يكي از معضلات جدي در نظام آموزش عالي كشور، مسئله جذب و بهكارگيري استادان جديد در گروههاي علمي است. احتمالاً در نظر عموم مردم فرايند رسيدن به مدارج علمي و سپس عضويت در هيئت علمي دانشگاهها يكي از عادلانهترين و شفافترين روندهاي جاري كشور است كه در آن افراد بر اساس شايستگيهاي خود ميتوانند مراتب ترقي را پشت سر گذاشته و به جايگاه درخور خويش دست يابند؛ يكي از وجوه احترام ويژه به دانشگاهيان نيز برخاسته از اين نوع نگاه است. در كمال تأسف بايد گفت آنچه در عمل مشاهده ميشود در نقطه مقابل اين تصوير قرار دارد. تفاوت بين آنچه بايد باشد و آنچه هست از اين واقعيت ناشي ميشود كه خلاف تصور عمومي، دست يافتن به مدارج علمي با بالارفتن در مدارج اخلاقي همراه نيست. اين مسئله در زمانهاي كه گرايش به كسب علم و دانش نه از سر علاقه به خود آن كه بيشتر به واسطه مزايايي است كه عنوانهاي علمي به همراه دارند، مسئلهاي غريب نيست. علاوه بر اين در نظام آموزشي مدرن، فرصتي براي اصلاح اخلاقي دست نميدهد، چراكه اخلاق امري شخصي پنداشته ميشود كه در باروري علمي تأثيري اندك دارد.
درگيريهاي متعدد در گروههاي علمي و ميان اعضاي هيئت علمي در دانشگاههايي كه چشم و چراغ دانش در كشور هستند عمق فاجعه را نمايان ميسازد. (1)
چنين است كه پذيرش دانشجويان در مقطع دكتري به عرصه قومگرايي، قبيلهگرايي، حزبگرايي، فاميلبازي و... تبديل ميشود تا آنجا كه در چارهانديشي براي اين معضل، آزمون سراسري دكتري شكل ميگيرد. مقاومت استادان محترمي كه براي حفظ شأن دانشگاه! به طرق مختلف از جمله دادن نمره صفر به دانشجو در مصاحبه از به نتيجه رسيدن طرح جلوگيري ميكنند، سبب افزايش تأثير نمره آزمون در پذيرش دانشجو شد؛ اما اين روند با تغيير دولت و كاهش تأثير آزمون (و احتمالا حذف آن) معكوس شد و ميرود تا شرايط به روال سابق بازگردد.
استادان محترم گاهي جذب اعضاي جديد را تهديدي براي خود و جايگاهشان ميدانند و اينجاست كه باز قومگرايي، قبيلهگرايي، فاميلبازي و حزبگرايي رخ مينمايد.
كامران دانشجو وزير علوم دولت دهم در زمان مسئوليت خود بارها به اين مسئله اشاره كرد و از گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتي شريف به عنوان يكي از گروههايي كه سالهاست تنها با دو عضو هيئت علمي فعاليت ميكند و فرد جديدي را به مجموعه دو نفري خود راه نميدهند، ياد كرده است.
وزارت علوم در دولت دهم با تغيير آئيننامه جذب اعضاي هيئت علمي و مخير كردن دانشگاهها در انتخاب اعضاي هيئت علمي جديد از ميان گزينههاي واجد شرايط معرفي شده از طرف هيئت مركزي جذب، سعي كرد تأثيرات مخرب اين معضل را بر آينده دانشگاهها كاهش دهد؛ اما ظاهراً تنها مسئله زمان در ميان خواهد بود تا روند جديد در دولت جديد به شرايط سابق بازگردانده شود. در حال حاضر، انتصاب دكتر عبدالحسين فريدون، پسر عموي رئيس محترمجمهور به عنوان مسئول هيئت جذب وزارت علوم اگر با نيات خاصي صورت نگرفته باشد، دستكم نشاني از بدسليقگي و بيتدبيري است.
اما آيا اين معضل راهحلي دارد؟ راهحل نهايي مسئله چيست؟ با توجه به تجارب ساير كشورها و نيز اقداماتي كه دو نمونه از آنها ذكر شد، راههايي براي بهبود وضعيت موجود وجود دارد. البته در سيستمهاي انسانمحور صحبت از پاسخ نهايي يا بهترين راهحل كمي دشوار است، چراكه ماهيت پوياي مسائل ميتواند افقهاي تازه و چالشهاي جديدي را به وجود آورد. به نظر ميآيد طراحي ساختارهايي كه افراد را به سمت انتخابهاي شايسته هدايت كند و متكي به حضور افراد نباشد (چراكه با تغيير افراد كاركرد سيستم تغيير ميكند) راهحل مطلوب مسئله است.
مهمترين مسئلهاي كه بايد در نظر گرفته شود چرايي بروز اين رفتارهاست. نيك روشن است كه گرفتن دانشجوي دكترياي كه از نظر قومي، خانوادگي، سياسي و... به يك استاد نزديكتر است از دانشجويي كه فاقد اين ويژگيهاست، براي آن استاد مطلوبتر است. به همينسان در پذيرش هيئت علمي، با توجه به اينكه افزوده شدن يك عضو جديد با كاهش منافع ديگر اعضا همراه است، مقاومتهايي پديد ميآيد و در صورتي كه گريزي از جذب عضو جديد نباشد، عضوي كه همگوني بيشتري با گروه دارد، حتي در صورت عدمصلاحيت و شايستگي در مقايسه با ساير داوطلبان از شانس بيشتري براي پذيرش در گروه برخوردار است.
با توجه به آنچه بيان شد، دو گونه راهحل كلي رخ مينمايد؛ گونه اول از راهحلها، راهحلهايي هستند كه با توجه به منافع اعضاي گروههاي علمي در پذيرش دانشجو و عضو هيئت علمي جديد، به دنبال كاهش اين اثرگذاري بوده و به سمت حذف اختيارات آنها ميروند؛ چنان كه در راهكارهاي در پيش گرفته شده در دولت دهم نمود مييابد. گونه ديگري از راهحلها، راهحلهايي هستند كه به تغيير در ساختار منافع بازيگران در مسئله (در اينجا اعضاي هيئت علمي گروههاي آموزشي) ميپردازند به گونهاي كه منافع بازيگران با منافع سيستم (در اينجا نظام آموزش عالي) كه همانا پذيرش و جذب شايستهترينها به عنوان دانشجو و هيئت علمي است همسو شود.
تجربه دانشگاههاي امريكا به عنوان دانشگاههاي سرآمد در توليد علم (متناسب با نياز خودشان) نشان ميدهد، رفتن به سمت دانشگاههاي خصوصي و غيردولتي كه براي بقا نيازمند رقابت براي جذب بهترينها هستند ميتواند راهگشا باشد.
پينوشت:
1- تنها به عنوان يك نمونه؛ دكتر زائري عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران ميگويد: خوب است بدانيد در دانشكده علوم اجتماعي براي مباحث خيلي كماهميتتر از استخدام يك عضو جديد آن هم در گروه جامعهشناسي اصطلاحاً خون به پا ميشود... خوب است به شرح ماوقع مناقشات سالهاي اخير گروه جامعهشناسي و آنچه بر مدير گروه معظم و باكفايت قبلي آن استاد ارجمند جناب آقاي دكتر حسين كچوئيان رفت و به خانهنشينياش منجر شد، توجه كنيد.