ساختار مدیریتی جامعه تلاشی برای آگاهیبخشی عمومی نمیکند، از همینرو مدام درگیر بحرانهایی میشویم و توان خارج شدن از آن را هم نداریم. وقتی مردم نسبت به موضوعهایی که درگیر آن هستند، آگاهی داشته باشند کمتر دچار خطر میشوند. تلاش ساختار مدیریتی برای آگاهیبخشی عمومی در حقیقت سرمایهگذاری برای کمک به پویایی کشور است، اما، چون اقدام عملی از سوی دولتها صورت نمیگیرد، مردم اعتماد خود به قانون را از دست میدهند و دولتها هم ناگزیر میشوند همزمان با وقوع بحرانها، خسارتهای کلانی را تقبل کنند. به عنوان مثال ما سالهای زیادی است که درگیر بحران سوانح رانندگی هستیم. هر روز حدود ۵۰ نفر در جریان این سوانح فوت میکنند و حدود ۶۰۰ نفر هم زخمی و معلول میشوند. گزارش سازمان پزشکی قانونی نشان میدهد سال گذشته، ۱۹ هزار و ۴۳۵ نفر کشته و ۳۸۱ هزار و ۴۸۴ نفر هم زخمی و معلول شدهاند. در حال حاضر کشور با بحران کمبود جمعیت مواجه است و حفظ جمعیت موجود باید مورد توجه دولتها قرار گیرد، اما شاهد هستیم بخش مهمی از جمعیت جوان کشور به این شیوه تلف و خسارتهای کلانی به کشور وارد میشود. روشن است شیوه رانندگی در کشور، شیوهای خطرناک است و خودمان آنقدر با این شیوه انس گرفتهایم که متوجه نمیشویم، اما وقتی گردشگری وارد کشور میشود عمق این خطر را بهتر درک میکنیم. عملاً شاهدیم دولتها تلاشی برای اصلاح این رفتار ترافیکی نمیکنند و تلاشهای صورت گرفته صرفاً مناسبتی است و با پایان گرفتن مناسبتها به بایگانی سپرده میشود. از جمله هنگام سفرهای نوروز شاهد بودیم پویش «نه به تصادف» به راه افتاد و رسانهها، خصوصاً رسانه ملی اقبال مناسبی به آن نشان دادند، اما وقتی سبزههای ۱۳ فروردینماه گره زده شدند همه چیز به یکباره فروکش کرد. رسانه ملی اقبالی بین مردم ندارد، با این حال فراگیرترین رسانه کشور است که بین آگهیهای بازرگانیاش گاهی فیلم و سریال هم پخش میکند. بنابراین آگاهیبخشی عمومی درباره این آسیب و آسیبهای دیگر در این رسانه نمودی ندارد. سایر نهادهای فرهنگی از جمله مدارس، دانشگاهها، مساجد و حتی مجالس ترحیم و جاهایی که اجتماعهای عمومی شکل میگیرد هم دستکمی از این رسانه ندارند. در فضای مجازی هم که اقبال زیادی به آن وجود دارد هیچ محتوای درست آموزشی تولید نمیشود. بنابراین وقتی مردم هدف آموزش درست قرار نمیگیرند در جریان سفرهای نوروز یا تابستان فاجعههای انسانی رفم میخورد؛ وقتی شب چهارشنبهسوری میرسد تن و بدن خانوادهها از اتفاق شومی که در راه است، میلرزد. وقتی دانشآموزی میخواهد به اردو برود، خانوادهاش مدام در اضطراب است. وقتی زلزله یا سیل اتفاق میافتد، مردم راه به حال خودشان نمیبرند و نمیدانند با اتفاقی که روی داده چگونه مواجه شوند. کشور ما همواره در معرض بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی زیادی قرار گرفته و به دلیل اینکه نتوانستهایم محتواهای آموزشی تولید و به جامعه منتقل کنیم در بحرانها گرفتار شدهایم.
ما پدیدهای به نام آموزش عمومی را داریم. مردم را نباید ترساند، ولی باید اصولی را به مردم یاد داد که بر اساس آن قبل، هنگام و بعد از حادثه یا بحران بدانند چه کارهایی را باید انجام دهند.