۱۳ دی، سالروز شهادت سردار سلیمانی، یادآور حقیقتی است که امروز بیش از هر زمان در جهان دیده میشود: پایان یک جانبه گرایی و آغاز عصر چند قطبی.
در این جهان تازه، ایران نهتنها بازیگری منطقهای، بلکه کانون فرصتهاست، کشوری که با گفتمان مقاومت، ظرفیتهای اقتصادی و موقعیت ژئوپلیتیک بیبدیل، میتواند مسیر آینده را شکل دهد. ششمین سالگرد «ایرانمرد» فرصتی است تا این حقیقت را دوباره مرور کنیم: ایران در قلب تحولات جهانی ایستاده است:
۱- سه دهه پس از فروپاشی شوروی، امریکا کوشید خود را «پلیس جهان» معرفی کند. اما شکستهای پیدرپی در ویتنام، عراق و افغانستان و امروز در بحران اوکراین و غزه، نشان داد که دوران تکقطبی به پایان رسیده است. دیگر هیچ قدرتی قادر نیست قواعد بازی جهانی را بهتنهایی تعیین کند.
۲- چین با قدرت اقتصادی، روسیه با توان نظامی، و دیگر قدرتهای نوظهور، هرکدام سهمی در نظم جدید دارند. ایران نیز با موقعیت ژئوپلیتیک ویژه در غرب آسیا، عضویت در پیمانهای منطقهای، چون شانگهای و بریکس و گفتمان مقاومت، به بازیگری تبدیل شده که نمیتوان آن را نادیده گرفت. ایران امروز نه در حاشیه، بلکه در متن تحولات جهانی قرار دارد.
۳- تحریمها زمانی ابزار اصلی فشار امریکا بودند، اما امروز با گسترش تجارت با ارزهای ملی و پیمانهای منطقهای، کارآمدی آنها کاهش یافته است. ایران با سیاست اقتصاد مقاومتی و سرمایهگذاری در زیرساختهای داخلی، توانسته تحریمها را به فرصتی برای بازسازی ساختار اقتصادی بدل کند. در جهان چند قطبی، فاصله گرفتن از دلار و حرکت به سوی استقلال اقتصادی، یک راهبرد عملی و آیندهساز است.
۴- رسانههای غربی تلاش میکنند ایران را بهعنوان «بحران» معرفی کنند. اما واقعیت این است که گفتمان انقلاب اسلامی توانسته در برابر این عملیات روانی ایستادگی کند. روزهایی، چون یومالله ۹ دی و سالروز شهادت شهید سلیمانی، به نمادهایی برای بازتعریف روایت مقاومت تبدیل شدهاند. ششمین سالگرد «ایرانمرد» نشان میدهد که یک فرد چگونه میتواند به نماد یک ملت بدل شود، نمادی که روایت ایران را در جهان چندقطبی تثبیت کرده است.
۵- امریکا و متحدانش احتمالاً فشارهای ترکیبی بیشتری را علیه ایران به کار خواهند گرفت، از جنگ سایبری تا تحریمهای هوشمند. اما تجربه نشان داده است که ایران با اتکا به ظرفیتهای داخلی و منطقهای، توانسته این فشارها را به فرصت تبدیل کند. سناریوی محتمل آینده، پذیرش واقعیت چند قطبی توسط غرب و افزایش وزن ایران در معادلات جهانی است.
۶- از امریکای لاتین تا آفریقا، افکار عمومی جهان بیش از گذشته نسبت به سیاستهای سلطه گرانه امریکا حساس شده و با گفتمان مقاومت همسو شده است. این تغییر نگرش، فرصتی برای ایران است تا با دیپلماسی فرهنگی و رسانهای، پیام عدالتخواهی و استقلالطلبی خود را به گوش جهانیان برساند. ایران میتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی، جایگاه خود را در افکار عمومی جهانی تثبیت کند.
۷- جهان چند قطبی فرصتی تاریخی برای ایران است، فرصتی که با خون شهید سلیمانی و ایستادگی ملت ایران معنا یافته است. پایان یکجانبه گرایی امریکا، آغاز فصل تازهای از قدرت آفرینی ایران در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای است. راهبرد آینده روشن است: ترکیب مقاومت داخلی با همکاریهای بینالمللی، بازتعریف روایت رسانهای و بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی و فرهنگی. اگر این مسیر با هوشمندی و انسجام دنبال شود، ایران نهتنها بازیگری منطقهای، بلکه کانون فرصتها در نظم نوین جهانی خواهد بود، جایگاهی که تاریخ معاصر آن را بهعنوان حقیقتی غیرقابل انکار ثبت خواهد کرد.