برای بخشی از ایرانیانی که با اعتماد به «تصویر زیبا و رسانهساخته» آمریکا، دارایی، موقعیت یا خانواده خود را ترک کردهاند، واقعیت کنونی تلخ است: کشوری که خود را در ادعاها و القائات دروغین و متوهمانه خود، پناهگاه ملتهای دردمند میدانست، اکنون بیهیچ ملاحظهای آنها را از خاک خود بیرون میفرستد... سالهاست گروهی از ایرانیان آمریکا را مقصد رؤیایی خود تصویر کردهاند؛ کشوری که در ذهن بسیاری از آنان نمادی از آزادی، فرصت و امنیت بود. رسانههای غربی و جریانهای ضدانقلاب نیز با القائات مداوم، این تصور را تقویت میکردند که مهاجرت به آمریکا راه خروج از القائی و مسیر دستیابی به آیندهای روشن است. اما تصمیم ترامپ برای اخراج ایرانیان نشان داده است که این تصویر، بیش از آنکه واقعیتی خارجی باشد، سرابی رسانهای بوده است.
واقعیت آن است که آمریکا، بهویژه در دورههای سیاسی خاص، همواره به سیاست انتخابی در پذیرش مهاجران پایبند بوده است: پذیرش نیروهای متخصص و قابل بهرهبرداری، و طرد گروههایی که در چارچوب منافع داخلی نمیگنجند. پس از بحرانهای داخلی و فشارهای سیاسی، این کشور بارها با تغییر ناگهانی سیاستهای خود، مهاجران را از حامیانِ روز گذشته به تهدیدهای بالقوه تبدیل کرده است.
برای بخشی از ایرانیانی که با اعتماد به «تصویر زیبا و رسانهساخته» آمریکا، دارایی، موقعیت یا خانواده خود را ترک کردهاند، واقعیت کنونی تلخ است: کشوری که خود را در ادعاها و القائات دروغین و متوهمانه خود، پناهگاه ملتهای دردمند میدانست، اکنون بیهیچ ملاحظهای آنها را از خاک خود بیرون میفرستد.
در واقع، سیاستهای مهاجرتی آمریکا بهویژه در دوره ترامپ بارها نشان دادهاند که مفهوم «پناه» در این کشور، بیش از آنکه بر ارزشهای انسانی مبتنی باشد، تابع محاسبات سیاسی و اقتصادی داخلی است.
این رخداد، نهفقط یک تصمیم سیاسی بلکه هشداری اجتماعی است برای کسانی که هنوز در رؤیای غرب و خصوصا آمریکا بهعنوان بهشت آزادی زندگی میکنند. امروز دیگر برای بسیاری از مهاجران روشن شده است که در منطق حاکمان آمریکا، مهاجران تنها تا زمانی ارزش دارند که بتوان از آنها استفاده ابزاری کرد؛ و زمانی که فضا تغییر میکند، همانها نخستین قربانیان سیاستهای تبعیضآمیز میشوند.این نگاه ابزاری اکنون از سوی صدها و بلکه هزاران ایرانی که در خاک آمریکا به سر می بردند درک شده اما فایده ای به حال بسیاری از آنها ندارد.سرابی که اکنون فرو ریخته است، همان هشداری بود که سالها در خصوص آن سخن گفته شده بود. با این حال مدافعان پر و پا قرص آمریکا مدعی بودند که کعبه آمال و سرزمین موعود آنها کمترین نقصی به لحاظ اجتماعی، حقوقی و قانونی ندارد و انسانها نیز در آن از حرمت ذاتی برخوردار هستند! اکنون این گزاره ها به صورت عینی ابطال شده و بر همگان مسجل شده که در نظام حکمرانی غربی، "مهاجر"،"پناهجو"و حتی "شهروند "نیز مترادف با "انسان " ارزشگذاری نمی شود. این نگاه ابزاری آزاردهنده هر لحظه نمود بیشتری در سیاستگذاری های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی غرب پیدا می کند.