جوان آنلاین: در بدو ورود به نمایشگاه «به بلندای تاریخ»، بوی رنگ در فضا موج میزد؛ عطری آشنا که همزمان حس تازگی، خلاقیت و جان گرفتن هنر را تداعی میکرد. این بو، همراه با سکوت و نور ملایم سالن، فضایی ساخت که مخاطب را پیش از دیدن نخستین تابلو، به درون جهان آثار میکشاند.
چیدمان تابلوها با نظم و هدفمندی انجام شده بود. دیوارها بر اساس موضوع بخشبندی شده و هر بخش به یکی از نمادها یا شخصیتهای واقعه عاشورا اختصاص یافته بود. مجموعهای از آثار با محوریت ذوالجناح بر یک دیوار، بخشی دیگر به حضرت عباس (ع) و علمداری او، و بخشهایی دیگر به صحنههایی از خیمهگاه، میدان نبرد و اندوه اهلبیت اختصاص داشت. این تفکیک موضوعی، امکان تمرکز بیشتر بر هر محور را فراهم میکرد و هر بخش، فضایی خاص با حس و حال متمایز داشت. پیش از آمدن، تصور میکردم نمایشگاه محدود به چند طرح آشنا و تکراری از واقعه عاشورا باشد؛ اما تنوع سبکها و تکنیکها مرا غافلگیر کرد. برخی آثار در قالب مدرن غربی خلق شده بودند؛ با بهرهگیری از ساختارهای زاویهدار، رنگهای شارپ و کنتراستهای شدید که به صحنهها، بُعدی پرتنش و حماسی میدادند. در مقابل، آثاری به شیوه نگارگری و مینیاتور ایرانی نیز دیده میشد که با خطوط نرم، رنگهای اصیل و جزئیات ظریف، لحظات عاشورا را در قالبی آشنا و سنتی بازنمایی میکردند.
درنگاه من یکی از آثار شاخص نمایشگاه، اثر کامیار صادقی با موضوع ذوالجناح بود. در این تابلو، اسب در میانه تیرباران دشمن ایستاده و با پیکری استوار تصویر شده است. ترکیب همزمان المانهای کوبیسم و اکسپرسیونیسم، بهویژه استفاده از مثلثها در ساختار تصویر و رنگهای تند، چون قرمز، فضایی پر از انرژی، اندوه و مقاومت ایجاد کرده بود. استفاده از این رویکرد، حادثه را از سطح بازنمایی صرف به تجربه حسی و عاطفی میکشاند. نمایشگاه روایت خطی و پیوستهای از عاشورا ارائه نمیداد. آثار بهگونهای کنار هم قرار گرفته بودند که هر کدام روایتی مستقل داشتند. برخی بر جنبه حماسی واقعه تمرکز کرده بودند، برخی بر اندوه و غربت و برخی بر بعد معنوی و ایمانی آن. نتیجه، مجموعهای چندصدایی بود که در عین تنوع، بر محور واحد عاشورا میچرخید.
در بخشهایی از سالن، روایتهایی مکتوب بر دیوار نصب شده بود؛ هنرمندانی که با قلم نوشتار خود، زبان تابلوهای نقاشی شده بودند. گویی راوی نامرئی قدم به قدم مخاطب را در دل تابلوها و لحظات عاشورا پیش میبرد.
علاوه بر سبک و طرحها، موضوعات انتخابی هنرمندان نیز از تنوع چشمگیری برخوردار بود. تابلویی، صحرای سوزان و نیزههای برافراشته را به تصویر کشیده بود، اثری دیگر لحظه افتادن علمدار را با رنگهای ملایم و خطوط شکسته نشان میداد و نمونهای دیگر، با زبان نگارگری، یک لحظه را در چند بُعد همزمان به نمایش گذاشته بود. این زاویههای دید متفاوت، نشان میداد، عاشورا همچنان منبع الهام هنری است و میتواند بارها از نگاههای تازه بازآفرینی شود.
نمایشگاه «به بلندای تاریخ» نهتنها در مضمون که در زبان بصری نیز گسترهای وسیع داشت. از سبکهای کلاسیک و سنتی تا رویکردهای مدرن و تجربی، هر اثر بخشی از واقعه را روایت میکرد و در کنار دیگر آثار، تصویری کلی، اما چندلایه از عاشورا شکل میگرفت. این تنوع، از تکراریشدن آثار جلوگیری کرده و هر تابلو را به کشف تازهای بدل ساخته بود. در پایان بازدید، آنچه در ذهن باقی میماند، نه تنها تصاویر و رنگها، بلکه این جمله است که گویی در میان تابلوها شنیده میشد: «ما را حسین دور خودش جمع میکند.»
این نمایشگاه همچون پلی میان تاریخ و هنر، پذیرای نگاهها و سلیقههای گوناگون است. چه شیفته آثار کلاسیک و سنتی باشید، چه مجذوب زبانهای مدرن و تجربهگرایانه هنر، در «به بلندای تاریخ» برای هر ذائقه هنری و فرهنگی، چیزی برای کشف و تجربه وجود دارد. گام گذاشتن در این فضا، فرصتی است برای دیدن عاشورا از دریچههایی تازه و لمس تنوعی که تنها در کنار هم معنا پیدا میکند.
نمایشگاهی که توانسته در عین وفاداری به یک واقعه تاریخی- مذهبی، زبانهای گوناگون هنری را در کنار هم بنشاند و مخاطب را به تجربهای حسی، فکری و معنوی دعوت کند؛ نمایشگاهی که به معنای واقعی کلمه، هم به تاریخ متصل بود و هم به بلندای هنر.