جوان آنلاین: جنگ است، اما آن ترسهای رایج در جنگهای دنیا را در دل مردم نمیبینی. سالها اشک بر مصیبت عاشورا و مقاومت امام حسین (ع) در برابر خبیثترین شر تاریخ، در تاروپود ملت ایران چنان تنیده است که حالا در برابر شمر زمانه ایستادهاند، امیدوارانه از سلحشوران نظامی حمایت میکنند و پای کار وطن ماندهاند. گروهی نیز با آنکه تهران را ترک کردهاند، اما این را نه از باب ترس که رفتاری عاقلانه میخوانند در برابر رژیم کودککشی که جز خرابی و ویرانی و خونریزی سیرابش نمیکند. گواه این مدعا نوشتهها و گفتههایی است که در شبکههای اجتماعی در باب رفتنشان مینویسند. یکی از کاربران با نام احمد روستایی، معلم، نوشته است: «من تهران را ترک کردم، اما در چند روز آینده برمیگردم که اگر هر لحظه نیاز به کمکی بود خودم را برسانم. خانوادهام را گذاشتم شهرستان که بدون دغدغه و نگرانی خانه کمک کنم.» یکی دیگر از کاربران که نام کاربریاش را «کولی» گذاشته از آرامششان وقت ترک تهران گفته است: «والدینم قرار بود زود از تهران خارج بشن، زنگ زدم ببینم رفتن یا نه، بابام گفت عزیزم مامانت داره با آرامش واسه تو راه الویه درست میکنه، تموم بشه راه میافتیم.»
پای خاک، جان میدهیم
این امیدواری مردم در فعالان سیاسی و اجتماعی هم روحیهای سلحشورانه و امیدوارنه دمیده است و اکنون همه برای ایران متحد و همدل شدهاند. کافی است هشتگهایی همچون «ایران تو بمان»، «برای ایران»، «ایران ما»، «جانم فدای ایران»، «من سمت ایرانم» و «من هستم» را دنبال کنید تا عمق امید و حماسه و مقاومت را در نوشتههای این روزهای کاربران شبکههای اجتماعی ببینید. برای یک نمونه میتوان به استوری علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی کشورمان، در اینستاگرام اشاره داشت که از پربازدیدترینها و پراشتراکترین پستهای شبکههای اجتماعی در روزهای اخیر بوده است. او ویدئویی از بازی جانانه تیم ملی در جام جهانی به اشتراک گذاشته و نوشته است: «اون موقع میگفتن ایرانیها انگار از مرزاشون دفاع میکنن، درحالی که فقط یک دروازه بود. حالا فکر کن اگه پای خاک وسط باشه، دل میدیم، جون میدیم، بیهیچ تردیدی برای ایران.»
توئیتهای فعالان سیاسی نیز آنقدر فراوان است که انعکاس همه آنها ناممکن است و فقط برای نشان دادن یک از هزاران میتوان به توئیتی از سید مرتضی میر اشاره کرد: «من سید مرتضی میر، به عنوان یک طلبه اصلاحطلب اعلام میکنم حال که پای اژدهای خونآشام جنگ به سرزمینم رسیده، بیدرنگ و بیهراس، چون سربازی جانبرکف، آمادهام تا در هر زمان و هر مکان که لازم باشد برای مقابله با رژیم صهیونیستی لباس رزم بپوشم و جانم را فدای وطنم کنم. برای ایران»
زیباترین ژانر توئیتر
«من هستم» یکی از هشتگهای این روزهاست که بحق باید آن را زیباترین ژانر توئیتر فارسی بخوانیم. ماجرا از آنجا شروع شد که رضا رشیدپور در توئیتی نوشت: «من خلبانی خواندهام. با یک بازآموزی دو روزه میتوانم در هر مأموریت هوایی و پدافندی و... که نیازی به مهارت تخصصی نیست ولی حضور در آن برای دلاوران حرفهای و کارآزموده ریسک بالای جانی دارد، به جایشان سربازی کنم. من هستم. برای ایران». آن وقت صدها کاربر از تخصصها و مهارتهای از خدمات پزشکی تا خدمات مهندسی، نظامی، خود نوشتند و فریاد زدند: «من هستم». در یک نمونه که عمق امید و همدلی مردم ایران را نشان میدهد، حسین یزدی توئیت کرده است: «از اینجا و همین تریبون اعلام میکنم با اینکه نزدیک ۴۶ سالم هستم و کمی بیمار و نفس تنگی دارم، اما هرکجا که وطنم اعلام کند از کار در کارخانه و تعمیرات تجهیزات، تا کمک به مجروحان، تا بیل زنی و آشپزی، تا اطلاع رسانی و حتی به عنوان گونی شنی برای سنگر حاضرم رایگان در خدمت باشم.»
ماندن به ننگ هرگز
این روحیه و فرهنگ ایرانی را اگر رژیم خبیث صهیونی و پشتیبانانش درک کنند، پی میبرند که تهدید و هارتوپورت نهتنها هراسی در دل ایرانی جماعت نمیاندازد بلکه آنها را برای مبارزه و مقابله با ظلم مستحکمتر میکند. دکتر عبدالله گنجی در همین خصوص توئیت قابل تأملی نوشته است. او در بخشی از نوشته خود آورده است: «ما از جنگ استقبال نمیکنیم، اما ملتی مثل ملت ایران وقتی از رأس استکبار بشنود که یا تسلیم یا جنگ (اظهار ترامپ) حتماً تسلیم نخواهد شد. هزینههای امروز و فردای تسلیم حتماً از جنگ بیشتر است. ماندن به ننگ هرگز.»
علی خسروانی، صاحب اتوخسروانی، نیز در توئیتی از مهربانی و همدلی مردم روایت کرده که در نوع خود، بینظیر است. او گفتوگو با یکی از کارمندانش را نقل کرده است: «یکی از پرسنل خدماتی باهام تماس گرفت برای پرسیدن یک سؤال، گفتم کجایی؟ گفت شمال، گفتم پول کم نیاری برای اجاره جا. گفت یک خانواده ما رو آوردن خونهشون، اجاره که نمیگیرن هیچی، خورد و خوراک هم گفتن مهمون ما هستید. انصافاً گریهام گرفت. عجب مردمی».
صدای واقعی مردم ایران
البته همواره بودهاند و خواهند بود مشتی خائن و بزدل که حتی در دوران غیرجنگ نیز برای جایزهای طلایی به وطنشان پشت و ایران را به قیمت کفزدن حامیان تروریست سیاه میکردند. نمونهاش هفت نفری که نام خود را هنرمند و فعال مدنی گذاشتهاند و در بیانیهای افاضه داشتهاند: «خواهان توقف غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی و پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسرائیل هستیم.» این مثلاً فعالان مدنی نفهمیدهاند یا نخواستهاند بفهمند که جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل نیست. بهترین جواب را محمد فاضلی، فعال سیاسی – اجتماعی اصلاحطلب، به آنها داده است: «جنگهای ایران و روس، فقط جنگ روسیه علیه قاجار نبود علیه ایران بود. اشغال در جنگهای جهانی، فقط علیه قاجار و پهلوی نبود علیه ایران بود. حمله صدام فقط علیه جمهوری اسلامی نبود، علیه ایران بود. هر نظری درباره جمهوری اسلامی دارید، این جنگ را بیشرمانه فقط علیه جمهوری اسلامی جلوه ندهید! تجاوز علیه ایران است.»
یاسر میردامادی، فلسفهپژوه، نیز طی یادداشتی گفتمان «این جنگ، جنگ ما نیست» را نقد کرده و بیان داشته است: «گفتمان "این جنگ جنگ ما نیست" گفتمان طرفداران خجالتی اسرائیل متجاوز و نسلکش است. حتی اگر تکرارکنندگان این گفتمان، خود متوجه پیامدهای ویرانگر گفتمان شومشان نباشند. بیشک گفتمان "این جنگ جنگ ما نیست" ایرانبربادده، وطنفروشانه و خالی از هر گونه شرافت انسانی و ملی است. بیتفاوتی در قبال حمله متجاوزانه خارجی به وطن، به معنای تضعیف همبستگی ملی و بیتوجهی به امنیت جمعی است. در بزنگاه جنگ، مسئولیت از دوش شهروندان غیر نظامی برداشته نمیشود. هر کسی در حد خود مسئولیت دارد. تماشاگر همدل ویرانی وطن بودن، خواسته یا ناخواسته، بازتولید گفتمان تجاوزگر جنگطلب خارجی است.»
البته اینگونه مواضع آنها که خودشان را هنرمند یا فعال مدنی میخوانند، بد هم نشده است. به هر شکل کوس جنگ به صدا درآمده است و به قول نسیم نوروزی، یکی از فعالان توئیتر «یعنی هر چی لایه فرصتطلب و بیشخصیت ایرانی بود تو این روزها زد بالا. قشنگ بیوطنها عین کفِ کثیف اومدن رو آب.»
رضا رشیدپور پیشنهاد خوب دیگری نیز داده است که به نظر میرسد اگر صداوسیما آن را عملی کند آن وقت صدای واقعی مردم ایران شنیده و معلوم خواهد شد که این فعالان مدنی دقیقاً فعال در کدام جامعه مدنی هستند. رشیدپور گفته است: «پیشنهاد میکنم سریعاً برنامهای شبانه و زنده با محوریت تماسهای تلفنی مردم و شنیدن حرفهایشان، به ویژه همدلی با نسل زد و نوجوانان با حضور کارشناسان روانشناسی و جامعه شناسی از تلویزیون پخش شود. من آماده اجرای چنین برنامهای هستم.»
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
جلوههای ایرانی بودن در این روزها دیدنی است و سالهای آینده که روایت آنها را میخوانیم، مانند مجاهدتهایی که از دوران دفاع مقدس به جا مانده، موجب افتخار ایران و ایرانی خواهد بود. ایرانی مسئولیت خودش را در بحران خوب شناخته است. به قول یاسر میردامادی «ایرانی بودن رخداد زیستی است و خارج از اختیار ما، ایرانی ماندن، اما انتخابی آگاهانه است. ایرانی ماندن یعنی به دوش کشیدن بار تاریخی مسئولیت امروز و امید فردا. ایرانیان عزیز داخل و خارج کشور! بیایید در میانه بحران جنگی ظالمانه، پیچومهره روایت جنگطلبانه اسرائیل نشویم.»
مجید تفرشی، تاریخپژوه و تحلیلگر مسائل معاصر ایران، شعری را به اشتراک گذاشته است که مرور ابیات آن را بهعنوان حسن ختام این گزارش تقدیم میکنیم:
در روح و جان من، میمانیای وطن
به زیر پا فِتَد آن دلی، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران، بد گهران
ای عشق سوزان، ای شیرینترین رؤیای من تو بمان، در دل و جان
ای ایران ایران، گلزار سبزت دور از تو راج خزان، جور زمان
ای مهر رخشان، ای روشنگر دنیای من به جهان، تو بمان
سبزی سر چمن، سرخی خون من، سپیدی طلوع سحر، به پرچمت نشسته
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستیم، به هستی تو بسته