کد خبر: 1302029
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۵:۲۰
خاطره‌ای از رعایت بیت‌المال از سوی یک مجروح جنگی
گلوله‌ای که محمد را متحول کرد محمد به رعایت بیت‌المال شهره بود. اگر در پادگان شربت پخش می‌کردند فقط یک لیوان می‌خورد. می‌گفت: «من سهم خودم را از بیت‌المال خوردم.» حسرت توجه او به بیت‌المال را می‌خوردم، ولی واقعاً تا آن حد رعایت بیت‌المال از عهده شکمویی مثل من ساخته نبود. اگر شربت می‌دادند آن قدر می‌خوردم تا بترکم!
 غلامحسین بهبودی

جوان آنلاین: توجه رزمندگان دفاع‌مقدس به برخی از امور جزئی نظیر رعایت بیت‌المال از جمله درس‌هایی است که می‌توانیم، چون الگویی به نسل جوان بازگو کنیم. علی احمدی از رزمندگان دفاع‌مقدس خاطره جالبی از رعایت بیت‌المال از سوی یکی از همرزمانش دارد که با هم می‌خوانیم. 

 منطقه فتح‌المبین
مناطق آزادشده در عملیات فتح‌المبین یکی از اولین مکان‌هایی بود که کاروان‌های راهیان نور به آنجا عزیمت کردند. بعد از آزادسازی حدود ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر از خاک کشورمان، به ابتکار برخی از مسئولان قرار شد خانواده شهدای دفاع‌مقدس و خصوصاً شهدای عملیات فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس از مناطق آزاد شده بازدید کنند. البته آن زمان اسم این کاروان «راهیان نور» نبود، ولی به هرشکل سنگ بنای راهیان نور از عزیمت خانواده شهدا به مناطق جنگی گذاشته شد. سال ۶۱ که این سفر انجام گرفت، من یک نوجوان ۱۵ ساله بودم. دوستی داشتم به نام محمد (نام کاملش را نمی‌گویم شاید راضی نباشد) از من دو سال بزرگ‌تر بود و همراه عمه‌اش که مادر شهید بود به اهواز رفته و از آنجا به مناطق آزاد شده فتح‌المبین رفته بودند. محمد در بازگشت به تهران، یک گلوله ضدهوایی همراهش آورده بود. به خاطر کالیبر بالای این گلوله و بزرگی آن، خیلی برای‌مان جذا بود، اما چند روز بعد روحانی مسجد محله‌مان به محمد گوشزد کرد که او یکی از اموال بیت‌المال را با خود آورده و شاید همین گلوله جان یک رزمنده را نجات بدهد. محمد با حرف روحانی مسجد، خیلی بهم ریخت. از آن روز به بعد محمد سرنمازهایش دعا می‌خواند که خدا او را به خاطر این موضوع ببخشد. کمی بعد هم که راهی جبهه شد، گلوله را با خودش برد و تحویل مربی‌های آموزشی داد. 
 صفت ماندگار
محمد زودتر از من به جبهه رفت و چند بار هم اعزام گرفت. او قدم اول برای جهاد را با توجه و دقت به بیت‌المال برداشت و کم‌کم توجهش به بیت‌المال تبدیل به یک صفت ماندگار در وجود او شد. طوری که حتی با پوتین‌هایی که در اختیارش گذاشته شده بود به مرخصی نمی‌آمد و حتماً کتانی‌های شخصی می‌پوشید. یا اگر خودکاری در پادگان به او تحویل می‌دادند، به هیچ عنوان از این خودکار در پشت جبهه استفاده نمی‌کرد. سال ۶۳ من برای اولین بار به جبهه اعزام شدم و همراه محمد رفتم. در جبهه هم دیدم که او بین سایر همرزمان به رعایت بیت‌المال شهره است. آنقدر در این‌خصوص رعایت می‌کرد که گاهی بچه‌ها سربه‌سرش می‌گذاشتند. حتی اگر شربت پخش می‌کردند. او فقط یک لیوان می‌خورد و دیگر لب به باقی شربت نمی‌زد و می‌گفت: باقی آن برای دیگر رزمنده‌هاست. من سهم خودم را از بیت‌المال خوردم. من همیشه حسرت آن همه توجه او به بیت‌المال را می‌خوردم و دوست داشتم مثل او باشم، ولی واقعاً تا آن حد رعایت بیت المال از عهده آدم شکمویی مثل من ساخته نبود! اگر شربتی یا شیرینی پخش می‌کردند آنقدر می‌خوردم تا بترکم!


 مجروح عجیب
یکی از خاطراتم در مورد محمد برمی‌گردد به زمانی که مجروح شده بود. دستش ترکش خورده و یک بریدگی به اندازه چند سانت ایجاد شده بود. با بستن چفیه و این چیز‌ها خونش بند نمی‌آمد. او را به اهواز فرستادند و چند روزی بستری بود. یکبار که برای ملاقات به بیمارستان رفتم، پرستار گفت: شما دوست این آقای مجروح هستید؟ گفتم بله. پرستار گفت: «این آقا حتی در مورد بستن باند روی زخم‌هاش هم به ما تذکر میده که مبادا باند رو زودتر از موعد عوض کنیم نکنه به بیت‌المال لطمه بخوره. من همه جور مجروحی دیدم، اما این یکی از آن اعجوبه‌هاست!» محمد حتی در بیمارستان و مجرحیت هم مراقب بیت‌المال بود. خدا کند الان هم برخی از مسئولان به سیره رزمنده‌های دفاع‌مقدس رجوع کنند و بیشتر حواس‌شان به بیت‌المال باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار