کد خبر: 725040
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۱
گفت‌وگوي «جوان» با كارگرداني كه بازيگران نمايشش همه از خانواده شهدا هستند
چندي پيش نمايشي با نام «درخت سيب گناهكار نيست» در تماشاخانه هنر و اندیشه به روي صحنه رفت كه همه بازيگرانش خانواده شهيد بودند و به نوعي با شهدا ارتباطي داشتند.
احمد محمدتبريزي

 اتفاقي جالب توجه كه در دنياي تئاتر كمتر رخ مي‌دهد. محمدحسين آقايي كه سومين كار دفاع مقدسي‌اش را به روي صحنه مي‌برد اين موضوع را از لطف و اراده شهدا مي‌داند و مي‌گويد جمع شدن چنين جمعي در كنار هم بدون برنامه‌ريزي بوده است. آقايي 10 سال است كه وارد عرصه هنر شده‌ و هفت سالي مي‌شود كه كار بازيگري و كارگرداني تئاتر مي‌كند و در كنار كار هنري «انجمن فرهنگي هنري هنرمندان پاك» را راه‌اندازي كرده است. انجمني كه هدفش نشان دادن الگويي سالم از هنرمندان از جامعه و جمع كردن هنرمندان دلسوز در كنار يكديگر است. آقايي، كارگردان جوان تئاتر كشورمان، يك ساعت در دفتر روزنامه مهمان «جوان» بود تا بيشتر درباره نمايشي كه به روي صحنه برده و انجمني كه تشكيل داده صحبت كند.

شما چند وقت پيش نمايش «درخت سيب گناهكار نيست» را به روي صحنه برديد و اتفاق عجيبي كه در اين نمايش افتاد اين بود كه همه بازيگران از خانواده شهدا بودند. جمع شدن اين افراد در كنار هم اتفاقي بود يا با فكري از قبل انتخاب شده بودند؟

همه بازيگران نمايش يك ارتباطي با خانواده شهدا داشتند. حالا يا ارتباط نزديك بود يا دورتر. آقاي كرمي بازيگر نقش پدرمان برادر شهيد است و بقيه بازيگران هم يكي از اقوامشان از خانواده شهداست. اتفاقي كه در اين نمايش افتاد به قول يكي از دوستان نظري است كه شهدا به كار داشتند. بعد از اين كار هم اتفاقات خوبي براي اين بچه‌ها افتاد چون همگي با عشق و بدون هيچ چشمداشتي كار كردند. جمع شدن اين بچه‌ها كه همگي ارتباطي با خانواده شهدا داشتند كاملاً اتفاقي بود و وقتي اينها كنار هم جمع شدند متوجه اين موضوع شديم. انگار دوستاني از دنياي آن طرف اين بچه‌ها را گلچين كردند. وقتي انتخاب شدند ديديم يكي مي‌گويد دايي‌اش شهيد آن يكي عمويش شهيد شده و از اين طريق همه به هم مربوط شدند.

در نمايش «درخت سيب...» به چه جنبه‌هايي از جنگ و دفاع مقدس پرداختيد؟

نمايشنامه اين كار را سعيد آلبو عبادي نوشته بود و در آن قصه عشق در جنگ را بيان كرده بود. قصه عشق دختري به ناح حنان كه يك مجاهد مبارز عراقي است و به يك پزشك و فرمانده اسير جنگ ايراني به نام يونس دل مي‌بندد. قرار بوده حنان به دستور فرمانده اسارتگاه از فرمانده ايراني يك خائن بسازد تا او عمليات را لو دهد اما قصه‌اي بر عكس اتفاق مي‌افتد و حنان عاشق يونس مي‌شود. يونس چون عشق كشورش را دارد خيانت نمي‌كند و در آخر به دستور فرمانده عراقي يونس كشته مي‌شود و حنان كه عاشق يونس است از اينجا به بعد با خيال يونس زندگي مي‌كند. ما يونس را در سه بخش مي‌بينيم كه در دو بخش معلوم مي‌شود او خيالي بوده و وجود خارجي نداشته است. فرمانده قرارگاه شايعه مي‌سازد كه حنان خواهرم است و يونس به او تعدي كرده و من او را به همين دليل كشته‌ام و شهيد محسوب نمي‌شود. اين حرف دهان به دهان در اردوگاه مي‌چرخد و به ايران مي‌رسد. قصه تازه از جايي شروع مي‌شود كه پدر و مادر يونس از اين اتهام و تهمت مي‌گويند و درنهايت با نشان دادن تابوتي كه در صحنه است تماشاگر مي‌فهمد اين حرف‌ها تهمتي بيش نبوده است. نمايش شش شخصيت داشت. در نمايش و حين اجرا هم فيلمي از آوردن شهيدان مفقود شده پخش مي‌شود.

خودتان هم كارگردان نمايش هستيد و هم در آن بازي مي‌كنيد؟

البته هدفم از بازيگري با هدفم از كارگرداني كاملاً متفاوت است. در رابطه با بازيگري عشق و انرژي است كه همه جوانان دارند البته نه آن هوا و هوسي كه بعضي جوانان دارند. من چند وقت پيش به آموزشگاهي رفتم كه بيش از 200 جوان براي تست دادن آمده بودند كه معلوم بود خيلي‌هايشان عشق شهرت و معروف شدن دارند. در بازيگري من دوست داشتم انرژي‌ام را تخليه كنم و تا الان هم اين اتفاق افتاده است. در كارگرداني معروف شدن اصلا برايم اهميتي ندارد و هدفم حمايت از جواناني است كه خيلي با استعداد هستند و دانش خوبي دارند اما كسي به آنها ميدان نمي‌دهد. بعضي كارگردانان بنام فقط با تيم خودشان كار مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند بازيگر ديگري وارد تيمشان شود. بعد به جوان ما مي‌گويند خاك صحنه بخور. خب اين جوان كجا بايد خاك صحنه بخورد. تو كه به او اجرا نمي‌دهي و تئاتر شهر هم به من ميدان نمي‌دهد پس او بايد كجا برود؟ هدفم از كارگرداني بيشتر ديده شدن جوانان است.

استقبال از نمايش چطور بود؟

با اينكه تبليغات وسيع و گسترده‌اي نداشتيم ولي در 18 شبي كه نمايش روي صحنه بود استقبال خوبي از نمايش صورت گرفت. در دفتر نظرسنجي كه پايان كار به تماشاگران مي‌داديم كسي را نداشتيم از سالن ناراضي بيرون رفته باشد. من هميشه متن‌هاي ايراني كار مي‌كنم و علاقه به متن‌هاي خارجي ندارم و با جوان‌هايي كه شايد بعضي‌هايشان شناخته شده نباشند كار مي‌كنم. مسائل مطرح شده در نمايش‌هايم كاملاً عاميانه است و تماشاگران به خوبي با كار ارتباط برقرار مي‌كنند. بازيگر نقش پدر نمايش «درخت سيب. . .» هيچ تجربه‌اي در كار تئاتر نداشت و تا به حال روي صحنه نيامده بود و وقتي پس از سه ماه تمرين به روي صحنه رفت تماشاگران ارتباط خوبي با او برقرار كردند، با او بغض ‌كردند و احساسشان را ابراز كردند. دوستان جانبازي را دعوت كرديم كه پس از پايان كار با نمايش همذات‌پنداري كردند. گاهي پدر و مادر و يونس مستقيم با تماشاگران حرف مي‌زدند و ما آن ديوار چهارم را كاملاً برداشته بوديم.

