کد خبر: 1306895
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
محمدجواد اخوان

پس از حمله دقیق و حساب‌شده جمهوری اسلامی ایران به پایگاه راهبردی العدید در خاک قطر، نه‌فقط یکی از پیچیده‌ترین مراکز عملیاتی ارتش ایالات‌متحده در منطقه هدف قرار گرفت، بلکه فصلی نو در هندسه امنیتی غرب آسیا گشوده شد. این اقدام که دومین حمله مستقیم یک دولت رسمی به یک پایگاه امریکایی پس از پایان جنگ جهانی دوم بود، فراتر از یک عملیات تلافی‌جویانه یا واکنش به اقدامات گذشته واشینگتن و تل‌آویو است؛ این حمله، نشانه‌ای راهبردی درباره پایان یک نظم و آغاز نظمی نوین است. 

حمله به العدید نه‌فقط یک هدف نظامی را از بین برد، بلکه نماد قدرت فناورانه امریکا را تخریب کرد. نابودی گنبد ژئودزیک حاوی تجهیزات پیشرفته نظامی و اطلاعاتی که صد‌ها میلیون دلار سرمایه‌گذاری پشت آن بود، نشان داد که هیچ نقطه‌ای از حضور امریکایی‌ها در منطقه مصون از ضربه نیست. آنچه این حمله را بیش‌ازپیش معنادار کرد، ناتوانی سامانه‌های دفاعی امریکا در واکنش مؤثر، حتی با وجود سامانه معروف راداری و پدافندی در سرتاسر جنوب خلیج‌فارس بود. 
اگر تا دیروز تاد، پاتریوت‌ها و سامانه‌های C- RAM افتخار امنیتی واشینگتن بودند، امروز تبدیل به نماد ناکارآمدی شده‌اند. این واقعیت، امریکا را ناگزیر به بازنگری در دکترین نظامی «پایگاه‌محور» خود در منطقه خواهد کرد. جایی که حضور نظامی، بیش از آنکه عامل بازدارنده باشد، اکنون خود به تهدیدی علیه میزبانان تبدیل شده است. 

البته ترامپ ادعا کرده بود که قبل از حمله از این موضوع مطلع شده بود که حتی اگر این ادعا را باور کنیم، ناتوانی سامانه‌های رهگیر در دفع حملات موشکی ایران، خود نشان‌دهنده ناکامی نظامی ارتش امریکا است. 

پس از حمله به العدید، کشور‌های میزبان پایگاه‌های امریکا دچار شوک راهبردی شدند. مردم قطر با شگفتی موشک‌های قدرتمند ایرانی را بالای سر سرزمین خود دیدند. عراق نیز از ماه‌ها پیش خواستار خروج نظامیان امریکایی از خاک خود شده بود. این روند نشانه‌ای از تغییر در برداشت منطقه‌ای از حضور امریکا است: حضور سابقاً محافظ، اکنون مزاحم و پرخطر تلقی می‌شود. همان‌گونه که حمله به عین‌الاسد در یک «یوم‌الله» هیمنه نظامی امریکا را پس از دهه‌ها با تردید جدی مواجه کرد، اینک حمله به «العدید» شکافی عمیق در ساختار و بافتار حضور نظامی امریکا در منطقه ایجاد کرده که در صورت ناکامی امریکا درترمیم این شکاف، باید منتظر خروج امریکا از کل منطقه بود. 

در همین حال، توانمندی ایران در اجرای عملیات دقیق علیه اهداف حیاتی - از وعده صادق ۳ تا بشارت فتح - معادله بازدارندگی را دگرگون کرده است. حالا دیگر اسرائیل در برابر محور مقاومت صرفاً با تهدید «امنیتی» مواجه نیست، بلکه با تهدید «موجودیتی» مواجه است. این وضعیت، توازن قوا در منطقه را به‌نفع بازیگران بومی تغییر داده و امریکا را از حاشیه‌نشینان تصمیم‌سازی کرده است. 

اقدام ایران در هدف‌گیری مستقیم پایگاه العدید - بدون مداخله دوستان ایران - نقطه عطفی در گفتمان راهبردی مقاومت محسوب می‌شود. این تحول از یک سو نشانه ارتقای اعتمادبه‌نفس دفاعی جمهوری اسلامی و از سوی دیگر گواه ارتقای محور مقاومت از سطحی واکنشی به سطحی تهاجمی، مؤثر و مستقل است. 

ایران در این مسیر نه‌تنها به زرادخانه‌ای شامل هزاران موشک بالستیک و پهپاد‌های پیشرفته تکیه دارد، بلکه با تسلط راهبردی بر تنگه هرمز و توسعه عمق استراتژیک در منطقه، بنیان‌های یک قدرت بازدارنده چندلایه را بنا نهاده است. دیگر مقاومت فقط نظریه‌ای برای مقابله با اشغال نیست؛ اکنون چارچوبی واقعی برای تنظیم معادلات قدرت منطقه‌ای است. 

از مجموع این تحولات می‌توان ویژگی‌های نظمی نوین را ترسیم کرد؛ نظمی که دیگر از دل یک چتر امنیتی امریکایی نمی‌جوشد، بلکه از دل واقعیت‌های روی زمین و مقاومت منطقه‌ای برمی‌خیزد. در این نظم جدید، ساختار قدرت از تک‌قطبی به چندقطبی بومی تغییر می‌یابد؛ مبانی ایدئولوژیک آن بر پایه هویت اسلامی استوار است؛ ابزار امنیتی‌اش نه پایگاه ثابت، بلکه بازدارندگی نامتقارن، متحرک، چابک و بومی است؛ و اکنون پرسش اصلی این است: آیا این نظم جدید به پایداری خواهد رسید؟ موفقیت نهایی این نظم، نیازمند به تبدیل بازدارندگی نظامی به دیپلماسی دفاعی اثرگذار و ارائه الگویی برای امنیت مشارکتی کشور‌های منطقه است. آینده غرب آسیا دیگر در دستان ناو‌های هواپیمابر نیست؛ در دستان اراده ملت‌هایی است که از سلطه خارجی عبور کرده‌اند و در مسیر رهایی از سلطه و نیل به استقلال واقعی قرار گرفته‌اند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار