رسانهها نقشی جدی و تعیینکننده در شکلگیری و حتی تغییر یا تحریف مفهوم قهرمان در ذهن جامعه دارند. آنها هم در خلق چهرههایی که بهعنوان «قهرمان» معرفی میشوند اثرگذارند و هم در تعریف و معیارهایی که بر اساس آن قهرمانی را میسنجیم. جوان آنلاین: دکتر معصومه نصیری، رئیس اندیشکده عصر هوشمندی، دبیرکل باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانهای یونسکو ـ ایران، مدرس و پژوهشگر سواد رسانهای است. وی اعتقاد دارد: «رسانهها باید ابعاد واقعی و انسانی قهرمانان مانند فداکاری، صداقت و مسئولیتپذیری را به تصویر بکشند تا نوجوانان و جوانان بتوانند با آنها همذاتپنداری و از این افراد در زندگی خود الگوبرداری کنند، نه اینکه به سمت قهرمانان سطحی و نمایشمحور جذب شود. ارائه قهرمانان ملموس و قابل دسترسی موجب کمک به انتخاب آگاهانه و ارزشگذاری درست نسل جوان میشود و آنها را از مدلهای غیرواقعی و هیجانی دور میکند.» متن گفتوگو با وی را میخوانید.
رسانهها چه نقشی در شکلگیری یا تحریف مفهوم قهرمان در ذهن جامعه دارند؟
رسانهها نقشی جدی و تعیینکننده در شکلگیری و حتی تغییر یا تحریف مفهوم قهرمان در ذهن جامعه دارند. آنها هم در خلق چهرههایی که بهعنوان «قهرمان» معرفی میشوند اثرگذارند و هم در تعریف و معیارهایی که بر اساس آن قهرمانی را میسنجیم. در بسیاری از تولیدات رسانهای بهویژه در حوزه کودک و نوجوان، کاراکترهایی ساخته میشوند که بیش از حد انتزاعی، غیرواقعی و غیرقابلهمذاتپنداریاند. این قهرمانهای خیالی به مرور جایگزین قهرمانهای انسانی و واقعی میشوند و ذهن نسل جوان را در درک معنای اصیل قهرمان دچار خطا میکنند. امروزه صنعت سرگرمی- از انیمیشن و فیلم گرفته تا بازی و شبکههای اجتماعی- بهشکل جدی در حال بازتعریف مفهوم قهرمان است. گاهی قهرمانها بر پایه قدرت فیزیکی یا ظواهر بیرونی ساخته میشوند، نه ویژگیهای درونی مثل شجاعت، مسئولیتپذیری و مهربانی. به همین دلیل باید بپذیریم رسانه نهفقط بازتابدهنده، بلکه «معناساز» است. رسانهها با زبان سرگرمی و تصویر، ذهن و ارزشهای نسل آینده را شکل میدهند.
آیا رسانههای امروز، قهرمان واقعی میسازند یا بیشتر دنبالهرو ذائقه عمومی و ترندهای شبکههای اجتماعیاند؟
رسانههای امروز ابتدا یک چهره یا الگوی خاص را خلق و سپس با استفاده از شبکههای اجتماعی و ابزارهای تبلیغاتی، همان چهره را به ترند و ذائقه عمومی تبدیل میکنند. رسانهها تلاش میکنند ویژگیهایی را که خودشان بهعنوان معیار قهرمانی تعریف کردهاند، در قالب رفتار، سبک زندگی یا حتی ظاهر به مردم القا و از طریق تکرار و بازنشر، آن را به عادت رفتاری تبدیل کنند. نتیجه این فرایند، ظهور قهرمانهایی است که اغلب دستنیافتنیاند؛ شخصیتهایی که در دنیای واقعی قابل زیست و الگوگیری نیستند، اما به دلیل جذابیت بصری و نمادین، در ذهن مخاطب به قهرمان تبدیل میشوند. این نوع قهرمانسازی آگاهانه به رسانهها اجازه میدهد تا ارزشها و کالاهای فرهنگی یا اقتصادی خاصی را در قالب همان قهرمانها ترویج دهند؛ از صنعت اسباببازی و بازیهای رایانهای گرفته تا مد، پوشش و سبک زندگی. هرچه قهرمان خیالیتر و دور از دسترستر باشد، میل مخاطب برای تقلید و خرید بیشتر میشود. قهرمانهای واقعی برخاسته از تجربه زیستهی جوامعاند؛ کسانی که رفتار و منششان قابل تعمیم و الگوگیری است. از پوریای ولی و تختی گرفته تا مادر ترزا و به صورت و خاص و ویژه حاج قاسم سلیمانی همه اینها قهرمانهایی هستند که نه در خیال، بلکه در واقعیت زیستهاند و به همین دلیل میتوانند الهامبخش رفتارهای اخلاقی و اجتماعی باشند.
رسانهها چگونه میتوانند در برابر «قهرمانسازی کاذب» در فضای مجازی مقاومت کنند و مفهوم واقعی قهرمان را بازگردانند؟
برای مقابله با قهرمانسازیهای کاذب در فضای مجازی، رسانهها باید از سطح واکنش صرف فراتر بروند و بهصورت هدفمند و برنامهریزیشده عمل کنند. نخستین گام، ایجاد اتاقهای فکر و گروههای تخصصی است که مأموریتشان بازتعریف مفهوم قهرمان بر پایه الگوهای واقعی، زیسته و بومی باشد. ما تا امروز در معرفی فاکتورهای قهرمانپرور و در به تصویر کشیدن قهرمانهای ملموس جامعهمان به اندازه کافی کار نکردهایم و همین خلأ باعث شده است فضای مجازی میدان جولان قهرمانهای لحظهای و سطحی شود. قهرمانهای مجازی معمولاً براساس جذابیت ظاهری، هیجان یا شهرت ناگهانی ساخته میشوند و به مخاطب حس سرخوشی کوتاهمدت میدهند، اما عمق و تداوم ندارند. برای مقابله با این پدیده، رسانه باید بتواند قهرمانهای واقعی را با همان جذابیت و تنوع به تصویر بکشد؛ قهرمانهایی که از دل زیست روزمره مردم برخاستهاند و ارزشهای انسانی، ایثار، صداقت و مسئولیتپذیری را در خود دارند. این کار تنها با شعار ممکن نیست. باید از تمام ظرفیتهای هنری و رسانهای استفاده شود. همانطور که رهبر انقلاب نیز اشاره کردهاند، قالبها باید متنوع و متناسب با مخاطبان مختلف باشند. هنر در معنای گستردهاش بخشی از رسانه است و میتواند در بازنمایی قهرمانهای واقعی نقش تعیینکنندهای ایفا کند.
چطور میتوان از رسانه برای آموزش تفکر انتقادی در برابر الگوهای دروغین و فریبنده استفاده کرد؟
تفکر انتقادی یعنی توانایی مخاطب برای دیدن پشتِ تصویرها و شعارهایی که رسانه به او عرضه میکند، یعنی اینکه بتواند از حالت انفعال خارج شود و با ذهنی هوشمند، کلیشهها و انگارههای تحمیلی را تحلیل کند. رسانه در این میان، نقش محوری دارد، زیرا خودِ رسانه است که این کلیشهها را میسازد و میتواند مخاطب را برای مواجهه نقادانه با آنها توانمند کند. وقتی از قهرمانسازی سخن میگوییم، در واقع از شکلدادن به الگوهای رفتاری حرف میزنیم. رسانه میتواند به مخاطب بیاموزد صرفاً مصرفکننده تصویر و معنا نباشد، بلکه «مطالبهگر معنا» باشد؛ مخاطبی که از رسانه میخواهد قهرمانهایی معرفی کند که واقعی، زیستپذیر و اخلاقمحورند، نه شخصیتهایی فریبنده و دور از دسترس. برای رسیدن به چنین هدفی، رسانه باید مسئولیت اجتماعی خود را جدی بگیرد. رسانهای که نسبت به فرهنگ، مخاطب و ارزشهای جامعه بیتفاوت است، نمیتواند در آموزش تفکر انتقادی نقشی داشته باشد. در واقع، آموزش تفکر انتقادی از دل رفتار خود رسانه آغاز میشود.
بزرگترین آسیبهای قهرمانسازی رسانهای چیست؟ آیا افراط در تمجید میتواند اعتماد مخاطب را کاهش دهد؟
در حوزه قهرمانسازی رسانهای ما با دو مسئله اساسی روبهرو هستیم؛ یکی خلق قهرمانهای خیالی و فاقد پشتوانه واقعی و دیگری نحوه پرداخت و بازنمایی قهرمانهای واقعی. در هر دو حالت، اگر مرز اعتدال از بین برود، آسیب جدی شکل میگیرد. وقتی رسانه در قهرمانسازی دچار افراط میشود و چهرههایی میسازد که وجود عینی و زیستپذیر ندارند، مخاطب را در فضای انتزاعی و غیرقابل باور قرار میدهد. قهرمانهایی که بیش از حد آرمانی و دستنیافتنی تصویر میشوند، نهتنها الهامبخش نیستند، بلکه احساس فاصله و بیاعتمادی ایجاد میکنند. مخاطب امروز باهوشتر از گذشته است. او وقتی احساس کند قهرمان بهصورت مصنوعی ستایش میشود، از آن فاصله میگیرد. در مقابل، اگر رسانه بتواند بهجای تمرکز صرف بر چهره یا ظاهر قهرمان، بر ارزشها و اندیشههای او تکیه کند، اعتماد و ارتباط مخاطب حفظ میشود. ما در فرهنگ خود قهرمانهای زیسته و ملموس فراوانی داریم که این چهرهها بهدلیل واقعیت رفتاری و صداقت در زیستشان خودبهخود الهامبخشاند و رسانه کافی است روایت درست و صادقانهای از آنها ارائه دهد. نمونههایی مثل سریال انیمیشن «پهلوانان» نشان میدهد حتی با سادهترین ابزارهای هنری هم میتوان قهرمانهای واقعی را به شکلی جذاب و ماندگار معرفی کرد. مسئله، افراط در تمجید نیست، بلکه پرداخت نادرست و سطحی است که مفهوم قهرمان را از عمق تهی میکند.
چه فرصتهایی برای رسانهها وجود دارد تا با روایتهای صادقانه، قهرمانان واقعی را در ذهن جامعه زنده نگه دارند؟
رسانهها فرصتهای زیادی دارند تا قهرمانان واقعی را در ذهن جامعه زنده نگه دارند. این فرصتها شامل مناسبتها و روزهای ملی، ابزارهای فرهنگی و هنری مثل سینما، سریال و انیمیشن و موقعیتهای تاریخی و اجتماعی مانند جنگ۱۲ روزه اخیر یا رویدادهای مهم است. استفاده هوشمندانه از این موقعیتها به رسانه اجازه میدهد قهرمانان ملموس و واقعی را به مخاطب معرفی و همذاتپنداری و درک ارزشهای قهرمانانه را در جامعه تقویت کند.
با توجه به سیطره شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال، رسانهها چگونه میتوانند ارزشهای قهرمان واقعی مانند فداکاری، صداقت و مسئولیتپذیری را بهگونهای منتقل کنند که نسل جوان آن را با قهرمانهای سطحی و نمایشمحور اشتباه نگیرد؟
با گسترش شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال، مسئله قهرمانسازی تنها محدود به این فضا نیست و صنعت سرگرمی و صنعت فرهنگ هم نقش مهمی دارد. بسیاری از قهرمانان رسانهای جذاب، اما غیرقابل الگوبرداری هستند و فاکتورهای اخلاقی و انسانی در آنها رعایت نمیشود. رسانهها باید ابعاد واقعی و انسانی قهرمانان مانند فداکاری، صداقت و مسئولیتپذیری را به تصویر بکشند تا نوجوانان و جوانان بتواند با آنها همذات پنداری و از آنها در زندگی خود الگوبرداری کند، نه اینکه به سمت قهرمانان سطحی و نمایشمحور جذب شود. ارائه قهرمانان ملموس و قابل دسترس سبب کمک به انتخاب آگاهانه و ارزشگذاری درست نسل جوان میشود و آنها را از مدلهای غیرواقعی و هیجانی دور میکند.
در فرایند قهرمانسازی، رسانهها چه نقش راهبردی میتوانند در شکلدهی به ادراک جامعه از قهرمانان ملی و اجتماعی ایفا کنند و چگونه میتوانند از القای هنجارهای غلط یا ستایش شخصیتهای مجازی پرهیاهو جلوگیری کنند؟
با وجود هجمههای گسترده رسانهای در جهان و تلاش برخی رسانهها برای ارائه تصویری متفاوت از قهرمانان به نسلهای زد و آلفا، هنوز هم در فهم عمومی، قهرمان دارای ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی برجستهای است. این خصوصیات شامل ایثار، از خودگذشتگی، فداکاری، درک موقعیت اجتماعی و حمایت از مظلومان است و جهان به ویژه جوامع غربی، هنوز آنها را به عنوان معیارهای قهرمانی میشناسد. به عنوان مثال، نجات یک کودک یا حتی یک حیوان به دست یک آتشنشان میتواند او را به قهرمانی واقعی تبدیل کند؛ این همان روحیه فداکاری و احترام به دیگران است که در ادراک جهانی همواره ارزشمند تلقی میشود. در این میان، مسئله مهم این است که رسانهها بتوانند قهرمانان ملی و اجتماعی خود را به گونهای معرفی کنند که مخاطب به جای جذب قهرمانان سطحی یا مجازی و پرهیاهو با قهرمانان واقعی و ملموس همذات پنداری کند. برای رسیدن به این هدف، لازم است توجه رسانهای به قهرمانان ما ممتد و مستمر باشد و تنها به مناسبتهای خاص محدود نشود. قهرمانی که تنها گاهی در مناسبتها یادآوری شود، نمیتواند در ذهن و رفتار مخاطبان تثبیت شود و ممکن است ارزش و ماهیت واقعی خود را از دست بدهد.
رسانهها چگونه میتوانند قهرمانان واقعی را به گونهای معرفی کنند که والدین بتوانند از این محتوا برای آموزش ارزشهای اخلاقی، شجاعت و مسئولیتپذیری به فرزندان خود استفاده کنند و آنها را از الگوهای سطحی و مجازی مصون نگه دارند؟
رسانهها میتوانند قهرمانان واقعی را به گونهای معرفی کنند که والدین از آنها برای آموزش ارزشهایی مانند اخلاق، شجاعت و مسئولیتپذیری به فرزندان استفاده و کودکان را از الگوهای سطحی و مجازی محافظت کنند. برای این کار، رسانهها باید هم شخصیتسازی و هم معناپردازی واقعی قهرمانی را منتقل کنند تا قهرمانان ملموس و قابل همذاتپنداری باشند. همچنین حفاظت از قهرمانان زیسته شده و ارائه آنها با قالبهای مختلف رسانهای باعث میشود والدین بدون تلاش مستقیم این الگوها را به فرزندان معرفی کنند و نسل جوان قهرمانان واقعی ایرانی و اسلامی را به جای قهرمانان نمایشی انتخاب کند.