‌خان اشاره کرد. او که در حکومت ناصرالدین شاه زمانی سفیر ایران در انگلیس بوده نیز با پافشاری بر نظرات آخوندزاده، در این خصوص می‌نویسد: «با کمال جرئت می‌توانیم بگوییم که منشأ مشکلات حالیه ما، عزم دشمنان دولت اسلام نبوده و نیست مگر این خط بی‌انصاف که آخرالامر ما را منکوب و ذلیل ملل عیسوی خواهد ساخت.»

مسئله عدم پیشرفت علمی به خاطر الفبا تا آنجا مضحک و خنده‌دار بوده که فخرالدین شادمان در خصوص آن می‌نویسید: «ای ظاهربینان، جامه و خط و زبان و دین نشان تمدن فرنگی نیست. اهل مملکت هائیتی به‌زبان فرانسه تکلم می‌کنند و عیسویند و پیش از شما کت و شلوار و کلاه لبه‌دار داشتند و متمدن نیستند و ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی و ابن‌رشد قطبی و افلاطون و فردوسی و خیام کراوات رنگارنگی و کلاه بادگیر مانند نداشتند و متمدن بودند.».

اما به‌رغم مضحک بودن مسئله عقب‌ماندگی علمی به خاطر خط و الفبا، این تفکر به شدت توسط جریان غربزده پس از آخوند‌زاده و ملکم‌خان تبلیغ می‌شود. با روی کار آمدن حکومت پهلوی، این جریان که قدرت بیشتری پیدا کرده با جدیت بیشتری تلاش برای این قبیل اصلاحات را ادامه می‌دهد و از آنجایی که ترکیه در اصلاحات آتاتورکی تغییر خط را هم در دستور کار قرار می‌دهد با الگو معرفی کردن ترکیه، تمام تلاششان را برای اعمال این تغییر در ایران نیز صرف می‌کند.

در همین دوره است که جریان روشنفکر مخالف غربزدگی در برابر این مسئله شروع به مقابله می‌کند و به تقبیح روشنفکران غربزده می‌پردازد. در پس این جریان امثال سیداحمد کسروی، فخرالدین شادمان و جلال آل‌احمد علم مخالفت برمی‌دارند و کتاب‌هایی نظیر آسیا در برابر غرب و غربزدگی نوشته می‌شوند.
شادمان با حمله به این تفکر می‌نویسد: «کار سست‌عنصری بعضی از خواص ما به جایی کشیده که امروز آشنایی با چند کلمه از زبان فرنگی مایه افتخار ست و ندانستن فارسی ننگ نیست.»

جلال آل‌احمد نیز در مورد بی‌اساس نظریه نیاز به تغییر خط برای پیشرفت، در جلسه‌ای عنوان می‌کند که: «ما ایرانی‌ها هیچ‌وقت خطّی از خودمان نداشته‌ایم؛ حالا هم من تعصّبی ندارم؛ امّا تغییر خطّ ایرانی‌ها به خطّ عربی در صدر اسلام در اثر تغییرات بنیادی در لایه‌های زیرین جامعه اتّفاق افتاده؛ امّا حالا مگر چه اتّفاق عجیبی افتاده که به تَبع آن، ما خطّمان را تغییر دهیم...؟!»

سرانجام با وقوع انقلاب اسلامی موضوع تلاش تغییر خط و الفبا برای پیشرفته شدن در ظاهر فراموش می‌شود، اما در گوشه ذهن نسل‌های جدید غربزده‌های کشور هنوز هم می‌توان اعتقاد به این لزوم تغییر خط و الفبا را مشاهده کرد. جریانی که از طرفی در لایه‌های مختلف فرهنگی تکلم و نوشتار به زبان‌های دیگر را نشانه فرهیختگی القا می‌کند و از طرف دیگر در ابعاد سیاسی و علمی استفاده از الفبای خارجی را لازم و حتمی می‌داند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار