کد خبر: 1306884
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
گزارش «جوان» از شکاف میان سیاست هدایت تحصیلی و واقعیت آموزش مهارتی 
نیمه‌راه مهارت‌آموزی! مشاور اجرایی دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در گفت‌و‌گو با «جوان»: هدایت تحصیلی نباید فقط یک سامانه و یک برگه باشد، باید تبدیل به یک مسیر انسانی و هدفمند شود دانش‌آموخته هنرستان در گفت‌و‌گو با «جوان»: وقتی هنوز در جدول درسی نسخه‌ویندوز ۷ تدریس می‌شود، یعنی آموزش با بازار کار فاصله زیادی دارد
مهسا گربندی

جوان آنلاین: درست در نقطه‌ای از زندگی که نوجوانان باید برای آینده‌شان تصمیم بگیرند؛ یعنی سال دهم تحصیلی، سرنوشت‌شان در پیچ‌وخم هدایت تحصیلی گم می‌شود! در حالی که قرار بود هدایت تحصیلی، قطب‌نمایی باشد برای کشف استعداد، علاقه و مسیر شغلی، اما به نظر می‌رسد که این موضوع به یک سیستم نامتوازن و مبهم تبدیل شده، سیستمی که نه مسیر مشخصی دارد، نه حتی قرار است کسی راه را برای محصلان روشن کند. 

عدد «۵۰ درصد» به‌عنوان هدف بزرگ سیاست‌های آموزشی، نیمی از دانش‌آموزان پایه دهم را به سمت رشته‌های فنی‌وحرفه‌ای و مهارتی هدایت می‌کند؛ عددی که قرار بوده پاسخی به نیاز بازار کار و عدالت آموزشی باشد، اما آیا این سیاست، واقعاً بستر و سازوکار لازم برای تحقق هدفش را دارد؟ آیا دانش‌آموزانی وارد رشته‌هایی می‌شوند که بدان علاقه دارند، در آن استعدادهایشان، شکوفا می‌شود و می‌توانند خیلی زود به بازار کار مرتبط بروند؟ بدون شک پاسخ این سؤالات، خیر است! 

هدفی تعیین‌شده که اجرای آن لنگ می‌زند و در این مسیر، وقت و هزینه دانش‌آموزان، خانواده‌هایشان و حتی سیستم آموزش و پرورش است که هدر می‌رود. بنابراین تا دیرتر از این نشده باید مشکلات و موانع موجود بررسی و هر چه زودتر جلوی این آسیب و این زیان عظیم گرفته شود. مهناز کارکن، مشاور اجرایی دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در گفت‌و‌گو با «جوان»، الزامات هدایت تحصیلی ۵۰ درصدی دانش‌آموزان پایه دهم به سمت رشته‌های مهارتی را به دو بخش تقسیم می‌کند؛ الزامات درون‌سازمانی در وزارت آموزش و پرورش و الزامات برون‌سازمانی در سایر نهادها. 

او با انتقاد از دستگاه‌های دخیل در فرایند تربیت دانش‌آموزان می‌گوید: «وزارتخانه‌ها، سازمان‌های دولتی و غیردولتی، رسانه‌ها و نهاد‌های فرهنگی، همگی باید برای محقق‌شدن این هدف تعیین‌شده، متعهد باشند، اما متأسفانه چنین تعهدی وجود ندارد. بدتر اینکه آموزش و پرورش حتی نمی‌تواند از آنها سهم‌خواهی کند؛ مثلاً نمی‌تواند از وزارت کار یا جهاد کشاورزی بخواهد که در حوزه مهارت‌آموزی وارد شوند.»

او معتقد است مسیر فعلی هدایت تحصیلی، بدون هماهنگی و انسجام میان نهاد‌ها شکل گرفته‌است: «هر دستگاهی که یک کاری در این زمینه انجام می‌دهد، یا برای رفع‌تکلیف است، یا نمایش عملکرد، اما هیچ نهادی مطالبه‌گر نیست. حتی نمی‌دانند چطور باید مطالبه را در همه ابعاد انجام دهند.»

او با ارائه آمار هشداردهنده، از تمرکز نامتوازن دانش‌آموزان در چند رشته خاص می‌گوید: «۸۰ درصد دانش‌آموزان در ۱۰ رشته خاص تحصیل می‌کنند. حتی ۸۸ درصد دختران در شش رشته محدود متمرکز شده‌اند. این یعنی تکرار خطا‌های گذشته و درس نگرفتن از آنها.»

کارکن این مسئله را ناشی از نبود اشاعه درست رشته‌های مهارتی، تبلیغات ناکافی، و فقدان توسعه متوازن می‌داند: «دانش‌آموزی که علاقه‌مند به رشته‌ای مثل طراحی دوخت باشد، در بسیاری از مناطق اصلاً امکان تحصیل در آن رشته را ندارد. این یعنی ناامید کردن نوجوانی که با اشتیاق به آینده‌اش نگاه کرده‌است.»

مشاور اجرایی دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در بازدید از هنرستانی در یکی از شهر‌های استان هرمزگان، با مواردی مواجه شده که به‌روشنی نشان می‌دهد توسعه بدون نیازسنجی چقدر آسیب‌زاست: «در این شهر، رشته‌هایی ایجاد شده‌بود که نه تناسبی با زیست‌بوم منطقه داشت، نه تجهیزات کافی و نه هنرآموز متخصص. بدون شک اگر توسعه، بدون بررسی نیاز منطقه باشد، تمام زحمت‌ها بی‌نتیجه خواهد ماند.»

در ادامه، او به قانون نظام جامع آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای و مهارتی اشاره می‌کند؛ قانونی که سال ۹۶ تصویب شد، اما اجرایی نشد: «مثل هر قانون دیگری، در ابتدا داغ بود. دبیرخانه تشکیل شد، جلساتی برگزار شد. اما حالا چه؟ هیچ دوربینی برای ثبت تخلف نیست، هیچ نهادی پیگیر اجرا نیست. این قانون رها شده.»

کارکن می‌گوید صاحبان آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای در کشور ما مشخص نیستند: «این مجموعه یک سیستم است، اما زیرسیستم هایش به عنوان اجزا در تعامل با یکدیگر نیستند. متأسفانه حتی نمی‌دانیم کدام زیرسیستم‌ها باید برای رسیدن به ۵۰ درصد نقش داشته‌باشند و تعامل‌شان چطور باید باشد.»

او ادامه می‌دهد که نیازسنجی بازار کار اساس توسعه رشته‌هاست، اما این کار از وظایف آموزش و پرورش نیست: «این وظیفه‌مرکز آمار و نهاد‌های تخصصی است. اطلاعات آنها باید پایه‌توسعه رشته‌ها باشد. حتی باید بررسی شود که توسعه قبلی رشته‌ها منجر به انحراف شغلی نشده باشد.»

در مثالی انتقادی، او می‌گوید: «اگر دانش‌آموزی کامپیوتر خوانده باشد، اما در نهایت بساز و بفروش شود، بهتر نبود آموزشش در حوزه ساختمان‌سازی باشد؟»
به باور کارکن، هدایت تحصیلی نباید فقط یک سامانه و یک برگه باشد؛ باید تبدیل به یک مسیر انسانی و هدفمند شود. او بار‌ها شاهد بوده که دانش‌آموزانی با علاقه و استعداد، به‌دلیل نبود رشته مورد نظر در منطقه زندگی‌شان دچار سرخوردگی شده‌اند: «مشاور مهارتی نداریم. هدایت تحصیلی شده یک کار اداری. دانش‌آموز نمی‌داند انتخابش بر اساس علاقه است یا اجبار. ما باید نظام مشاوره را زنده کنیم یا حداقل از هوش مصنوعی کمک بگیریم.»

به باور کارکن، آنچه موجب سردرگمی دانش‌آموزان در پایه نهم می‌شود، فقط ضعف در مشاوره نیست، بلکه ریشه آن در مقاطع پایین‌تر آموزشی نهفته است. او بیان می‌کند که آموزش‌های مهارتی در مقطع ابتدایی و متوسطه اول، اگرچه هم در قالب تلفیقی در دروس مختلف و هم به صورت مستقل در درس کار و فناوری مورد اشاره قرار گرفته‌اند، اما به دلیل اجرای ضعیف، در ایجاد انگیزه برای دانش‌آموزان ناکام مانده‌اند: «وقتی آموزش مهارتی در پایه‌های هفتم تا نهم به درستی انجام نشود، طبیعی ا‌ست که دانش‌آموز در سال نهم نتواند مسیرش را بشناسد. بخش زیادی از هدایت تحصیلی باید در همین پایه‌ها گنجانده شود؛ چه از طریق درس کار و فناوری، چه با همراهی سایر دروس مثل تعلیم اجتماعی و علوم تجربی. این بی‌مهری فقط مربوط به کمبود معلمان تخصصی نیست، بلکه حتی معلمان دروس عمومی هم می‌توانند مشاغل مرتبط با مهارت را در کلاس‌هایشان برجسته کنند.»

او این مسئله را بخشی جدی از بازتعریف هدایت تحصیلی می‌داند؛ روندی که باید از پایه آغاز شود و نه در ایستگاه آخر انتخاب رشته. 

واقعیت تلخ آموزش مهارتی!

همراستا با دغدغه‌های طرح‌شده از سوی مشاور اجرایی دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش که می‌گوید هنرجویان در برخی مناطق ناامید از ورود به شاخه مهارتی هستند، حسین هودشاهی با مرور تجربه تحصیل در هنرستان و حالا هم دانشگاه، عینیت این ماجرا را در گفت‌و‌گو با «جوان» توضیح می‌دهد و از زیرساخت‌های ضعیف، اساتید بی‌انگیزه، دروسی غیرمرتبط با بازار و مسیر دشوار رشد مهارتی صحبت می‌کند. 

هودشاهی که از هنرستان فارغ‌التحصیل‌شده و با رتبه ۵۵۷ کنکور فنی‌وحرفه‌ای، دانشجوی رشته شبکه در دانشگاه شمسی‌پور شده‌است، به صراحت می‌گوید: «ما در هنرستان تجهیزات بهتری داشتیم تا در دانشگاه! در حالی که در هنرستان، سیستم‌هایی داشتیم با کارت گرافیک مناسب و برنامه‌هایی مثل فتوشاپ را اجرا می‌کردند. اکنون در دانشگاه، با وجود بودجه مشخص برای این کار، امکانات کافی فراهم نیست.»

او ادامه می‌دهد: «به جرئت می‌توان گفت از هر ۱۰ استاد، فقط یکی از آنها، واقعاً نکات کاربردی برای آموزش ارائه می‌کند. به عقیده من، اغلب استاد‌ها یا انگیزه ندارند، یا امکانات کافی در اختیارشان نیست، شاید هم دستمزد کمی دریافت می‌کنند که رغبتی به تدریس کیفی ندارند.» هودشاهی اشاره می‌کند که به‌روز بودن مباحث آموزشی هم چالشی جدی است که باید به آن توجه شود: «وقتی هنوز در چارت درسی نسخه ویندوز ۷ تدریس می‌شود، یعنی آموزش در هنرستان و بعد از آن دانشگاه، با بازار کار فاصله زیادی دارد. رشته‌هایی مثل نرم‌افزار یا آی‌تی که در دنیا در حال تحولند، در هنرستان و دانشگاه‌های فنی ما عقب مانده هستند.»

او با بیان اینکه دانشجویان برای پیشرفت باید با تلاش و خودآموزی پیش بروند، اظهار می‌کند: «اگر کسی واقعاً بخواهد چیزی یاد بگیرد، باید خودش دنبال یادگیری باشد. باید خودش راهش را پیدا کند؛ چون نه سیستم آموزشی کمک می‌کند، نه زیرساخت‌ها کامل هستند. همانطور که گفتم استاد‌های خوب هم خیلی کم هستند که با کمترین امکانات هم نهایت تلاش‌شان را انجام می‌دهند.»

با این حال، او نسبت به بازار کار امیدوار است: «کسی که پشتکار داشته باشد، می‌تواند وارد بازار شود. برای مثال، حتی یک نیروی ساده در کابل‌کشی شبکه هم بازار خوبی دارد، اما باید واقعاً دنبال یادگیری باشد، چون آموزش رسمی در هنرستان و دانشگاه جوابگوی نیاز بازار نیست.» این هنرجوی فارغ‌التحصیل و دانشجوی رشته شبکه، از چالش‌های واقعی مسیر تحصیل مهارتی صحبت می‌کند؛ مسیری که با کمبود زیرساخت، فقدان کیفیت آموزشی، محتوای درسی نامتناسب با بازار کار و نبود انگیزه در سیستم آموزشی گره خورده است. با وجود این، اما او معتقد است که هنوز راه برای موفقیت آنهایی که به دنبال خودآموزی هستند و پشتکار دارند، باز است. 

وقت بازنگری فرارسیده

بدون شک، هدف ۵۰ درصدی برای هدایت دانش‌آموزان به سوی آموزش‌های مهارتی، اگرچه در سیاست‌های آموزشی کشور جای گرفته، اما نه زیرساخت‌هایش فراهم است، نه تعامل نهادی دارد، نه مشاوری هست که چراغ راه باشد، نه امکاناتی که استعداد‌ها را شکوفا کند و از سوی دیگر، تجربه فردی دانش‌آموزانی، چون حسین هودشاهی نشان می‌دهد که این سیاستگذاری‌ها، اگر بی‌پشتوانه و ناهماهنگ ادامه یابند، نه‌تنها به رشد منتهی نمی‌شوند، بلکه باعث دلسردی، اتلاف فرصت و ناکارآمدی در مسیر آموزش می‌شوند. 

پرواضح است که هدایت تحصیلی، باید بازتعریف شود؛ نه به‌عنوان یک فرآیند اداری، بلکه به‌عنوان سازوکاری فعال، انسانی، هوشمند و همچنین پاسخگو. سازوکاری که از دل شناخت استعداد فردی، نیاز بازار و شرایط منطقه‌ای شکل بگیرد. 

بنابراین اگر آموزش مهارتی قرار است راه نجات نسل آینده باشد، باید همگان مسئولیت خود را بشناسند، با هم تعامل کنند و خطا‌های گذشته نیز تکرار نشود. این مسیر، فقط با اصلاحات دقیق، تجهیز هنرستان‌ها، تربیت هنرآموزان و صد البته ایجاد وجود مشاوران آگاه است که می‌تواند به نقطه مطلوب برسد. 

بی‌تردید رسیدن به عدد ۵۰ درصد، نه یک آرزوی دست‌نیافتنی، که هدفی ممکن است؛ البته اگر از همین حالا، با شفافیت، صداقت و مشارکت همه دستگاه‌ها و سازمان‌های مسئول، برای تحقق آن تلاش شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار