سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: «به شما ربطی ندارد که معلمان چقدر حقوق میگیرند!» این آخرین پاسخ وزیر آموزش و پرورش به سؤال خبرنگاران در مورد میزان حقوق دریافتی معلمان در مهرماه ۱۳۸۹ بوده است. از آن زمان تا به امروز که ۹ سال گذشته و وزرای گوناگونی صندلیشان را با هم تعویض کردهاند، لیکن تنها شاهد افزایش حقوق چند صد هزارتومانیِ مختصر به علاوه طرح رتبهبندی فرهنگیان بودهایم. شاید جمله «به شما ربطی ندارد» را دیگر نشنیده باشیم، اما در اصل قضیه تغییری ایجاد نشده. تنها با ایجاد یک طرحِ رتبهبندی با توجه به درجه علمی، میزان افزایش حقوقِ هریک از فرهنگیان متفاوت بوده است.
با توجه به ارزش کار و تلاش و زحمتی که معلمها در کلاسهای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان میکشند، قاعدتاً باید دستمزد بیشتری نسبت به بسیاری از سلبریتیها و افراد مشهور بگیرند. با این حال، در این بین کشورهایی هم وجود دارند که حقوق عالی برای آموزشدهندگان سرزمین خود در نظر میگیرند. در کشورهایی مانند سوئیس، آلمان، هلند و کانادا بهواسطه تأکید زیاد دولت بر لزوم تحصیل و کیفیت بالای آموزش جای تعجب نیست که معلمان دستمزد مناسبی داشته باشند. در کنار آن یک معلم باسابقه در مقابل یک دبیر بیتجربه با توجه به سابقه کاریاش دستمزد قابل توجهی هم دریافت میکند. این در حالی است که معلمان ابتدایی در مدارس انگلستان سالانه در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون تومان حقوق دریافت میکنند. یعنی یک معلم ابتدایی در انگلستان در مقایسه با همتای خود در ایران، ۴۰ تا ۵۰ برابر بیشتر حقوق دریافت میکند. سالها پیش معاون امور مالی و معیشتیِ مدیرکل انجمن ملی استادان عالی انگلستان گفته بود حرفه معلمی آکنده از مشکلات و خطرات است و بهرغم بحران اقتصادی انگلستان و کاهش بودجه مؤسسات علمی و آموزشی امکان ندارد که حقوق معلمان کم شود چراکه این امر ممکن است به استعفای معلمان از تدریس منجر شود. کاهش انگیزه معلمان، افت سطح علمی، کاهش کیفیت آموزش و در نهایت ناکارآمدی نظام آموزشی کشور به خصوص در بخش مدارس دولتی از جمله آثاری است که کارشناسان آموزشی درمورد بیتوجهی به نیازهای معیشتی و مالی معلمان مطرح میکنند. در تمامی کشورهای توسعهیافته نظام آموزشی محور توسعه قرار گرفته است، همواره در زمینه تخصیص اعتبارات، امکانات و تأمین شرایط زندگی مطلوب، فرهنگیان و کادر نیروی انسانی در اولویت قرار داشتهاند به طوری که در کشورهای توسعه یافته درآمد متوسط یک معلم مقطع ابتدایی از حقوق دریافتی سالانه کارمندان پایه متوسط دولتی حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بیشتر است. واضح است وقتی قرار گرفتنمان در جایگاه اول علمی منطقه هدفگذاری میشود و قرار است در انتهای این برنامه کلان، ایران به قدرت اول منطقه در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود نمیتوان به نیازهای اولیه قدرت محرکه نظام آموزشی کشور بیتوجه بود. در واقع وقتی قرار است قدرت علمی برتر منطقه باشیم؛ فاصله ۴۰ برابری حقوق معلمان در ایران و انگلستان قابل توجیه نیست.
با بررسی قدرت اجتماعی، معیشت و منزلت اجتماعی حرفه مقدس معلمی، در آسیا به خصوص در کشور چین و اکثر کشورهای اروپایی معلم از جایگاه نسبتاً بالایی برخوردار است، ولی جایگاه معلمان در ایران در قیاس با برخی کشورهای آسیایی و اروپایی نسبتاً پایین و متوسط رو به پایین است.
سازمان جهانی یونسکو توصیهنامهای برای دفاع از حقوق معلمان تدوین و همچنین روزی را تحت عنوان روز معلم نامگذاری کرده، ولی پاس داشتن مقام معلم تنها با بزرگداشت مقام معلم در یک روز به وقوع نمیپیوندد. متأسفانه در کشورمان آنگونه که شایسته و بایسته است ارزش کارهای سخت را نمیدانیم به همین دلیل نه تنها شاکر کسانی که در مشاغل سخت و زیانآور فعالیت میکنند نیستیم بلکه حقوقِ حقه و اولیه آنها را نیز پرداخت نمیکنیم. در واقع تشکر و تشویق را یاد نگرفتهایم که این هم باز به عدم تربیت درست در مدارس و عدم سرمایهگذاریمان در تربیت و تعلیم و تعلم برمیگردد.
یکی از شاخصهای توسعه در هر کشوری تولید علم و آموزش منابع انسانی است و در این بین محوریترین نقش با معلمان است. معلمی در کشور ما فراتر از یک شغل است و همیشه میگوییم معلمی شغل انبیاست.
اگر به نقش و تأثیر معلم در جامعه به نسبت دیگر مشاغل اشراف داشته باشیم؛ اگر بدانیم جذب و حفظ نیروی انسانی توانمند چه تأثیری در پیشبرد اهداف یک سازمان، یک ارگان و وزارتخانه دارد، وقتی بدانیم که دغدغه معاش مانع جدی برای جذب نیروی متخصص و در ادامه مسیر پیشرفت آن است، میتوانیم معیشت این قشر را شاخصی برای درک بهتر جایگاه آنها در کشور بدانیم.
کشورهای ژاپن، آلمان، کره جنوبی و سوئیس جزو کشورهایی هستند که بیشترین حقوق را به معلمان میدهند. اگر بخواهیم درآمد کل کشور و معیشت تمامی اقشار در این کشورها را لحاظ کنیم، درآمد یک معلم را با سرانه تولید ناخالص ملی مقایسه میکنیم. به عنوان مثال درآمد یک معلم در کرهجنوبی ۲۴۲درصد این سرانه، در آلمان ۱۸۰ درصد و در ژاپن ۱۶۰درصد سرانه تولید ناخالص ملی است.
در بسیاری از کشورها معلمان جزو طبقه ممتاز جامعه محسوب میشوند. به طور مثال درآمد یک معلم در انگلستان ۱۱۴درصد درآمد یک فعال صنعتی است. همین مقایسه در هلند رقمی معادل ۱۷۷ درصد، در کانادا ۱۶۳ درصد و در ژاپن ۱۸۵ درصد است.
حتی در کشور پاکستان معلمان نمونه برای مطالعه بیشتر و کسب تجربه سفرهای خارجی دارند، چیزی که برای ما اصلاً موضوعیت ندارد. از قرار این توجه به معلم در دیگر کشورها صرفاً به معنای علاقه دولت دیگر کشورها به این قشر نیست بلکه میزان توجه آنها را به ضرورت آموزش نسلها و کاهش دغدغههای معلمان را نشان میدهد و صد البته در این راه بر خلاف نظری که در کشور ما وجود دارد در واقع هزینه نمیکنند بلکه سرمایهگذاری میکنند. این سرمایهگذاری در بسیاری مشاغل دیگر هم به چشم میخورد که در ظاهر هزینه است، ولی در بلندمدت تنها سود است که حاصل میشود. مگر جز این است که یک معلم با وجود دو شیفت تدریس و بعد از آن تدریس در انواع کلاسهای تقویتی، کنکور، خصوصی و ... تا رساندن درآمد خود به یک مقدار قابل قبول رمقی برای بهروز کردن اطلاعات، توجه بیشتر به دانشآموز و... ندارد و تنها میشود ماشینی که مدام تکرار میکند. دیگر معلم خوبی هم نخواهد بود چه برسد به یک مربی. البته حق هم دارد؛ این قضیه در اثر بیتوجهی به جایگاه اوست نه زیادهخواهی خود و همصنفانش!