سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اکبر نبوی در بخش دوم و پایانی گفتوگوی «جوان» با وی درباره سید شهیدان اهل قلم در پاسخ به این مسئله که وقتی با برخی درباره اهمیت وجه سرگرمی سینما سخن میگویید، برآشفته میشوند و برخی هم از آن طرف بام میافتند که سینما یعنی سرگرمی، اینگونه توضیح میدهد: سخن شهید آوینی در وجه سرگرمی سینما کاملاً درست است. مرتضی به ابعاد مختلف سینما توجه میکند. فیلم اگر نتواند مردم را سرگرم کند، به طور منطقی نمیتواند بیننده را جذب کند. قدرت سینما در بخش سرگرمی هم در قدرت داستانگویی است نه چیز دیگر. داستانگویی هر چقدر قدرتمندتر و ماهرانهتر باشد، میتواند بیننده را بیشتر جذب کند، البته منظور ما از سرگرمی لهو و لعب نیست. منظور مرتضی هم این نیست. منظور جذب بیننده با استفاده از ابزار داستان است. این در طول تاریخ بشر امر متداولی بوده است، منتها متناسب با شرایط و فرهنگها و موقعیتها، نوع داستانگویی تفاوت دارد، مثلاً در درام سابقهای را که یونانیها دارند، ما نداریم. ما در داستانگویی فردوسی، نظامی و سعدی را داریم. مگر قرآن کم داستانگویی میکند، اما داستان در فیلمها و سریالها باید قدرتمند باشد تا مرا جذب کند. سینمایی که نتواند تماشاگر را جذب کند، شکست میخورد. شکست لزوماً به این معنا نیست که خوب فروش نداشته است بلکه به این معناست که قدرت ایجاد ارتباط با من مخاطب را از دست میدهد، البته اگر منظور مرتضی این باشد که سرگرمی سینما مترادف با این است که تماشاگر زیادی بروند و فیلم را ببینند و برای این اصالت قائل باشیم، آن وقت من با او مشکل پیدا میکنم. به خاطر اینکه «دیدهبان» و «مهاجر»ی که مرتضی دوست داشت، اتفاقاً تماشاگر زیادی نداشتند. بالاخره این تعارض را باید حل کرد. من دوست دارم که بگویم مرتضی این گونه بود. از مرتضی این برنمیآید که سرگرمی را اصالت ذاتی سینما بداند.
نبوی درباره تأثیر آوینی بر هنرمندانی، چون ابراهیم حاتمیکیا و اینکه خود حاتمیکیا درباره آوینی معتقد است او مدام در حال تحول فکری بود، برای مثال در دورهای اساساً اصالتی برای فیلم داستانی قائل نبوده است و در اواخر حیات نظرش تغییر میکند، توضیح میدهد: دو نفر به شکل مشخص ابراز میکنند که متأثر از مرتضی آوینی هستند؛ یکی ابراهیم حاتمیکیا و یکی هم بهروز افخمی، این دو نفر وقتی ابراز میکنند جای حرفی نمیماند. حالا اگر خودشان نمیگفتند بر اساس شواهد میگفتیم نه شماها متأثر بودید. تغییر و تحول امری طبیعی است، مذموم نیست، ابراهیم تغییر پیدا کرد و این طبیعی است و تغییر و تحول اگر سمت و سویش تعالی و تکامل باشد که اصلاً این در ذات خلقت و فطرت انسانی است. قرار نیست ما در منزل دیروز شخصیتی خودمان باقی بمانیم و قرار نیست در منزل پریروز فکری خودمان متوقف شویم. ما آمدهایم تا یک شدن و یک صیرورت را تجربه کنیم و برسیم به نقطهای که بالا میرویم، حالا باز هم به تأویل علمای بزرگ بعد از مرگ هم این شدن ادامه دارد. ابراهیم هم تغییراتی دارد.