سرويس جامعه جوان آنلاين: چند روز پیش در فضای مجازی کلیپی دیدم مبنی بر اینکه کمپانی «سی وی اس» که یکی از بزرگترین کمپانیهای محصولات سلامتی و دارویی است، از عکسهای بدون روتوش برای مدلهایش استفاده میکند. در واقع این کمپانی قصدش این است که چهره واقعی و بدون فتوشاپ مدلهای تبلیغاتی را نشان دهد تا بسیاری از کسانی که به تقلید از این مدلها سعی میکنند چهرهشان را هرچه بیشتر بدون عیب و نقص و به دور از هر ایرادی به دیگران نشان دهند، متوجه شوند که حتی الگویی که آنها انتخاب کردهاند نیز بدون عیب و نقص نیست. همانطور که شاهد هستیم میزان شیوع عملهای زیبایی در جامعه ما به حداکثر رسیده است و از بانوان به آقایان نیز سرایت کرده و به حدی رسیده است که اگر کسی عمل زیبایی بینی انجام نداده باشد، با این پرسش مواجه میشود که «چرا نمیری عمل کنی؟»
جراحی میکنیم تا از قافله عقب نمانیم
وقتی صحبت از این پدیده به میان میآید، عدهای نقش الگوبرداری از دیگران و تأثیر جامعه را در شکلگیری این پدیده مطرح میکنند. به این معنا که ما برای اینکه در این جامعه مدگرا و زیباپسند فعلی مورد پسند همسالان یا جنس مخالف واقع شویم، مجبوریم همرنگ جماعت شویم و انواع عملهای زیبایی را انجام دهیم تا از قافله عقب نمانیم.
شاخهای مجازی زندگی سالم و ایدهآل ندارند
نکته مهم این است که بسیاری از افرادی که انواع عملهای زیبایی انجام دادهاند و امروزه با اصطلاحاتی، چون «شاخهای مجازی» شناخته میشوند چندان زندگی ایدهآل و سالمی ندارند، در روابطشان بارها با شکست مواجه میشوند و هیچ حرکت مفیدی در کارنامهشان دیده نمیشود. سؤال اینجاست که چرا هزاران عمل زیبایی و به قول معروف تیپ و قیافه لاکچری داشتن، تأثیر آنچنانی بر میزان سلامت روان و رضایت آنها از زندگی ندارد؟
سندروم بدریخت انگاری
اگر به این موضوع عمیقتر بنگریم، میتوانیم به نقش سندرومی به نام سندروم خودزشتپنداری یا بدریختانگاری پی ببریم. اختلال بدریختانگاری با سطوح بالای اضطراب اجتماعی، کمالگرایی، عزت نفس اندک و اعتماد به نفس پایین و مواردی از این دست ارتباط دارد.
تو بیعرضهای...!
همه ما به عنوان انسان، دوران کودکی را با تجارب مختلف در خانوادهای خاص با پدر و مادری که رفتار و مدل تربیتی خاص دارند و با خلق و خوی به خصوص دوران کودکیمان طی میکنیم. کودک ابتدا موجودی ضعیف و نیازمند به حمایت والدین است و تحت تأثیر مستقیم صحبتها، رفتارها و تربیت والدین قرار دارد. هر حرکت یا حرف تکرار شونده از جانب مادر و پدر، باور یا اعتقاد به خصوصی را در ذهن کودک در مورد خودش و دنیا و اطرافیان شکل میدهد.
به عنوان مثال اگر پدر و مادری مدام این جملات را برای فرزندشان تکرار کنند که تو بیعرضهای، تو از عهده هیچ کاری بر نمیایی، بچههای فلانی را ببین و ... به تدریج این باور در ذهن کودک نقش میبندد که او موجودی بیعرضه و بیخاصیت است که توانایی انجام هیچ کاری را ندارد یا ناقص و بیکفایت است.
کودک با همین باور ذهنی به تدریج بزرگ میشود و در بزرگسالی نیز هر زمان قصد انجام کاری جدید یا انجام حرکتی متفاوت یا شروع رابطه را داشته باشد، این باور مجدداً فعال میشود که تو بیعرضهای و نمیتوانی و... به این باور که در ذهن بسیاری از ما نقش بسته است و زندگی ما را تحتالشعاع قرار میدهد «طرحواره» گفته میشود. در علم روانشناسی، ما حدود ۱۸ طرحواره ناسالم داریم که روی زندگی ما تأثیر منفی دارند، اما طرحواره چه نقشی در شکلگیری سندروم خودزشتانگاری دارد؟
هر باوری که بر اساس رفتار و مدل تربیتی والدین و خلق و خوی کودکی ما درونمان شکل میگیرد، منجر به شکلگیری طرحواره متفاوتی میشود. کودکی کسانی که خودزشتپندار هستند یا عزتنفس و اعتمادبهنفس پایین یا اضطراب اجتماعی دارند را در نظر بگیرید. دو طرحواره از این ۱۸ طرحواره در چنین افرادی پر رنگ است.
دوستت دارم، به شرطی که...
فرض کنید در خانوادهای به دنیا آمدهاید که والدینتان دائماً از شما توقع دارند که کامل باشید، خوب باشید، بهترین باشید و توقعاتی فراتر از سنتان از شما دارند و عشق و محبتشان به شما مشروط باشد، یعنی این جمله ورد زبانشان است که «من تو را دوست دارم به شرطی که... نمره ۲۰ بگیری» یا «دوستت دارم به شرطی که... از همه بچهها بهتر باشی» و جملاتی از این دست. به این ترتیب شما با این باور بزرگ میشوید که اگر کامل یا بهترین نباشید، دیگران شما را نخواهند پذیرفت.
پس شما در جامعه مدگرای امروزی دائماً در تلاش خواهید بود که به طرق مختلف خودتان را زیبا نشان دهید تا مورد تأیید قرار گیرید و از آنجایی که به کمال مطلق رسیدن ممکن نیست و افراد کمالگرا همواره به دنبال کمال هستند، نارضایتی از چهره و اندام هرگز دست از سر چنین افرادی بر نخواهد داشت.
من بیدست و پا هستم!
حال بیایید فرض کنیم شما در خانوادهای به دنیا آمدهاید که والدینتان مرتب شما را تحقیر کردهاند. به قول معروف توی سرتان زدهاند و شما را با سایرین مقایسه کردهاند و تواناییهای شما را نادیده گرفتهاند. بدین ترتیب چنین باوری در شما شکل گرفته است که «من ناقص و بیدست و پا و بیعرضهام.»
پیامد چنین باوری نداشتن اعتمادبهنفس و عزتنفس در شماست. زمانی که ما از درون احساس بیارزشی میکنیم و خودمان را باور نداریم، سعی میکنیم با تغییر ظاهر، سر و شکل و پوشش این کمبود را جبران کنیم، اما از آنجایی که تا ما به پذیرش درونی نرسیم، پذیرش دیگران هم حال ما را خوب نخواهد کرد، فرد خودزشتپندار هرگز با هیچ تغییر ظاهری به رضایت درونی نخواهد رسید.
پرداختن به سایر طرحوارهها در این مجال اندک میسر نیست، اما توصیه میکنیم تلاش کنید طرحوارههای ناسالمتان را به کمک یک متخصص شناسایی و برای برطرف کردن آنها اقدام کنید؛ چراکه طرحوارهها نقش پررنگ و تعیینکنندهای در زندگی ما ایفا میکنند.
*روانشناس بالینی