کد خبر: 1299616
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
اتاق فکر رسانه‌ای دشمن با تهدید‌های نرم‌افزاری و رسانه‌ای بر کیان خانواده ایرانی می‌تازد 
زهرا چیذری 

جوان آنلاین:‌«خانواده» هر روز بیشتر از دیروز در نوک پیکان تهدید نرم‌افزاری سوار بر موج‌های رسانه‌ای قرار می‌گیرد! یک روز دیت‌های به ظاهر ناشناسی که هم شناخته شده هستند و هم کاملاً حساب‌شده برای هر لایک و کامنت و بازدیدی برنامه‌ریزی کرده‌اند و به دنبال عادی‌سازی روابط میان پسر و دختر و شکستن خطوط قرمز‌ها هستند و روز دیگر ابتذال‌های ابدی که در صدد بی‌آبرو کردن واژه مقدس «عشق» بر آمده‌اند و با عادی‌سازی خیانت و زیر سؤال بردن تعهد به دنبال ترویج نوع تازه‌ای از روابط هستند که عمر دوامشان اجازه نمی‌دهد نظام مقدس خانواده پا بگیرد و پایگاهی برای ارتقا و تعالی زن و مرد شده و فرزندانی سلامت را به جامعه تحویل دهند. این سناریوی حساب شده از یک سو با کالایی دیدن انسان، عشق، رابطه میان زن و مرد و هر چیز دیگری که بشود از آن پول درآورد، میلیون‌ها دلار پول به جیب مجریان چنین برنامه‌هایی سرازیر می‌کند، اما هدف نهایی اتاق فکر‌های رسانه‌ای از چنین برنامه‌هایی اضمحلال خانواده و در امتداد آن فروپاشی جامعه است. 
اگر خانواده را موتور مولد همه ارزش‌های حیاتی جامعه بدانیم مبالغه نیست و در‌ست هر کجا که خانواده هدف قرار گرفته و تضعیف شده، گرفتاری‌های عظیم اجتماعی و فرهنگی پدید آمده‌است. همچنان‌که بحران خانواده در غرب با عادی‌سازی روابط بین زن و مرد و حتی ترویج همجنس‌گرایی و رشد صنعت فحشا، ثروت‌های عظیمی را به جیب کمپانی‌های فعال در این عرصه فرو ریخت، اما تبعات سنگین این بحران مانند تولد فرزندان بی‌هویت، شیوع برخی بیماری‌ها، رواج همجنس‌گرایی و بسیاری از چالش‌های دیگر در دنیای غرب موجب شده تا فعالان اجتماعی، اندیشمندان و بزرگان غربی به دنبال ایجاد جنبش‌های احیای خانواده باشند. با تمام اینها، اما همچنان برنامه‌ریزی گسترده‌ای برای به ابتذال کشیدن روابط زن و مرد و انحطاط نهاد مقدس خانواده در کشور‌های مختلف و به خصوص کشوری مانند ایران با پیشینه‌های مذهبی و فرهنگی عمیق طراحی و اجرا می‌شود؛ سناریو‌هایی که به دنبال از حرکت انداختن خانواده به عنوان موتور مولد ارزش‌های حیاتی جامعه هستند. 
برنامه‌هایی که به دنبال عادی‌سازی روابط خارج از عرف زن و مرد یا روال کردن موضوعاتی همچون خیانت هستند آیا می‌توانند در بلند‌مدت تأثیرات مد‌نظر خود را در جامعه و به خصوص جامعه مخاطب خود داشته باشند یا نه؟

 ساختار‌سازی جامعه شبکه‌ای با یادگیری اجتماعی 
واقعیت این است که رسانه و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به خصوص شبکه‌های مبتنی بر تصویر اثرگذاری عمیقی روی مخاطبان خود می‌گذارند و برنامه‌سازان و فعالان این عرصه می‌توانند باور‌ها و ارزش‌های خود را به مخاطبان القا و با باور‌ها و ارزش‌های اجتماعی جوامع به شکلی نرم و آهسته جایگزین کنند. 
یکی از پرکاربردترین نظریه‌ها در پژوهش‌های مرتبط با شبکه‌های اجتماعی نظریه جامعه شبکه‌ای است. جامعه شبکه‌ای را می‌توان شکلی از جامعه تعریف کرد که به گونه‌ای فزاینده روابط خود را در شبکه‌های رسانه‌ای سامان می‌دهد؛ شبکه‌هایی که به تدریج جایگزین شبکه‌های اجتماعی ارتباطات رو در رو می‌شوند یا آنها را تکمیل می‌کنند. به بیان دیگر شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ای، در حال شکل دادن به «شیوه ساماندهی» اصلی و «ساختارهای» بسیار مهم جامعه مدرن هستند. 
کلید‌هایی که شبکه‌ها را به یکدیگر متصل می‌کنند (برای مثال جریان‌های مالی که کنترل امپراتوری‌های رسانه‌ای را در دست دارند و بر فرآیند‌های سیاسی تأثیر می‌گذارند) ابزار ممتاز قدرت هستند، بنابراین قدرت‌مداران کسانی هستند که کنترل کلید‌ها را در دست دارند. از سوی دیگر طبق نظریه ساخت‌یابی عامل انسانی و ساخت در ارتباط با یکدیگر قرار می‌گیرند؛ تکرار رفتار‌های افراد، ساختار‌ها را بازتولید می‌کند و به‌واسطه همین بازتولید ساختار‌ها از سوی کنش انسانی، ساختار‌ها برای کنش انسانی محدودیت ایجاد می‌کنند. ساختار اجتماعی عمدتاً ناشی از فعالیت‌های روزمره افراد و تبعیتی از قاعده است و ساختار آن به قواعدی برمی‌گردد. به بیان دیگر این انسان‌ها هستند که ساختار‌ها را می‌سازند، ولی این کار را تحت شرایط و موقعیت‌هایی که مستقیماً با آن روبه‌رو می‌شوند و از گذشته به آنها منتقل‌شده‌است، انجام می‌دهند. به این ترتیب گیدنز بر فرا‌گردی دیالکتیکی تأکید می‌کند که طی آن ساختار و آگاهی ساخته می‌شوند. به همین دلیل است که وی رابطه میان عاملیت و ساختار را به‌صورت فرا گردی پویا و تاریخی در نظر می‌گیرد.

در واقع ساختار‌ها فعالیت روزمره افراد شکل می‌دهد و از طریق این کنش‌هاست که ساختار‌ها بازتولید می‌شوند. گیدنز این‌گونه کنش‌ها را کردار اجتماعی می‌نامد و آنها را به‌صورت بازگشتی در نظر می‌گیرد؛ به این معنا که فعالیت‌های انسانی را صرفاً کنشگران به وجود نمی‌آورند، بلکه این فعالیت‌ها از طریق همان راه‌هایی که آنها خود را به منزله کنشگر مطرح می‌کنند، مداوم بازتولید می‌شوند. در واقع عوامل از طریق فعالیت خود شرایطی را به وجود می‌آورند که این فعالیت‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد. 
گیدنز با حرکت از ساختارگرایی به سمت روش‌شناسی مردمی مشکل عامل را تا حدی حل می‌کند و کنش او را مستلزم قدرت می‌داند. قدرت عامل به معنای این است که او قادر است تا شرایط را تغییر دهد. ولی قدرت عامل به‌صورت نامحدود نیست، چراکه عامل با فعالیت خود شرایطی را به وجود می‌آورد که فعالیت بعدی او را محدود به انجام کنش در چارچوب شرایط خاص می‌کند. 
 
 افزایش احتمال تأثیر‌پذیری از رسانه 
بر اساس نظریه گیدنز می‌توان استنباط کرد که رسانه‌ها اگرچه محصول و مخلوق کنش معنادار آدمیان است و افراد چنین محیطی را خلق کرده‌اند، اما این محیط پس از شکل گرفتن محدودیت‌هایی را بر عاملان اعمال می‌کند. ساختار رسانه بر اساس بازتولید یا تکرار همان رفتار مداوم آدم‌ها دوام می‌یابد. افراد در رویارویی با شبکه‌های اجتماعی برخلاف سایر رسانه‌های متعارف صرفاً در رده تولیدکننده یا مصرف‌کننده قرار نمی‌گیرند، بلکه می‌توانند در صورت تمایل به‌طور هم زمان این دو نقش را داشته باشند و در آن به تولید و بازتولید بپردازند، اما افراد در برخورد با این ساختار، میزان فعالیت و مشارکت متفاوتی دارند. در واقع هر چه افراد در مواجهه با شبکه‌های اجتماعی و برنامه‌های آنها فعالیت و مشارکت بیشتری داشته باشند و هر چه این فعالیت بازتابانه‌تر باشد در تولید معنا سهم دارند و لذا احتمال تأثیرپذیری آنها بیشتر است. بر عکس هر چه افراد در مواجهه با شبکه‌های اجتماعی فعالیت و مشارکت کمتری داشته باشند و هر چه این فعالیت غیر بازتابانه باشد در بازتولید معنا کمتر سهم دارند و احتمال تأثیرپذیری آنها کمتر است. 
گیدنز یکی از ویژگی‌های هویت نفس در مدرنیته را «خودشیفتگی» می‌داند. به باور او سرمایه‌داری مصرفی، پروژه معیوب خودشیفتگی را تداوم می‌بخشد و در این فرآیند، فردگرایی را تقویت و کمک به دیگران را تضعیف می‌کند. برای نمونه، چهره‌های مشهور رسانه‌ای، الگو‌هایی از ظاهر و قیافه فیزیکی برای ما فراهم می‌کنند. بعضی از ما مبلغ زیادی برای محصولات آرایشی و جراحی زیبایی هزینه می‌کنیم تا خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم و به وسیله دیگران نیز دوست داشته شویم. 
ما باید به ظاهر «طبیعی‌مان» اعتماد داشته باشیم، اما نظام‌های انتزاعی مانند مجلات مد و برنامه‌های رسانه‌ای مربوط به آرایش و زیبایی در ما نوعی تشویش، تردید و نگرانی ایجاد می‌کنند. 
شخصیت خودشیفته که از مشخصه‌های هویت نفس بیشتر مردم در زمانه ماست بر قدرت ساختار یا عاملیت دلالت نمی‌کند، بلکه بر قدرت ساخت‌یابی دلالت می‌کند، چراکه ما همواره نقش‌های فردگرایانه‌مان را در جامعه بازتولید می‌کنیم. 
گیدنز در نظریه ساخت‌یابی ادعا می‌کند که کنش‌های روزمره، بازتولید ساختار‌های اجتماعی موجود است؛ ساختار‌هایی که به‌وسیله رسانه‌ها جنبه عملی و اجرایی پیدا می‌کنند. برای مثال، سرمایه‌داری مصرفی و مظهر آن یعنی رویه‌های خودشیفتگی بر هویت نفس اثر می‌گذارد و در شکل‌گیری آن سهیم است. این خودشیفتگی در رفتار بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی و طرفداران برنامه‌های منتشر شده در چنین فضا‌هایی بروز می‌یابد، اما این رفتار‌ها به سایر کاربران نیز تسری پیدا می‌کند. این را نظریه «یادگیری اجتماعی» توضیح می‌دهد. 
 
 فرصت‌ها و تهدید‌های رسانه‌ای
بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی و جامعه‌پذیری نیز فرد از طریق مطالعه و مشاهده نمونه‌های رسانه‌ای رفتار‌های مناسب را فرا می‌گیرد؛ یعنی می‌فهمد کدام دسته از رفتار‌ها پاداش می‌گیرند و کدام یک کیفر می‌بینند. به همین‌خاطر مک کوایل جامعه‌پذیری رسانه‌ها را دارای دو جنبه می‌داند؛ از یک سو رسانه‌ها دیگر عوامل جامعه‌پذیری را تقویت می‌کنند و از سوی دیگر تهدیدی بالقوه برای مجموعه ارزش‌های مورد نظر والدین مربیان و دیگر عوامل کنترل اجتماعی هستند. 
از سوی دیگر تصاویر و متونی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته می‌شوند، از سوی مخاطبان مختلف خوانش‌های متفاوتی دارند. 
بر پایه نظریه دریافت، مفهوم خوانش مرجح نزد هال به این معناست که مخاطبان فعالند و در معنا بخشیدن به متن نقش اساسی دارند، اما فعال بودن آنها تحت شرایط خاصی است. این شرایط خاص را خود متن، نهاد تولیدکننده متن و تاریخچه زندگی اجتماعی مخاطب به‌ویژه طبقه اجتماعی او تعیین می‌کند. کوین ویلیامز معتقد است الگوی هال بر کنش متقابل میان مخاطب و متن و همچنین چارچوب اجتماعی‌ای که در آن چنین تعاملی صورت می‌گیرد، تأکید دارد. هال برخلاف نظریه استفاده و رضامندی فقط بر استفاده مخاطب از رسانه تمرکز نکرد، بلکه نشان داد که چگونه زمینه‌های متفاوت اجتماعی و پس‌زمینه و سابقه هر فرد می‌تواند به برداشت فردی متفاوتی منجر شود. 
 
 کمین ابتذال‌های ابدی 
با مرور نظریه‌های رسانه‌ای می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که اگر شرایط اجتماعی در جامعه به‌گونه‌ای باشد که نظام‌های ارزشی جامعه در حد اعلای خود بوده و باورپذیری عمومی در جامعه نیز بر مبنای همین نظام ارزشی استوار باشد، مخاطبان برنامه‌هایی همچون بلانیت دیت یا عشق ابدی چنین برنامه‌هایی را پس می‌زنند و در موضع انتقاد از آن قرار می‌گیرند. اتفاقی که امروز در مواجهه با این برنامه‌ها شاهد آن بوده‌ایم، اما این فقط برای یک بخش از جامعه است. بخش دیگری از جامعه نوجوان‌هایی هستند که ظاهر متفاوت و منطبق با استاندارد‌های زیبایی روز شرکت‌کنندگان در چنین برنامه‌هایی جذبشان می‌کند. گذشته از اینکه ویژگی سنی این گروه، عموماً با کنجکاوی و اثرپذیری عمیق از رسانه و گروه همسال همراه است و بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی می‌توان نگران بود، چنین برنامه‌هایی در دراز مدت آنچنان عادی‌سازی شود که نوع نگاه و روابط نمایش داده‌شده در آنها به جامعه هم تسری پیدا کند. در واقع چنین برنامه‌هایی الگویی متفاوت از ارتباطات را به جامعه القا می‌کند که نه فقط با فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی ما سازگار نیست، بلکه در دنیای غرب هم چنین مسیر‌هایی به بن بست رسیده و خود غربی‌ها هم در حال بازگشت از این مسیر اشتباه هستند. هر چند چنین تغییرات در فرهنگ و ارزش‌ها همانطور که به سادگی رخ نمی‌دهند به سادگی هم قابل‌اصلاح نیستند. 
بالا بردن سواد و آگاهی‌های رسانه‌ای و روشنگری درباره پشت پرده واقعی چنین حرکت‌ها و چنین برنامه‌هایی، یکی از بهترین راهکار‌های مواجهه با این ابتذال ابدی است. همچنانکه باید بپذیریم که ما در حوزه سرگرمی خلأ داریم و برای پر کردن این خلأ لازم است افراد خلاق و خوش‌فکر در حوزه طراحی سرگرمی را شناسایی کنیم و به آنها مجال خودنمایی در این عرصه را بدهیم. کلیت واکنش‌های اجتماعی به برنامه‌هایی همچون عشق ابدی اگرچه تاکنون مثبت نبوده، اما نباید فراموش کرد اتاق فکر طراحی این برنامه و برنامه‌های مشابه با برنامه‌ریزی وارد عرصه شده‌اند و قرار نیست میدان را به سادگی خالی کنند.
برچسب ها: رسانه ، دارو ، محصول
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار