در همين تهران نيم قرن پيش مردم كوچه و بازار به محض مشاهده تابوت مردهاي كركره دكههاي خود را پايين ميكشيدند، زير تابوت را ميگرفتند و الله اكبر گويان ضمن تسلاي خاطر بازمانده، او را در مراسم تشييع همراهي ميكردند، حتي از نظر ديني نيز حضور در مراسم تشييع و ختم به انسان توصيه شده است؛ حضوري كه به دلگرمي بازماندگان، آرامش روح متوفي و زنده شدن ياد مرگ و توبه در آدمي ميانجامد. اين رسم كماكان در محلههاي قديمي تهران زنده است. حضور پرشمار مردم در مراسم تشييع و ختم عسل بديعي نيز در ظاهر از تداوم اين سنت نيكو نزد مردم كشورمان حكايت داشت، شايد بسياري از مردم و علاقهمندان به سينما نيز با اين نيت راهي محل تشييع و ختم اين بازيگر جوان و كمحاشيه كشورمان شدند اما تصاويري كه از اين مراسمها منتشر شد گوياي واقعيات تلخ ديگري نيز بود.
مرگ نابهنگام هنرمندي كه يك سال پيش از اين حادثه با انجام عملي نيكو وعده پيوند اعضايش را به همنوعان خود داد و پس از مرگ مغزي و رفتن از اين دنيا، نجات بخش جان بيماران متعددي شد، چهرههاي شناخته شده عرصه سينما، تلويزيون و ورزش را به مراسم تشييع و ختمش كشاند. در ميان چهرههاي مغموم مردم عادي كه با جامههاي تيره خود را به اين مراسم رسانده بودند، افرادي به چشم ميخوردند كه به نظر ميرسيد انگيزهشان از حضور در اين مراسم نه تسلاي خاطر خانواده داغديده بديعي باشد و نه احترام به هنرمندي از دست رفته.
فناوري تلفن همراه و دوربينش كه شهروندان را در موقعيتهاي مختلف اجتماعي به عكاسان بالقوهاي تبديل كرده است، ابزار مناسبي براي ثبت لحظهها آن هم در مراسم سوگ عسل بديعي نبود اما بسياري از مردمي كه در ميان شلوغي جمعيت حاضرين در مراسم ختم او به چشم ميخوردند با تلفنهاي همراهشان مشغول عكس گرفتن از شخصيتهاي مشهور و معروف هنري و ورزشي حاضر در مراسم بودند.
در يكي از تصاوير، علي دايي كه از حاضرين در اين مجلس بوده است از شدت رفتارهاي نامناسب برخي از اين افراد سودجو به شدت عصباني به نظر ميرسد ؛ دورتادور او را جمعيتي تشكيل ميدهد كه با خندههاي عريض بر لب در حال عكس گرفتن از او هستند. علي دايي پيش از حضور در اين مراسم در مراسم ختم مادر مهدويكيا نيز حاضر شده بود. در آن مراسم نيز رفتارهاي غيراخلاقي برخي از حاضرين در مسجد محل برگزاري ختم براي ملاقات مستقيم با علي كريمي و گرفتن عكس يادگاري با او در نهايت خطيب آن مراسم را به شكوه و گلايه واداشته بود.
به راستي وجدان اين افراد چگونه راضي به سوءاستفاده از يك مراسم ختم ميشود ؟ مجلسي كه در آن بازماندگان متوفي بيش از هر چيز به احترام و حضور محترمانه ظاهري و باطني حاضرين احتياج دارند تا خندههاي از سر شيطنت و جشن گرفتن براي انداختن عكس يادگاري با چهرههاي معروف. اين افراد كه خود را مدعي و حامي هنر ميدانند و اما تنها به سبب پيشبيني حضور چهرههاي معروف در اين قبيل مراسمها و با دغدغه گرفتن عكس يادگاري پا به مجلس ختم متوفي ميگذارند نهتنها آرامش مراسم را بر هم ميزنند و شأن آن را مخدوش ميكنند بلكه بر داغ داغديده نيز هر چه بيشتر ميافزايند.
مرگ عسل بديعي اگرچه ضايعهاي غمناك براي مردم كشورمان بود اما اين ضايعه، خلأهاي فرهنگي عميقي را در ميان برخي از ما ايرانيان كشف كرد؛ خلأيي كه تنها منحصر به مراسم ختم بديعي و مجالسي از اين دست نيست بلكه ميتواند در قامت شخصي كه در آستانه تحويل سال نو زخم ترقه را بر بناي اثر تاريخي پاسارگاد مينشاند يا تماشاگرنماهايي كه در پايان يك بازي صندليهاي ورزشگاه آزادي را شخم ميزنند، خودنمايي كند!