کد خبر: 999086
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۳:۳۰
ما بی‌نیاز از نقشه کشیدن نیستیم، اما گاهی نقشه‌هایمان درست از آب درنمی‌آید
قرار نیست جهان به دلخواه ما باشد یا همان نتایجی که ما به دنبال آن هستیم به بار بیاورد. منظور ما رها کردن زندگی و نقشه نکشیدن و تدبیر نکردن نیست. منظور این نیست که ما برای زندگی و کسب و کارمان برنامه‌ریزی نکنیم، بلکه منظور این است که در عین تدبیر کردن و نقشه کشیدن، همه هستی روانی خود را به آن تدبیر‌ها و نقشه‌ها نبندیم. این جا همان مرز باریک و ظریفی است که اگر کسی بتواند به آن دست بیابد در عین اینکه می‌تواند تدبیر کند و نقشه بکشد، اما خود را به واسطه آن تدبیر‌ها و نقشه‌ها شناسایی نکند
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در زندگی وقت‌هایی وجود دارد که محاسبات ما درست از آب درنمی‌آید. فرض کنید از چند ماه پیش سرمایه‌ای جمع کرده بودیم و نقشه‌های متعددی برای شروع یا توسعه یک کسب و کار کشیده بودیم و به تنها چیزی که فکر نکرده بودیم ظهور یک ویروس بود یعنی همه احتمالات ممکن را پیش‌بینی کرده بودیم، اما اینکه تصور کنیم ویروسی می‌آید و کل جهان را به تعطیلی و نیمه تعطیلی می‌کشاند هرگز در مخیله‌مان هم نمی‌گنجید. چرا البته در فیلم‌های هالیوودی و آخرالزمانی دیده بودیم که ناگهان شهاب سنگی یا پدیده‌ای عجیب و غریبی می‌آید و زمین را به نابودی می‌کشاند، اما فکر می‌کردیم این نوع اتفاقات متعلق به ذهن خیال‌ساز نویسندگان و سازندگان فیلم‌های ژانر وحشت و آخرالزمانی است. اما حالا چشم باز کرده‌ایم و می‌بینیم که نه! واقعاً اتفاق شگفت و عجیبی روی داده و به تبع‌آن همه محاسبات ما اشتباه از آب درآمده است. چند روز پیش یکی از بستگان تعریف می‌کرد یکی از دوستانش با چشمانی اشکبار و بغض‌آلود می‌گفته که قبل از عید، سرمایه قابل توجهی را صرف خرید آجیل برای فروش در شب عید کرده و حالا کلی آجیل باد کرده روی دستش مانده و چک‌هایی که نمی‌تواند پاس کند. ما افراد زیادی را پیرامون خود داریم که در وضعیت مشابهی گرفتار شده‌اند، یعنی محاسبات و نقشه‌هایی داشته‌اند. مثلاً فرد بر حسب تجارب سالانه خود محاسبه کرده است که ایام نزدیک به عید، فصل رونق فروش آجیل در ایران است. تجربه این فرد در خلل ناپذیر بودن این اتفاق کاملاً بسنده بوده و هیچ تردیدی در این باره به خود راه نمی‌داده است. مثلاً ویروس کرونا یا ویروس‌های مشابه هر یکی دو سال یک بار جولان می‌داده‌اند فرد مطمئناً در محاسبات خود به این موضوع توجه نشان می‌داده، بنابر این یا به دنبال کسب و کار دیگری می‌رفته، یا اینکه کسب و کار خود را مطابق با وضعیت موجود وفق می‌داده و شکل عرضه یا تهیه آجیل را به گونه‌ای به عهده می‌گرفته که حاوی ضرر و زیان انباشته نمی‌شده، اما حالا این اتفاق افتاده است.

چه کنم در بحران‌های بیرونی، آسیب کمتری بخورم؟
چه کنیم آسیب‌های روانی کمتری را در این نوع اتفاقات متحمل شویم؟ جدای از اینکه افراد جامعه، خانواده و بستگان در این‌باره مسئولیت‌های فوق‌العاده مهم حمایتی دارند، همچنان که در روز‌های بعد از کرونا شاهد بودیم، بسیاری از ایرانی‌های نوع دوست با مهربانی و ملاطفت از همدیگر حمایت کردند، به فرض مالک فروشگاهی اجاره دو سه ماه مغازه خود را به مستأجر بخشید یا افرادی که در موعد چک به بانک مراجعه نکردند یا کسانی که در فعالیت‌های خیریه و تهیه اقلام بهداشتی و خوراکی پیش قدم بودند که نشان از عمل به مسئولیت حمایت و حفاظت از همدیگر در جامعه دارد و در جای خود بسیار با ارزش است، اما مهم‌تر از همه این رخدادها، فرد کلیدی‌ترین نقش در محافظت از خود را دارد. سؤال این است، در اتفاقاتی که مصادف با اشتباه از آب درآمدن نقشه‌های ما می‌شود چطور می‌توانیم رفتار کنیم که دچار تنش‌ها و آسیب‌های روانی نشویم؟

جهان مقید به نتایج دلخواه من نیست
مهم‌ترین کاری که به نظر می‌رسد بسیار می‌تواند کارساز باشد پذیرش این نکته است که قرار نیست جهان به دلخواه ما باشد یا همان نتایجی که ما به دنبال آن هستیم به بار بیاورد. منظور ما رها کردن زندگی و نقشه نکشیدن و تدبیر نکردن نیست. منظور این نیست که ما برای زندگی و کسب و کارمان برنامه‌ریزی نکنیم، بلکه منظور این است که در عین تدبیر کردن و نقشه کشیدن، همه هستی روانی خود را به آن تدبیر‌ها و نقشه‌ها نبندیم. این جا همان مرز باریک و ظریفی است که اگر کسی بتواند به آن دست بیابد در عین اینکه می‌تواند تدبیر کند و نقشه بکشد، اما خود را به واسطه آن تدبیر‌ها و نقشه‌ها شناسایی نکند. در واقع آنچه ما را آزار می‌دهد یکی شدن با نقشه‌ها و تدبیر‌ها و در شکل کلی آن شناسایی خودمان به واسطه هویت‌های قراردادی است که به عنوان «من»، آن‌ها را شناسایی کرده‌ایم. من آجیل فروش هستم بنابراین باید آجیل‌هایم را بفروشم و حق من این نیست که نتوانم آجیل‌هایم را بفروشم. من یک نویسنده هستم و حق من این نیست که انگشت‌هایم از کار بیفتد یا ذهنم به درستی کار نکند یا روزنامه‌ام بسته شود. کسانی که به شدت و متعصبانه به آنچه که می‌کنند و انجام می‌دهند می‌چسبند رنج بیشتری را به خود تحمیل می‌کنند. شما می‌بینید یک فرد به شدت هوادار یک تیم ورزشی است و نمی‌تواند باخت آن تیم را تحمل کند. چرا؟ به خاطر اینکه باخت آن تیم را مترادف با باخت خود می‌داند، بنابر این می‌بینید از شدت هیجان حتی جان خود را از دست می‌دهد، ولی کسی را هم در همان جامعه می‌بینید که شنیدن باخت یک تیم هیچ اثر بدی روی احساسات او بر جای نمی‌گذارد. از این جا معلوم می‌شود که باخت آن تیم به خودی خود اثر تخریبی ندارد، بلکه بازتفسیر آن باخت و هویت گرفتن از آن موجب آسیب‌های روانی است. همچنان که می‌بینید یکی ممکن است هوادار آن تیم باشد، اما هوادار سرسخت و دوآتشه نباشد، بنابراین آزار چندانی از باخت تیم نمی‌بیند و بعد از چند دقیقه به روال عادی زندگی خود برمی‌گردد.

کجای طیف هویت گرفتن از نقش‌ها ایستاده‌ای؟
در زندگی روزمره ما هم قضیه این گونه است. در واقع ما با طیف بندی‌های متعددی از چسبیدن و هویت گرفتن از نقش‌ها، نقشه‌ها، تدبیر‌ها و آنچه انجام می‌دهیم روبه‌رو هستیم. ممکن است کسی کار خود را به درستی انجام دهد، اما از آن کار درست هویت نگیرد و به آن نچسبد. شما تیرانداز خوبی هستید و تیرهایتان را به خوبی به هدف می‌زنید، اما از تیر‌هایی که می‌اندازید هویت نمی‌گیرید. خواب تیراندازی نمی‌بینید و از اینکه تیرهایتان به هدف می‌خورد غرق در خیالات نمی‌شوید بنابراین شما وقتی تیرهایتان به هدف نخورد آسیب روانی چندانی نخواهید خورد، اما کسی را تصور می‌کنید که با هر تیری که به هدف می‌زند هیاهویی در درونش برپا می‌شود و سر از پا نمی‌شناسد آیا چنین کسی مستعد اندوه و ملال عجیبی نخواهد بود وقتی تیرهایش به هدف نخورده؟
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار