جوان آنلاین: جنگ تحمیلی ۱۲ روزه صهیونی- امریکایی علیه کشورمان، انسجام ملی علیه تجاوز دشمن را به همراه داشت. اقتدار نیروهای مسلح در جنگ نابرابر منجر به وارد شدن خسارتهایی به دشمن صهیون شد که تا پیش از این تاریخ به خود ندیدهبود، با این حال دشواری روزهای جنگ با آسیبهایی در جامعه ما همراه بود که به دلیل اهمیت موضوع این مسئله را با دکتر فاطمه بدرزاده، روانشناس و استاد دانشگاه بازکاوی کردهایم که در ادامه میآید.
حفظ و ارتقای سلامت روان جامعه در بحران جنگ موضوعی است که بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا میکند. در حال حاضر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با دشمن صهیونی - امریکایی را سپری کردیم. بفرمایید بحران جنگ چه پیامدهایی روی روان جامعه دارد؟
جنگ ایران و اسرائیل نهتنها مرزهای جغرافیایی را تحتتأثیر قرار میدهد، بلکه مرزهای روحی و روانی خانواده، کودکان و به طور کلی افراد جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. از دیدگاه روانشناسی جنگ یک ترومای جمعی محسوب میشود که اگر بخواهیم ساختار خانواده را در چنین شرایطی بررسی کنیم، این ساختار را متزلزل و در سطوح مختلف از ارتباطهای روزمره تا تابآوریهای بلندمدت، افراد را تحتتأثیر قرار میدهد. این تأثیر به صورت فشارهای مستقیم از دست رفتن جان شهروندان، آسیبهای فیزیکی، اقتصادی و به صورت غیرمستقیم به صورت ترس و اضطراب خودش را نشان میدهد. کودکان قربانیان خاموش جنگ هستند. در جنگ ایران و اسرائیل هم کودکان قربانیان خاموش جنگ بودند و بیشترین آسیب را در ساختار خانواده متحمل شدند. کودکان در مواجهه با جنگ، بسته به سن، ویژگیهای شخصیتی و نوع تربیت واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند. ما کودکانی داشتیم در بازه سنی سه تا شش سال که والدین آنها شکایتهایی مثل مکیدن انگشتان دست، جویدن ناخن، شب ادراری و رفتارهای اضطرابی مثل وابستگی شدید به والدین و جدا نشدن از آنها، کابوسهای مکرر و بازیهای تکراری با محتوای جنگی را صورت دادند. در بازه سنی نوجوانی شاهد یک سری رفتارهای متفاوتتر بودیم. مثل گوشهگیریهای شدید و مدام نگران و این اضطراب را داشتند که مبادا در جنگ مرگ زود هنگام را تجربه کنیم.
راهکارهای محافظتی از این گروه در معرض خطر در بحران جنگ چیست؟
یکسری راهکارهای محافظتی برای کودکان در معرض جنگ باید در نظر بگیریم. اول اینکه حقیقت را به زبان کودکانه با بچهها در میان بگذاریم. متناسب با سن کودکان حقیقت را برای کودکان بازگو کنیم و از انکار کردن و پنهان کردن جنگ پرهیز کنیم. دوم اینکه احساس امنیت را به کودکان منتقل کنیم. به کودکان این احساس تعلقخاطر و امنیت را بدهیم که در کنارشان هستیم. آنها را لمس کنیم و در آغوش بگیریم و در خانه برایشان فضای امن ایجاد کنیم که احساس آرامش داشتهباشند. مورد سوم، بازی درمانی است. با استفاده از عروسکها یا نقاشیها بتوانیم به بیان غیرمستقیم ترس کودکان برسیم. اجرای بازیهای خانوادگی برای تقویت دلبستگی و حس امنیت در کودکان مؤثر است. مورد چهارم، افزایش تابآوری در کودکان است که باید میزان تابآوری در کودکان را افزایش دهیم. در این حالت حتماً یک بزرگسال حامی وجود داشتهباشد. این بزرگسال میتواند والدین کودک یا عضوی از خانواده باشد که خودش احساس امنیت و آرامش داشته باشد و آرامش را به کودک منتقل کند که آینده بهتری در انتظار است. مورد پنجم، مدیریت محرکهای ترس است؛ یعنی والدین و بزرگترها هر چه باعث ترس در کودکان میشود، مدیریت کنند. در چنین شرایطی باید مواجه کودکان با اخبار کاهش پیدا کند. کودکان نباید در معرض اخبار، تصاویر و فیلمهای مرتبط با جنگ قرار گیرند، چراکه آنها قدرت تجزیه و تحلیل اخبار، تصاویر و فیلمها را ندارند و با دیدن این موارد دچار اضطراب میشوند. این فشارهای روحی میتواند باعث اختلال کودکی در سنین پایین شود. مورد ششم اینکه هر گز به کودکان نگوییم نترس، چیزی نیست، بلکه موضوع جنگ باید به زبان کودکانه گفته شود و اتفاق از کودک پنهان نشود. به کودک بگوییم درکت میکنم، میدانم ترسیدهای، اما من کنارت هستم. اجازه دهیم کودک احساس خودش را بروز دهد و درباره ترس خود نقاشی کند و با شما صحبت و بازی کند و هیجان ترس از کودک دور شود.
یکی از موضوعات مهم در جریان جنگ تحمیلی صهیونی - امریکایی علیه کشورمان انسجام ملی شکلگرفته علیه دشمنان متجاوز بود. این انسجام بعد از جنگ چگونه باید حفظ شود؟
افزایش همدلی و انسجام ملی پس از جنگ، یکی از الزامها و برنامههای مهم کشور است. در این راستا سازمان نظام روانشناسی هم برنامههایی تدارک دیدهاست که در قدم اول افراد در معرض خطر شناسایی شوند. کودکان، سالمندان و بیماران از این جمله هستند که بیشتر در معرض آسیبهای ناشی از جنگ هستند. پس از شناسایی این افراد باید کمک کنیم پیوندهای اجتماعی آنها تقویت شود که در این راستا برنامه مشاوره تلفنی ۴۰۳۰ سازمان نظام روانشناسی فعال است و کارشناسان این سازمان با این افراد در ارتباط هستند و میزان اضطراب آنهایی را که در معرض جنگ آسیب دیدهاند، کنترل و اختلال را شناسایی و به سمت درمان قدم بر میدارند.
همانطور که اشاره شد، سازمان نظام روانشناسی و برنامههای دولت برای افزایش همدلی و پیوندهای اجتماعی و انسجام ملی، راهکارهایی را در نظر گرفتهاند. اول از همه تقویت گفتوگوی ملی است که باید اجازه دهیم افراد با هم گفتوگو کنند و در این مذاکرهها، افراد تفاوتها را بپذیرند؛ یعنی گفتوگویی با پذیرش تفاوتها و ایجاد فضای سازنده برای بیان گفتوگو بین گروههای مختلف اجتماعی، قومی و فرهنگی ایجاد شود.
مورد دوم اینکه حتماً به آسیبهای روانی جنگ توجه داشته باشیم و این آسیبها را بپذیریم و یکسری برنامههای هنردرمانی و برنامههای گروهی برای التیام زخمهای روحی افراد در نظر بگیریم. مورد بعدی تقویت رفاه و اقتصاد اجتماعی افراد است. در این جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برخی شهروندان خانههایشان را از دست دادند و بسیاری هم به لحاظ اقتصادی، شغلی و درآمدی آسیب دیدند که باید به آن توجه شود. در چنین شرایطی باید رفاه اجتماعی جامعه را افزایش دهیم که این میزان اضطراب کاهش و انسجام ملی در جامعه افزایش پیدا کند. مورد بعدی ترویج فرهنگ همدلی و مشارکت جمعی است که در جریان آن از متخصصان به کارهای داوطلبانه برای افراد آسیب دیده دعوت شود. همانگونه که شاهد هستیم بسیاری از پزشکان اعلام کردهاند آسیبدیدگان جنگ را به صورت رایگان ویزیت میکنند. از همینرو با در نظر گرفتن بسته مورد نظر میتوانیم به تقویت انسجام ملی در جامعه کمک کنیم.