کد خبر: 519796
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۴
سفرنامه جبهه‌هاي غرب
عليرضا محمدي
گذر بر بخشي از تاريخ دفاع مقدس را از جايي رقم مي‌زديم كه جنگ در آنجا به اتمام رسيده بود. تنگه مرصاد يا به قول بومي‌هاي محلي «چهار زبر» ماكت بزرگي از يك واقعه تاريخي است كه وقتي كنار يادمان مرصاد قرار مي‌گيري، مي‌تواني شمايي كلي از اين واقعه را يكجا و با چشم غير مسلح ببيني. چهار تپه (زبر) و جاده‌اي گذر كرده از ميان آنها و آواي تكبير و تيراندازي و انفجار و غريو شكست نفاق كه هنوز بادهاي موسمي استان كرمانشاه در كنار ساير حوادث دفاع مقدس آبستن آنها هستند، گوشه‌هايي از سفري را تشكيل مي‌دادند كه به همت روابط عمومي نيروي زميني ارتش ترتيب يافت تا كاروان اصحاب رسانه مهمان خاطراتي از حماسه‌آفريني رزمندگان در جبهه‌هاي غرب كشور شوند. شهر كرمانشاه مقصدي بود كه اسكان در آن، ما را به مناطق عملياتي چون مرصاد، ميمك و پادگان ابوذر رهنمون مي‌ساخت. شهري كه با توجه به نزديكي‌اش به مرز و بمباران‌هاي متعدد دشمن، خود به عنوان يك منطقه عملياتي به شمار مي‌آيد.
ورود به كرمانشاه را با ياد شهدايي چون شيرودي، ‌كشوري، ‌صياد شيرازي، ‌ادبيان و... آغاز كرديم كه امير منوچهر كاظمي، فرمانده قرارگاه منطقه‌اي غرب (كرمانشاه و ايلام) بر زبان جاري ساخت. او كه به رسم خوشامدگويي در همان اولين ساعات ورودمان به كرمانشاه پذيراي اصحاب رسانه شد، رسالت خبرنگاران در شرايط هجمه تبليغي دشمن را يك جهاد معرفي كرد و در خصوص تشكيل قرارگاه منطقه‌اي غرب گفت: اين قرارگاه يادگار شهيد صياد شيرازي است كه در سال ۵۹ به فرماندهي ايشان تشكيل شد. دفع گروهك‌هاي ملحد به ويژه شكست حصر پاوه از مأموريت‌هاي قرارگاه منطقه‌اي غرب بود كه در طول دوران دفاع مقدس نيز حماسه‌هاي ماندگاري را خلق كرد.
۶۵۵۱ شهيد، ۹۹۹۰ جانباز و ۳۹۴۴ آزاده، آمار بخشي از ايثارگري‌هاي رزمندگان ارتشي در قرارگاه منطقه‌اي غرب بود كه امير كاظمي براي جمع خبرنگاران بيان كرد. ما در سالني نشسته بوديم كه تصاوير تعدادي از اين شهدا ديوارهايش را مزين ساخته بودند. شهدايي كه با توجه به نزديكي حوزه استحفاظي قرارگاه منطقه‌اي غرب در مرز‌هاي مشتركمان با عراق، آمار شهدايش افزوده مي‌شود چراكه تنها در پاكسازي ۳۸۰۸۳۴ هكتار از زمين‌هاي كشورمان از لوث مين‌هاي دشمن بعثي، از ۱۳۶۷ تا دي‌ماه ۱۳۹۱ تعداد ۱۰۵ تن ديگر نيز به شهادت رسيده‌اند.
با ارائه گزارشي از كشف مقادير قابل توجهي از كالاهاي قاچاق توسط قرارگاه منطقه‌اي غرب نيروي زميني ارتش، ‌حالا ديگر زمان رفتن به سوي يادمان عمليات‌هاي ميمك، مرصاد و بازي دراز فرا رسيده بود. وقايعي كه امير كاظمي آنها را شاه بيت عمليات‌هاي جبهه‌هاي غرب معرفي مي‌كرد.

كلاه چاغروند
مقصد بعدي ما پايگاه يكم هوانيروز كرمانشاه بود. مكاني كه تنها يك محيط نظامي متشكل از چند ساختمان و آشيانه و بالگرد نيست. موزه‌اي مملو از خاطرات شيرمرداني چون شيرودي، كشوري، شمشاديان و چاغروند است كه حضور و درنگشان در اين پايگاه، روح و جلوه خاصي به آن مي‌بخشند.
شهيد غلامرضا چاغروند نام نچندان آشنايي براي جمع خبرنگاران است كه در حين ورود به اين پايگاه نظرمان را جلب مي‌كند. كلاه خلباني غلامرضا در پشت ويتريني قرار گرفته كه در كنار در ورودي ساختمان فرماندهي تعبيه شده است. رنگ و روي كلاه رفته و گويي ۳۲ سالي از آخرين باري كه صاحبش آن را بر سرگذاشته مي‌گذرد. سرهنگ فريدون دركه كه از پيشكسوتان پايگاه يكم به شمار مي‌رود، راوي ماجراي غلامرضا شد و سكوت غريب يادگار رنگ و رو رفته‌ اين شهيد را شكست...
نامش غلامرضا بود، بچه خرم آباد. وقتي كه در نيمه مهرماه ۵۹ شهيد شد ۲۸ سال داشت. خلبان بالگرد بود. حول و حوش همان روز شهادتش، يعني ۱۵مهرماه به مهران رفت تا تعدادي از نيروها را جابه‌جا كند اما در همين حين بعثي‌ها كه از بي‌سروساماني خطوط دفاعي ايران در روزهاي اول جنگ نهايت بهره را مي‌بردند، ۵۰ كيلومتر پيشروي كرده بودند و وقتي كه غلامرضا مي‌خواست مسير رفته را بازگردد، بالگردش مورد هدف قرار مي‌گيرد و سقوط مي‌كند. تا اينجاي كار وقايعي است كه شايد در همه جنگ‌هاي دنيا مشاهده شود، اما وقتي كه بعثي‌ها چغاروند را اسير مي‌كنند و از او مي‌خواهند امام را ناسزا بگويد، غلامرضا مي‌گويد سرم فداي رهبرم و به اين ترتيب سرش به واقع فدايي رهبرش مي‌شود و توسط سرگرد بعثي بريده مي‌شود.
آنطور كه سرهنگ دركه روايت مي‌كرد، اين سر تا دو سال بعد در نزديكي روستاي جاليز خوزستان مي‌ماند تا اينكه توسط پسر «زياد» پيرمرد عشاير عربي كه شاهد نحوه شهادت غلامرضا بوده شناسايي شده و از دل خاك بيرون آورده مي‌شود. در حالي هنوز اين سر درون كلاه نظامي‌اش قرار داشته و نشاني از جانبازي فرزندان روح‌الله بر سرآرمان‌هاي شريفشان را به نمايش مي‌گذاشت.

هوانيروز و دفاع مقدس
۸۰۰ هزار ساعت پرواز، ‌يكي از افتخاراتي است كه پايگاه يكم شكاري كرمانشاه در طول دوران دفاع مقدس با بالگردهاي خود كسب كرده‌ است. اين پايگاه در كنار پايگاه شكاري مسجدسليمان در هنگام جنگ كل مرزهاي كشورمان با عراق را پوشش مي‌دادند. پايگاهي كه هم اكنون نيز عمليات‌ بالگردهايش از مرزهاي غربي تا شمال غرب كشورمان را فرامي‌گيرد و در جريان مبارزه با گروهك پژاك نيز نيروهاي سپاه را پشتيباني مي‌كرده است.
يكي از محاسن سفرمان اين بود كه راوي‌هاي كاروان همان مسئولان فعلي محل‌هايي بودند كه از آنها بازديد مي‌كرديم. سرهنگ يوسف قرباني فرمانده پايگاه شكاري كرمانشاه نيز هنگام بازديدمان از اين پايگاه نقش يك راوي را برعهده گرفت و تاريخچه آن را بيان كرد. از عدم شركت خلبانان اين پايگاه براي سركوب تظاهرات مردمي در بحبوحه پيروزي انقلاب، از سركوبي ضد انقلاب ماه‌ها قبل از آغاز جنگ تحميلي و جريان آزادسازي پاوه و مياندوآب و...، از سورتي‌هاي پروازي فشرده شهيد شيرودي كه كارشناسان خارجي را به تعجب وامي‌داشت، از حضور مؤثر در عمليات‌هاي دوران دفاع مقدس چون ميمك و بازي دراز، مرصاد و خيبر و...
آنطور كه سرهنگ قرباني مي‌گفت پايگاه يكم شكاري كرمانشاه در دوران دفاع مقدس بارها و بارها مورد بمباران هوايي دشمن قرار گرفته و در همين مسير نيز شهدايي داشته و در واقع خود يك منطقه و جبهه عملياتي به شمار مي‌رود. بعد از گفت‌وگو با قرباني به بازديد بخش‌هايي از اين پايگاه پرداختيم. يكي از نقاطي كه مورد توجه خبرنگاران قرار گرفت، سوله‌هاي بازسازي و تعمير بالگردها بود كه در نوع خود يك كار تخصصي به شمار مي‌رود. وقتي كه از زبان راويان شنيديم پس از پيروزي انقلاب و هنگام خروج تكنسين‌هاي خارجي آنها گفته بودند تا يك ماه ديگر براي تعمير و نگهداري بالگردها به دنبال‌مان خواهيد آمد، توان متخصصان داخي در تعمير و نگهداري بالگردها در عدم حضور بيگانگان، بيشتر در نظرمان جلوه مي‌كرد.
گرفتن عكس يادگاري در كنار تعدادي از بالگردهاي موجود در پايگاه يكم شكاري كرمانشاه حسن‌ختام بازديدمان از آنجا بود. اين محيط ورقي از دفتر زرين دفاع مقدس به شمار مي‌رود كه بالگردهاي كبرايش با خلبانان توانمندي چون شيرودي، كشوري و شمشاديان، وحشت را براي نيروهاي بعثي به ارمغان مي‌آوردند.

شكست نفاق
يادمان عمليات مرصاد درست در تنگه‌اي قرار دارد كه پيشروي سريع منافقان در آنجا مسدود شده بود. چهار تپه كه در اصطلاح محلي به آن زبر مي‌گويند، نماد شكست نفاق و تقاصي بود كه منافقين در پس سال‌ها خيانت به مردم كشورشان پس دادند. در اين نقطه كه حد فاصل شهر اسلام‌آباد به كرمانشاه قرار دارد، فروغ جاويدان منافقين با همت رزمندگان به خاموشي گراييد و غريب به چندين هزارنفر از آنها به هلاكت رسيدند.
در ورودي يادمان مرصاد تابلوي عكسي قرار دارد كه شهيد صياد شيرازي را در سال ۷۱ و هنگام زدن اولين كنلگ ساخت اين بنا نشان مي‌دهد تا اينكه در سال ۷۵ به بهره‌برداري رسيد و با وجود مزار پنج شهيد گمنام در آن، اكنون زيارتگاه كاروان‌هاي راهيان نور غرب كشور است.

درون يادمان كه از بيرون همانند مزار امامزاده‌هاست و در واقع امامزادگان عشق (شهدا) را در خود جاي داده، نمايشگاه كوچكي ترتيب داده شده و به همراه تصاوير لحظات شهادت رزمندگان و شرح عمليات مرصاد تأثيرگذاري خوبي روي بيننده مي‌گذارد. روي يكي از اين تابلوها اسامي ۳۰۲ شهيد عمليات مرصاد نقش بسته و به همين ترتيب بيننده با خواندن اين اسامي متوجه تابلوهاي ديگري مي‌شود كه در واقع روزشمار عمليات مرصاد هستند. در گوشه‌اي از محيط داخلي يادمان، ‌وسايل شخصي و البسه نظامي تعدادي از شهدا همانند شهيد مجيد زارعي قرار داده شده است. كوله‌پشتي اين شهيد كه يادگاري از روزهاي جنگ است، ‌در كنار كارت‌هاي شناسايي اين شهيد حس خاصي به بيننده القا مي‌كند كه گويي مدنظر دست‌اندركاران خوش ذوق يادمان نيز بوده است. سرهنگ دركه كه با كاروان اصحاب رسانه همراه شده بود، كنار ماكتي كه از جغرافياي منطقه و البته عمليات مهيا شده، ‌شرح كاملي از مرصاد ارائه داد. او كه خود به عنوان خلبان بالگرد در اين عمليات حضور داشته است، از مشاهداتي سخن گفت كه در نوع خود جالب توجه بود. از بازوبندهاي سفيدي كه نيروهاي نفاق بر بازوي چپ خود مي‌بستند شروع كرد و قدم به قدم با ورود ۲۵۰ تيپ ۵۰ نفري منافقين در سوم مردادماه سال ۶۷ از قصر‌شيرين به درون كشور، همراهمان كرد. به گفته دركه نيروهاي نفاق پس از اشغال كردند، به اسلام‌آباد رفته و با قطع برق آن شهر به بيمارستان نيز يورش برده و حتي به مجروحان رحم نمي‌كنند. تا جايي كه تعدادي از رزمندگان مجروح را زنده زنده در آتش مي‌سوزانند. البته منافقين غير از قصر شيرين از محور مهران به دهلران و همچنين از مريوان نيز وارد عمل شده و قرار بوده اين نيروها در كرمانشاه به هم ملحق شوند تا آن طور كه مريم رجوي در مقطعي از اين عمليات از نفربر خود پياده شده و گفته بود؛ تا چند روز ديگر جشن و پايكوبي‌شان را در تهران برگزار كنند! اما اين خيالبافي منافقين با هوشياري فرماندهاني چون صياد شيرازي در تنگه مرصاد به شكست فاحشي منجر مي‌شود چنانچه با مسدود شدن اين تنگه توسط رزمندگان اسلام، كاروان اصلي منافقين پشت اين تنگه گرفتار مي‌شوند و سپس با بمباران هوايي جنگنده‌ها و به خصوص بالگردهاي كشورمان، طي چند ساعت عمده اين نيروها با دادن تلفات بسيار مضمحل شده و متلاشي مي‌شوند.

دوكوهه غرب
پادگان ابوذر را دوكوهه غرب لقب داده‌اند. حركتمان به سمت اين پادگان قدم گذاشتن در مسير رزمندگان بسياري بود كه در طول جنگ آنجا را مأمن و ماواي خود قرار مي‌دادند. صرفنظر از شباهت ظاهري ساختمان‌ها و محيط عمومي ابوذر به پادگان دوكوهه، اينجا مركز ثقل و جمع آمدن عمده رزمندگاني بود كه در جبهه‌هاي شمالغرب حضور مي‌يافتند. هرچند در نظر اغلب مسافران راهيان نور پادگان دوكوهه در انديمشك محيطي نام آشنا به شمار مي‌رود اما براي رزمندگان و كساني كه در روزهاي حماسه و ايثار حضور داشتند، ‌ابوذر جايگاه بهترين افراد روي زمين بود ‌كه اكنون نام و خاطره هركدامشان جزئي از فرهنگ دفاع مقدس شده است. نمازخانه پادگان ابوذر، ‌يكي از اماكن ارزشمند اين پادگان است كه در يكي از روزهاي دفاع مقدس، شاهد اقتداي مقام معظم رهبري به شهيد شيرودي بوده است. اين نمازخانه اكنون به ياد اين روز تاريخي مهيا شده تا مسافران راهيان نور از آن بازديد كنند. درست كمي آن طرف‌تر، اتاق كار شهيد شيرودي دست‌نخورده قرار دارد. به همراه تعدادي از خبرنگاران وارد اين اتاق شديم كه به شكل حرف انگليسي H نظرمان را به خود جلب كرد، ميز كار اين شهيد بزرگوار در مركز دفتر قرار دارد و دو اتاق تقريباً ۹ متري در دو طرف محيط مركزي به چشم مي‌خورند. تصور اينكه روزگاري در اين اتاق فرمانده رشيدي چون شيرودي اوقات خود را سپري مي‌كرده‌، ‌حس عجيبي به آدم منتقل مي‌كرد. سراسر اين دفتر H شكل شايد ۲۰ متر هم نمي‌شد ‌اما چنين حسي انسان را وامي‌داشت تا براي دقايقي درنگ كند و به خلباناني چون شيرودي بينديشد كه هربار سوار بر مركب خود شده و در آسمان جبهه‌ها اوج مي‌گرفتند، احتمال شهادتشان مي‌رفت. با اين فكر وقتي كه از در اتاق بيرون رفتيم. به اين موضوع انديشيدم شيرودي چند بار از اين اتاق خارج شده در حالي كه تصور مي‌كرده شايد اين، آخر بار باشد...
بيمارستان صحرايي وليعصر(عج) نيز از ديگر اماكن ديدني پادگان ابوذر است. اين بيمارستان كه به شكل نيم دايره در دل زمين فرورفته از سر تا انتهايش حدود ۱۰۰ قدم طول دارد. با اتاق‌هايي كه از راهروي اصلي منشعب شده و در انتها نيز اتاقي قرار دارد كه گويي محل انجام عمل‌هاي جراحي بوده. سرهنگ مظفر كريمي كه از نظاميان بازنشسته ارتش است، ‌به همراه بچه‌هاي خبرنگار آمده بود و از نحوه كار اين بيمارستان سخن مي‌گفت. نكته جالب در سخنان او اين بود كه خودش نيز روزگاري نه‌چندان دور و در بحبوحه دفاع مقدس به عنوان يك رزمنده مجروح در همين بيمارستان تحت مداوا قرار گرفته بود.

ابوذر ۱۶/۱۲/۶۳
امير جليليان‌پور فرمانده تيپ ۷۱ پياده، ‌مكانيزه نيروي زميني ارتش كه اكنون در پادگان ابوذر مستقر است، ‌ميزبان گروه خبرنگاران در اين پادگان بود. جليليان‌پور به رسم مهمان‌نوازي شرح كاملي از تاريخچه ابوذر در دوران دفاع مقدس را بازگو كرد و در اين خصوص گفت: شروع دفاع مقدس در همين منطقه غرب و پادگان ابوذر رقم خورد و تنها كساني كه در اينجا حضور داشتند، بچه‌هاي لشكر زرهي كرمانشاه و هوانيروز بودند. عراق با دولشكر به قصر شيرين و سرپل ذهاب حمله كرد و تنها تعداد كمي از بچه‌هاي لشكر و پاسداران در مقابل اين نيروي عظيم ايستادگي كردند. آنطور كه امير جليليان‌پور مي‌گفت، مقاومت رزمندگان در اين پادگان باعث شده بود تا دشمن پشت دروازه‌هاي سرپل ذهاب متوقف شود و اين امر ميسر نشد جز با پايمردي شهدايي چون شهيد داورزني كه گويي در هنگام شهادتش تنها ۲۰ روز از ازدواجش مي‌گذشت. اما يكي از وقايعي كه پادگان ابوذر در ميان حوادث بيشمار ديگر بر افتخارات خود افزوده، روز تاريخي ۱۶ اسفندماه ۱۳۶۳ است كه طي آن نيروي هوايي دشمن ابوذر را مورد هجوم قرار مي‌دهد. شدت اين حمله به حدي بوده كه طي چند ساعت يكهزار نفر از رزمندگان ارتشي، ‌سپاهي و بسيجي در نقطه نقطه اين پادگان به شهادت مي‌رسند. اينطور است كه جليليان از آميخته شدن خاك ابوذر با گوشت و خون شهدايي سخن مي‌گفت كه هنوز حضور پرصلابتشان در دوكوهه غرب احساس مي‌شود.

هفت‌سين سيم خاردار
بازديد از مقر گردان ۷۵۰ تكاور از جمعي تيپ ۳۵ مستقل تكاوران فاتح يكي از بخش‌هاي جذاب اين سفر بود كه در سومين روز بازديد اصحاب رسانه از مناطق عملياتي غرب كشور صورت گرفت. انجام حركات نمايشي تكاوران گردان ۷۵۰ خوراك خوبي براي بچه‌هاي عكاس فراهم آورد تا صحنه‌هاي جالبي از تكاپوي تكاوران را با دوربين‌هايشان شكار كنند. اين پايگاه در مسيري قرار داشت كه ما را به صعود به ارتفاعات آهنگران رهنمون مي‌ساخت. رفتن به جمع بچه‌هاي گردان ۱۲۸ از جمعي تيپ ۷۱ پياده كه درست در نقطه صفر مرزي با عراق وظيفه حراست بخشي از مرزهاي كشورمان را برعهده دارند، تجربه‌اي نادر بود كه در اين سفر نصيبمان شد. با گذر از بلندي‌‌هاي نه‌چندان هموار، وسايل نقليه‌مان به نقطه‌اي رسيدند كه ديگر توان حركت نداشتند. از آنجا بايد پاي پياده همان مسيري را مي‌رفتيم كه بچه‌هاي گردان ۱۲۸ هر روز مي‌پيمايند. آنجا با توجه به اينكه به ايام نوروز زمان كمي باقي مانده بود، ‌سفره هفت‌سيني مركب از سيم خاردار، سرنيزه، سيم چين، سبزه‌هاي خودروي كوهي و... مهيا شده بود. در اين ارتفاع كه تقريبا اغلب ارتفاعات مجاور همانند گاوميشان، ‌كوه شاهان، قلاويز و بازي دراز ديده مي‌شدند، ‌فرصتي پيش آمد تا سرهنگ كريمي شرحي از انجام عمليات‌هاي ميمك و بازي دراز را ارائه دهد اما يكي از عمليات‌هايي كه درست در همين ارتفاعات آهنگران انجام گرفته بود، عمليات حضرت مهدي(عج) است كه طبق گفته‌هاي كريمي در سال ۶۴ از دشت ذهاب شروع شده و تا ارتفاعات آهنگران تداوم مي‌يابد. تا از پس ميادين مين انبوهي كه بعثي‌ها ايجاد كرده بودند، رزمندگان اسلام فتح ديگري به دست آورند.

ميمك و شكست فرماندهي صدام
حضور در مقر لشكر ۸۱ زرهي كرمانشاه، حسن ختام سفر اصحاب رسانه به كرمانشاه به شمار مي‌رفت. واحدي توانمند از ارتش كه در كنار لشكر ۹۲ زرهي اهواز زهر اوليه حمله ارتش بعث را گرفتند تا با سازماندهي نيروهاي مردمي، ارتش متجاوز از پيشروي بيشتر باز بماند. در آنجا تعدادي از رزمندگان بازنشسته ارتشي با هماهنگي امير علي حاجيلو فرمانده لشكر جمع آمده بودند تا شرحي از عمليات ميمك را به گروه خبرنگاران ارائه دهند. با توجه به اينكه ارتفاعات ميمك يكي از نقاط مورد اختلاف ايران و عراق به شمار مي‌رفت، پس از هجوم اوليه ارتش بعث اين بلندي‌ها از جمله نقاطي بودند كه به تصرف دشمن درآمدند اما در دي‌ماه ۱۳۵۹ واحدهايي از نيروهاي ارتش با كمك و راهنمايي عشاير خزل طي عملياتي اين ارتفاعات را آزاد مي‌سازند اما نكته‌اي كه در اين بين عجيب به نظر مي‌رسد، ‌اعترافاتي بود كه اسراي عراقي در اين عمليات به رزمندگان ايراني ارائه مي‌دادند. چراكه اغلب آنها از حضور شخص صدام براي جلوگيري آزادسازي ميمك توسط رزمندگان اسلام خبر مي‌داند. حساسيت سردار شكست خورده قادسيه براي حفظ ميمك به حدي بوده كه عراق براي اولين بار در جنگ، از سلاح‌هاي شيميايي در همين عمليات بهره برده بود، اما ايستادگي نيروهاي كشورمان در مقابل او، تمامي سلاح‌ها و تمهيداتش را به شكست مي‌كشاند. در واقع عمليات ميمك پيام تجلي نيروي ايمان ملت ايران در مقابل انبوه ادوات دشمن بود كه در همان ماه‌هاي آغازين جنگ به جهانيان اعلام شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار