
دکتر بهنام ملکی - کارشناس اقتصاد -واژگان گویش ها و ضرب المثل های اقتصادی ایران زمین، نشان دهنده فرهنگ خاص حاکم بر ادبیات و فرهنگ کشور است.
ذوق سرشار و اندیشه ژرف و خلاق پیشینیان در قالب طنز و با بیانی دلنشین و شیوا از روزگاران کهن به ما رسیده است.
وقتی به جذبه و حکمتی که بعضاً در این ضرب المثل ها وجود دارد نیک بنگریم در می یابیم در عین سادگی و گویایی مفاهیمی بلند علمی و پند آموز در آنها نهفته است.
اینک با پالایش برخی ضرب المثل های غیر توسعه ای، نمونه هایی از ادبیات توسعه ای جهت ترویج، بهره گیری و یادآوری فرهنگ غنی بازمانده از گذشتگان ارائه می گردد.
(معامله با خودی غصه داره)، ( حساب به مثقال، دوستی به خروار)، (حساب، حساب است کاکا، برادر).
مفهوم: اهمیت خوش حسابی در اقتصاد
(یک قران بده آش به همین خیال باش)، (هر چقدر پول بدی، آش می خوری)، ( انقدر پول ندارم جنس ارزان بخرم)، (بی مایه فطیره).
مفهوم: هر جنسی، قیمتی دارد.
(کفتر چاهی جاش توی چاهه)، (تبر خارکنی را هر کاری کنی گرایش به خارکنی داره)، (خشت اول گر نهد معمارکج تا ثریا می رود دیوارکج).
مفهوم: اگر انسان مشاغل مبتدی را پیشه کند امکان تغییر آن براحتی میسر نیست.
(یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب)، (آدم همه کاره هیچ کاره است)، (همه کاره ها عاقبت کاری ندارند).
مفهوم: ضرورت داشتن استراتژی توسعه در اقتصاد و زندگی شخصی
(جوجه را آخر پاییز می شمارند)، (آدم خوش حساب شریک مال مردم است).
مفهوم: خوش حسابان هیچ گاه در زندگی درنمی مانند.
(کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد مردکهن).
مفهوم: ضرورت شا یسته سالاری در اداره امور
(تنبل مرو به سایه، سایه خودش می آیه)، (هلو هلو برو تو گلو).
مفهوم: تنبلی در دانش اقتصاد مطرود است.
(پول گرد و بازار دراز)، (با پول روی سبیل شاه می توان نقاره زد).
مفهوم : پول حلال مشکلات است و با آن همه کار می توان انجام داد.
(تاجر که ورشکست می شود، میز و صندلی اش را رنگ می کند).
مفهوم: کسی که ورشکست می شود، ظاهر را حفظ می کند.
(بحال کسی باید گریست دخلش بود نوزده خرجش بیست)، ( چودخلت نیست، خرج آهسته تر کن).
مفهوم: تورم و ضرورت صرفه جویی.
(ز آب خرد، ماهی خرد خیزد).
معنی و مفهوم: کارهای کوچک درآمد ناچیز دارند.
(رفت به نان برسد، به جان رسید).
معنی و مفهوم: به هوای سود واهی، متضرر شد.
(هر که بامش بیش، برفش بیشتر).
معنی و مفهوم: پولدار زحمتش هم زیاد است.
(هشتش گرو نه است).
معنی و مفهوم: وضعیت مالی اش خوب نیست.
(سرم را بشکن، نرخم را نشکن).
معنی و مفهوم: فروشنده، به مشتری که چانه می زند، می گوید.
(سود اگر خواهی از اندازه زیادت مطلب).
معنی و مفهوم: کاسب خوب آنست که در فروش طمع نکند.
(ضرر بی پولی را خیلی ها دارند).
مفهوم: همه مفلسان ضرر کرده اند.
(ضرر به موقع، بهتر از نفع بی موقع است).
مفهوم: این نوع ضرر ایجاد بینش می کند.
(فروخته پشیمان، بهتر از نفروخته پشیمان است).
معنی و مفهوم: فلسفه تاجر فهمیده.
(قطره قطره، جمع گردد وا نگهی دریا شود).
معنی و مفهوم: ثروت اندک اندک جمع می شود.
(کاسب، باید پا شکسته باشد).
مفهوم: کاسب، اگر پیوسته در دکان نباشد، مشتری از دستش می رود.
(مالت را خوار کن، خودت را عزیز).
معنی و مفهوم: پول خرج کن، تا عزیز شوی.
(نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد).
معنی: مزد در مقابل انجام کار است.
(نانش توی روغن است).
معنی: وضعیت مالی اش خوب است.