قبل از اينكه كار را به روي صحنه ببريد و پس از آن برخوردها با نمايش «درخت سيب...» چگونه بود؟

بعضي افراد به ما مي‌گفتند متن‌هاي اينچنيني بياوري تماشاگر ندارد برو يك سبك ديگر كار كن. ولي وقتي اين كار ساخته شد خدا را شكر همه راضي بودند. شايد خيلي از بستگان نيايند و كارم را ببينند و بگويند محمدحسين باز رفته دفاع مقدسي كار كرده اما براي خودم همين مهم است كه كارم حداقل روي يك نفر تاثير بگذارد. خيلي‌ها در جايگاهي هستند كه نبايد باشند و خيلي‌ها بايد در جايي باشند و به آن نمي‌رسند. اگر من تهيه‌كننده داشتم خيلي بيشتر مي‌توانستم به درخت سيب بها دهم. تئاتري به اين سبك چون حامي ندارد اتفاقي برايش نمي‌افتد. حوزه هنري مي‌تواند منبع اجراي درخت سيب باشد اما آنقدر شرايط را سخت كرده‌اند كه آدم نمي‌تواند آنجا اجرا داشته باشد. سالن‌هاي حوزه خالي است و باز با اين حال نمي‌گذارد كسي در آن اجرا داشته باشد. شرايط را آسان كنند و بگويند به آثار ارزشي اجرا مي‌دهيم. همچنين دنبال اين هستيم در دبيرستان‌هاي دخترانه و پسرانه اين تئاتر اجرا شود و دخترها و پسرهايمان جنگ را ببينند.

كار كردن در حوزه دفاع مقدس از علاقه خودت نشأت مي‌گيرد؟

فكر مي‌كنم «درخت سيب...» سومين كار دفاع مقدسي‌ام بود. من هميشه يك تئاتر دفاع مقدسي مي‌سازم و يك تئاتر معمولي. دانشجويان دانشگاه خواجه نصير آمدند و تئاتر ما را ديدند. دختر خانمي كه حجاب خوبي هم نداشت وقتي تئاترمان را ديد گفت كاش هميشه جنگ را اينطوري نشانمان مي‌دادند و تازه مي‌فهمم جنگ چقدر سخت بوده است و رزمندگانمان چه كشيده‌اند. سعي مي‌كنم با سليقه مردم جنگ و انقلاب را نشان دهم.

تئاتر دفاع مقدس و ارزشي‌مان امروز چه وضعيت و جايگاهي دارد؟

آمديم آثاري را ساختيم و گفتيم اينها ارزش‌هاي ماست كه بدتر باعث فاصله گرفتن تماشاگران شد. چرا هميشه بايد آدمكش‌ها اسم ايراني داشته باشند و آدم خوب‌ها هميشه اسم‌شان عربي باشد. آنقدر شعاري و گل‌درشت كار كردن بي‌احترامي به مخاطب است. نگذاشته‌ايم بيننده خودش تفكيك كند. ما فيلم‌ها را ساختيم و بعد در فيلم‌ها نشان داديم همه حاجي و سيدها با ريش و سيبيل هستند. در تلويزيون كه مي‌گوييم براي اجتماع است و مردم مي‌بينند بسياري از صحنه‌هاي جنگ را نشان نمي‌دهيم ولي سربريدن ريگي را نشان مي‌دهيم كه وقتي بچه‌اي مي‌بيند تا دو روز بدنش مي‌لرزد. بايد فيلم‌هايمان طوري باشد كه همه اقشار جامعه را در بربگيرد. آنقدر اينطوري فيلم ساخته‌ايم مردم زده شده‌اند. سريال 24 را مردم بيشتر ديده‌اند يا سريال‌هاي تلويزيون مثل «همه چيز آنجاست». سريال شهيد بابايي خيلي كار قشنگي بود كه همه هم استقبال كردند. بايد به خاطر حفظ ارزش‌ها، ارزش‌ها را درست نشان دهيم. آقاي ده‌نمكي حرف قشنگي مي‌گفت كه در همه فيلم‌ها عراقي‌ها همه شكم گنده دارند و چاق هستند بعد همه ايراني‌ها ورزشكار هستند. اگر اين طور بود پس چرا جنگ هشت سال طول كشيد. بايد واقعيت را درست نشان دهيم. بياييم زندگي شهدا را نشان دهيم. زندگي شهيد اشرفي‌اصفهاني و محمد جهان‌آرا كه با مشت به صورت بني‌صدر، رئيس‌جمهور وقت زد را نشان دهيم. چند نفر مي‌دانند او چنين كاري انجام داده و از طريق هنر بايد اينها را نشان بدهيم.

يكي از آسيب‌هاي هنر دفاع مقدس ساخته شدن آثار بي‌كيفيت است كه بيشتر ايجاد دافعه كرده است. مخاطب به جاي باور كردن جنگ، آن را پس زده است.

ما سليقه مردم را خراب كرده‌ايم. ذهن مردم خسته است. در نمايش «امن‌ترين گوشه دنيا» تماشاگر نيم ساعت‌ خنديد، 10 دقيقه جنگ را نشان ‌دادم و گريه ‌كرد و در آخر شايد باز خنديد ولي به فكر فرو ‌رفت. به دليل ساخت سريال‌هاي ضعيف در تلويزيون، سريال‌هاي به درد نخور و ضعيف شبكه‌هاي ماهواره‌اي بيننده پيدا مي‌كند. شبكه‌هاي ماهواره‌اي با استفاده از چندين روانشناس جوري فيلم مي‌سازند كه وقتي به خودت مي‌آيد مي‌بيني جلوي تلويزيون ميخ نشسته‌اي. ديالوگ‌هايشان را آرام مي‌گويند و به خودت مي‌آيي مي‌بيني دو ساعت جلوي تلويزيون نشسته‌اي. وقتي سريال خوب نمي‌سازيم مردم جذب چنين سريال‌هايي مي‌شوند. بايد با سليقه مردم تئاتر خوب بسازيم. شعار زياد باعث زده شدن تماشاگر مي‌شود.

چرا خانواده‌هاي ارزشي مثل خانواده شهدا و جانبازان جذب تئاتر نمي‌شوند؟

مشكل اينجاست كه تئاتر ما از دو طرف پشت بام افتاده است. يك طرف بام سبك‌هايي است كه فقط تئاتري‌ها مي‌فهميدند يعني چه. آن طرف بام هم يكسري تئاترهايي ساختند به نام تئاتر آزاد. اما حد وسطي براي مخاطبان ديگر تعيين نشد.

گرچه بعضي تئاترهاي آزاد كارهاي خوبي است ولي خانواده‌هاي ارزشي معمولاً تئاترهاي آزادي ديده‌اند كه در آن حرف‌هاي ركيك مي‌زنند. يا فيلم دفاع مقدسي مي‌بينند كه تخيلي است و اصلا اتفاقات در آن با واقعيت جور در نمي‌آيد. اين اتفاقات باعث مي‌شود خانواده‌ها تئاتر نبينند يا فكر كنند تئاتر هم مثل سينماست و نيايند. يكي از دوستان بنياد شهيد كه آمد و كارمان را ديد گفت برايتان سالن مي‌گيرم تا تئاترت را براي خانواده شهدا اجرا كني چون تئاترت براي آنهاست و آنها هم سهمي دارند.

من عشق را وسط نمايشم نشان مي‌دهم اما تماشاگر وقتي تابوت را مي‌بيند گريه مي‌كند. فكر مي‌كنيم جوان نسل چهارم كه چيزي از جنگ نديده، با دفاع مقدس ارتباط برقرار نمي‌كند ولي آنها هم به محض ديدن تابوت در نمايش گريه مي‌كنند. 90 درصد افراد در دفتر يادبودهاي آخر نمايش نوشته بودند «شهدا زنده‌اند» من هميشه دوست دارم تئاترهاي خوب با موضوع جنگ ساخته شود. مردم يادشان نرود ما چه آدم‌هايي در جنگ از دست داديم. آدم‌هايي كه در جنگ از دست داديم هيچ‌وقت نبايد فراموش شوند. در نمايش امن‌ترين گوشه دنيا كه كمدي هم بود در كنار نشان دادن قصه عشق صحنه‌اي از بمباران خرمشهر را نشان مي‌دهيم و امكان نداشت تماشاگر با گريه بيرون نرود. بايد تئاترهايي كه حد وسط باشد ساخته شود تا خانواده‌هاي ارزشي هم بيايند. خانواده‌هاي ارزشي خانواده‌هاي سختي نيستند. شهيد اشرفي اصفهاني در خانه‌اش به گربه‌ها غذا مي‌داد و روزي كه به شهادت رسيد گربه‌ها در خانه‌اش ناله‌مي‌كردند. ما يك شب اجراي‌مان را به ايشان تقديم كرديم. بايد جاي خالي اين تئاترها را پر كرد و من هم هميشه سعي كرده‌ام در اين وسط حركت كنم.

نظرت درباره ساختن كارهاي دفاع مقدس كه لايه‌هاي كمدي دارد، چيست؟

اجراي اين نمايش‌ها به شرطي كه در آنها به ارزش‌ها بي‌احترامي نشود چه اشكالي دارد. حداقل اينكه تماشاگر عام به شرط ديدن كمدي مي‌آيد و جنگ را مي‌بيند. نبايد در كار توهين صورت بگيرد. كارگردان مي‌تواند با سبك كمدي گوشه‌هايي از جنگ را هم نشان دهد. كمدي‌هايي بسازيم كه هم بخنداند و هم حرفي براي گفتن داشته باشد.

در پايان هم توضيحي درباره هدف و ماهيت «انجمن فرهنگي هنري هنرمندان پاك» بدهيد.

بر خلاف دوستي كه مي‌گفت سينما فاسد است من چنين عقيده‌اي ندارم خيلي‌ها در عرصه سينما سالم و پاك هستند. چند وقت پيش همراه بچه‌هاي واليبال هنرمندان بودم و واقعاً از بودن در كنارشان لذت بردم. ولي بعضي‌ها هم واقعا فاسد هستند. فساد به اين معني كه پسر بايد پول بدهد تا بازيگر شود و دختر بايد عشوه بيايد. به قول استادي عشوه و رشوه در سينماي ايران. گاهي بعضي كارگردانان شش ماه با يك بازيگر تمرين مي‌كنند و بعد دو روز مانده به ضبط رفيق خودشان را براي بازي مي‌آورند. آن بازيگر بايد براي اعتراض به كجا برود.

ما اين انجمن را نخست با نام گروه تئاتر هنرمندان پاك و براي جواناني علاقه‌مند راه انداختيم. آنهايي هم كه آموزش نديده بودند را خودم در محيط تمرين و به صورت رايگان آموزش ‌دادم. بعد نام گروه شد «انجمن فرهنگي هنري پاك» كه الان كارهاي ثبت آن را انجام مي‌دهيم. اين انجمن را كه راه انداختيم به خيلي‌ها برخورد و خيلي‌ها هم استقبال كردند. ما بيانيه‌اي داديم و گفتيم خيلي بد است هنرمندي در ملاعام سيگار بكشد يا او را در پارتي ‌بگيرند. به هرحال فلان بازيگر الگوي بسياري از جوانان است و سيگار كشيدن او ممكن است اثرات سوئي براي طرفدارانش داشته باشد و حق ندارد چنين كاري را انجام دهد. هدفمان فقط حمايت از جوانان است. اين انجمن راه افتاده و بسياري از بچه‌هاي تئاتر عضو آن شده‌اند. مي‌گويند بازيگر تئاتر سيگار نكشد نمي‌شود. آخر اين شد دليل، بازيگران نمايش من هيچ كدام سيگار نمي‌كشيدند. بازيگران نقش نرگس و مادر چادري بودند و بازيگر ديگرم هدبند داشت. تمام بازيگران خانم نمايشم روي صحنه از هدبند استفاده مي‌كنند. صحنه حرمت دارد و بايد حرمتش را حفظ كرد. هدفمان هم توهين به كسي نيست كه كسي در انجمن ما نباشد پاك نيست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار