جوان آنلاین: قیمت برق در سالهای اخیر افزایش یافته و برای بسیاری از خانوارها، پرداخت قبض برق به چالشی ماهانه تبدیل شده است. در حالی که درآمد مردم با تورم و فشارهای اقتصادی همخوانی ندارد، هزینههای برق بهویژه برای خانوادههای کمدرآمد، کمرشکن شده است. با این حال، انگشت اتهام به سوی مردم نشانه میرود که گویا «فرهنگ مصرف» ندارند، اما آیا واقعاً اینگونه است؟ آمار نشان میدهد مصرف سرانه برق ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان چندان بالا نیست و حتی در برخی موارد کمتر از استاندارد جهانی است. این در حالی است که زیرساختهای فرسوده، ناکارآمدی در تولید و توزیع برق و یارانههای ناکافی، بخش بزرگی از مشکل را تشکیل میدهند. مردم برخلاف تصور رایج در بسیاری موارد با رعایت الگوی مصرف تلاش میکنند از این بار مالی کم کنند، اما افزایش قیمتها و نبود سیاستهای حمایتی، آنها را در تنگنا قرار داده است.
افزایش قیمت برق طی سالهای اخیر به یکی از دغدغههای اصلی خانوارها تبدیل شده است. بر اساس گزارشها متوسط قیمت تمامشده هر کیلوواتساعت برق تولیدی نیروگاههای حرارتی کشور پس از حذف یارانههای سوخت و احتساب هزینههای زیستمحیطی، حدود ۷هزار و ۲۰۹ ریال است. این رقم برای بسیاری از خانوادهها بهویژه در دهکهای پایین درآمدی، مبلغی قابلتوجه است. وقتی درآمد ماهانه یک خانوار کارگری یا متوسط به سختی کفاف هزینههای ضروری را میدهد، پرداخت قبضهای چندصد هزار تومانی برق به معنای حذف برخی نیازهای اساسی دیگر است. نکته قابل تأمل اینجاست که افزایش قیمت برق با هدف کاهش مصرف و اصلاح الگوی مصرف توجیه میشود، اما آیا این سیاستها واقعاً به هدف خود رسیدهاند؟ واقعیت این است که بخش عمدهای از مصرف برق خانگی در کشورمان به نیازهای ضروری مانند روشنایی، یخچال و وسایل سرمایشی و گرمایشی اختصاص دارد. در تابستانهای گرم و زمستانهای سرد، استفاده از کولر یا بخاری برقی برای بسیاری از خانوادهها نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است. با این حال، سیاستهای قیمتگذاری بهگونهای طراحی شدهاند که انگار هر مصرفی غیرضروری است.
فرهنگ مصرف یا ناترازی سیستم؟
بارها شنیدهایم که مصرف برق خانگی در ایران ۵/ ۳ برابر استاندارد جهانی است، اما این آمار به تنهایی نمیتواند کل حقیقت را نشان دهد. مصرف سرانه انرژی در کشورمان، وقتی با کشورهای دارای شرایط اقلیمی و استاندارد زندگی مشابه مقایسه میشود، چندان غیرعادی نیست. برای مثال در کشورهایی با اقلیم گرم و خشک یا سرد، مصرف انرژی برای گرمایش و سرمایش به طور طبیعی بالاتر است. علاوه بر این دسترسی گسترده به برق در ایران (که خود یک دستاورد بزرگ است) باعث شده است مصرف خانگی به طور کلی بیشتر به چشم بیاید. از سوی دیگر، ناکارآمدی در سیستم تولید و توزیع برق نقش بزرگی در این معادله دارد. زیرساختهای فرسوده، تلفات بالای شبکه (حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد برق تولیدی در مسیر توزیع هدر میرود) و وابستگی به نیروگاههای حرارتی پرهزینه، بخشی از دلایلی است که هزینه تولید برق را بالا برده است. به جای اصلاح این مشکلات ساختاری، سادهترین راهحل افزایش قیمت برای مصرفکننده نهایی بوده است. این در حالی است که بسیاری از خانوارها با خرید لوازم برقی کممصرف و رعایت الگوی مصرف، تلاش خود را برای کاهش هزینهها انجام میدهند.
مردم مقصرند یا سیاستها؟
اتهام «بدمصرفی» به مردم کشورمان در حالی مطرح میشود که شواهد نشان میدهد بیش از ۷۰ درصد مشترکان خانگی الگوی مصرف را رعایت میکنند. این نشان میدهد که برخلاف تصور رایج، فرهنگ مصرف در میان مردم تا حد زیادی نهادینه شده است. از خاموش کردن لامپهای اضافی تا استفاده از وسایل برقی در ساعات کمباری. بسیاری از خانوارها به توصیههای صرفهجویی عمل میکنند، اما وقتی تعرفهها بهگونهای تنظیم میشوند که حتی مصرف ضروری هم گران تمام میشود، چگونه میتوان انتظار داشت مردم فشار بیشتری را تحمل کنند؟ یکی از مشکلات اصلی، نبود سیاستهای حمایتی برای دهکهای پایین درآمدی است. در بسیاری از کشورها، دولتها با ارائه یارانههای هدفمند یا تخفیفهای ویژه برای خانوادههای کمدرآمد، از فشار هزینههای انرژی میکاهند، اما در کشورمان یارانههای انرژی بهصورت کلی حذف شده و جایگزین مناسبی برای آن ارائه نشده است. این موضوع باعث شده است اقشار ضعیف که کمترین امکان تغییر الگوی مصرف را دارند، بیشترین آسیب را ببینند.
راهکارهایی برای آینده
برای رفع این چالش، نیاز به رویکردی جامع و منصفانه است. نخست، باید ناترازی در تولید و توزیع برق برطرف شود. سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، بهروزرسانی شبکههای توزیع و کاهش تلفات انرژی میتواند هزینههای تولید را کاهش دهد و فشار بر مصرفکننده را کم کند. دوم، سیاستهای تعرفهگذاری باید عادلانهتر شوند. برای مثال میتوان تعرفههای پلکانی را بهگونهای تنظیم کرد که مصرف ضروری خانوارها با قیمت پایینتری محاسبه شود و تنها مصرفهای غیرضروری مشمول افزایش قیمت شوند. علاوه بر این، آموزش و فرهنگسازی باید بهصورت عملی و نه شعاری دنبال شود. رسانهها و نهادهای آموزشی میتوانند با ارائه راهکارهای ساده و کاربردی به مردم کمک کنند تا مصرف خود را بهینه کنند بدون اینکه احساس نمایند مقصر اصلی مشکلات هستند. در نهایت، دولت باید با شفافیت بیشتری درباره هزینههای تولید و توزیع برق اطلاعرسانی کند تا مردم درک بهتری از دلایل افزایش قیمتها داشته باشند.
افزایش قیمت برق بدون توجه به درآمد مردم و بدون اصلاح زیرساختها، فشار مضاعفی بر خانوارها وارد کرده است. برخلاف تصور رایج، مردم کشورمان در بسیاری موارد الگوی مصرف را رعایت میکنند، اما سیاستهای ناکارآمد و نبود حمایتهای لازم آنها را در تنگنا قرار داده است. به جای متهم کردن مردم به بدمصرفی باید به فکر راهکارهای عملی برای کاهش هزینهها و بهبود زیرساختها بود. برق، نعمتی برای زندگی بهتر است نه باری برای تحمل فشار بیشتر.