جوان آنلاین: محسن پوراحمد خمینی، روانشناس، مشاور و کارشناس خانواده، به عنوان چهرهای که این روزها کلاسهای آموزشی صوتی او در پیامرسانها توانسته گره زندگی بسیاری از زوجین را باز کند در گفتوگویی با «جوان» به مهمترین موانع ازدواج پرداخته و در ادامه به خانوادهها برای ازدواج جوانان توصیههایی را مطرح کرده است. متن گفتوگو را بخوانید.
در شرایط فعلی جامعه، مهمترین موانع فرهنگی یا روانی سر راه ازدواج جوانان چیست؟
موانع ازدواج زیاد است، اما چند عامل مهم و کلیدی عبارتاند از تغییر ذائقه و نگرش جوانان نسبت به ازدواج، ضعف باور به توانمندی خداوند در حل مشکلات و فرهنگ استقلال مطلق بدون توکل واقعی به خدا. بسیاری به زبان میگویند «توکلم به خداست»، اما در عمل فقط بر امکانات شخصی خود تکیه دارند. در حالیکه خداوند فرموده: «یغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؛ یعنی اگر اقدام کنید، خداوند شما را از فضلش بینیاز میگرداند. جالب اینکه پدر و مادرهای دیروز که با حداقل امکانات ازدواج کردند، امروز به فرزندانشان میگویند: «تو باید همهچیز داشته باشی» و همین نگاه باعث بالا رفتن سن ازدواج شده است. از طرفی توقعات بالا (تحصیلات خاص، شرایط مالی و موقعیتهای خاص) مانع دیگر ازدواج جوانان شده است. مهمترین مانع، بیاعتمادی به خداست. وقتی خدا در ذهن و دل انسان کوچک شود، دیگر اثرگذار نخواهد بود. امروز بسیاری از جوانان دچار همین مشکلاند و میگویند: «نه خانه دارم، نه ماشین، نه شغل مناسب، چطور ازدواج کنم؟» در حالیکه خداوند وعده داده با ازدواج، روزی میفرستد. یکی از ریشههای این بیاعتمادی، نبود آموزش درست در رسانه، آموزش و پرورش و دانشگاههاست. خداوند برای بسیاری از نسل امروز، ناشناخته یا بیاثر شده است.
راهکار چیست؟
تقویت باور و اعتماد به خدا در نسل جوان، منطقی کردن توقعات خانوادهها و جوانان و مقابله با ایدهآلگرایی افراطی که میخواهد همهچیز کامل و بینقص باشد از جمله راهکارهای مؤثر است. ایدهآلگرایی باعث میشود افراد وقتی با واقعیتهای زندگی روبهرو میشوند، دچار سرخوردگی، افسردگی و ناکامی شوند. در حالیکه اگر سن ازدواج کاهش یابد، بسیاری از این مشکلات اصلاً بهوجود نخواهند آمد. این نگاه باید در فرهنگ عمومی ما نهادینه شود تا نسل آینده با امید، ایمان و واقعبینی به استقبال ازدواج برود.
نقش سبک زندگی اسلامی- ایرانی در تشویق به ازدواج و فرزندآوری چیست؟ چگونه میتوان آن را در خانوادهها نهادینه کرد؟
تنها راه نجات از وضعیت کنونی جامعه و کاهش سن ازدواج، سادهتر و راحتتر کردن ازدواج و دقت بیشتر در انتخاب همسر، این است که رویکرد خود را به آموزههای دین اسلام برگردانیم. طبق آموزههای دینی، زمانی که فردی به بلوغ رسید و فرایند بیداری در او شکل گرفت، ازدواج برای او واجب میشود. بسیاری از پدرها وقتی میفهمند فرزندشان در سن ازدواج قرار دارد، اما شرایط ازدواج را ندارد، حاضرند اجازه دهند فرزندشان با جنس مخالف خود ارتباط برقرار کند، ولی از ازدواج امتناع میکنند. یعنی اجازه میدهند، فرزندشان مرتکب گناه شود، اما ازدواج نکند. این در حالی است که اگر پدر یا مادر به راحتی توانایی کمک به فرزند خود را داشته باشند—حتی اگر فرزند شغل ثابت نداشته باشد—باید از نظر دینی به فرزند خود کمک کنند. اگر به دین خود برگردیم، میبینیم ازدواجها به سن پایینتری منتقل میشود، توقعات کمتر میشود و انتخابها دقیقتر خواهند بود. امروز بسیاری از جوانها—حتی در سنین بالاتر—به جای اینکه پختهتر عمل کنند، انتخابهای ناپختهتری انجام میدهند. دین ما میگوید، شما باید برای انتخاب شریک زندگیتان وسواس به خرج بدهید و فقط کسی را انتخاب کنید که با شما همخوانی دارد. زمانی که انتخابتان انجام شد، باید از فرایندهای خواستگاری، تحقیق، راستیآزمایی و مشاوره استفاده کنید. مشاورهای که باید از مشاوران امین و دلسوز باشد، نه کسانی که صرفاً تستهای روانشناسی غربی را انجام میدهند و به شما نتایج سطحی میدهند. آنچه مهم است، خودآگاهی، اراده، ایمان، تقوا و اخلاق افراد است که میتواند سرنوشت یک زندگی را رقم بزند. زمانی که انتخاب شما عاقلانه بود، زندگی شما عاشقانه و با رنگ و بویی پایدار و معنادار خواهد شد.
برخی معتقدند ابتدا باید کیفیت زندگی را بالا برد و بعد به کمیت (تعداد فرزندان) فکر کرد. نظر شما در این باره چیست؟
ما همواره با دو نوع مشکل مواجهایم که یکی مشکلات عادی و دیگری مشکلات حاد است. مشکلات عادی، مانند مسائل خانوادگی یا اختلافات جزیی، طبیعی و قابلتحمل هستند و حتی ممکن است در زندگی تنوع و نشاط ایجاد کنند. اما مشکلات حاد باید قبل از تصمیمگیری برای فرزندآوری حل شوند. اختلافنظر در زندگی مشترک بین زوجین امری طبیعی است. هیچ زوجی در این کره خاکی پیدا نمیشود که اختلافاتی نداشته باشد، هرچند این اختلافات ممکن است در شدتهای مختلف وجود داشته باشند. در بسیاری از مشاورهها نیز مشاهده کردهام این اختلافات وجود دارد، اما زمانی که اختلافات به بحران تبدیل میشوند و منجر به تنش، دعوا و فاصله میشوند، باید این مشکلات حل شده و سپس اقدام به فرزندآوری کرد. تصور اینکه ازدواج یا فرزندآوری میتواند مشکلات را حل کند، اشتباه است. اینگونه مسائل ممکن است مشکلات را حتی تشدید کنند. بهجای اینکه منتظر حل مشکلات از طریق ازدواج یا بچهدار شدن باشیم، ابتدا باید مشکلات حاد را برطرف کنیم و سپس به فکر گامهای بعدی زندگی باشیم.
چه توصیهای به زوجینی دارید که بین «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و «فرزند بیشتر، نشاط بیشتر» مردد هستند؟
توصیه من به زوجهایی که بین داشتن فرزند کمتر یا بیشتر مردد هستند این است که عقلانیت ایجاب میکند، ضمن در گرفتن شرایط زندگی و مشکلات خود یکسری موارد خاص چند فرزندی را در نظر بگیرند. داشتن فرزند بیشتر ممکن است با سختیهای بیشتری همراه باشد، اما برکات زیادی دارد. بچههای بیشتر به یکدیگر کمک میکنند، در بازی، آموزش اجتماعی و حتی در حمایت روانی از یکدیگر نقش دارند. این ویژگیها باعث میشود بچههای خانوادههای پرجمعیت معمولاً اجتماعیتر، واقعبینتر، منطقیتر و شجاعتر باشند. از نظر مالی نیز خانوادههایی که بچههای بیشتر دارند، اغلب هزینهها و توقعات کمتری دارند. در خانوادههای تکفرزند، اتاق بچه مملؤ از اسباب بازی است، اما همچنان از تنهایی رنج میبرد در حالیکه در خانواده پرفرزند بچهها نیاز به اسباب بازی ندارند و انرژی را در کنار یکدیگر خالی میکنند. همچنین، در آینده، در صورتی که پدرومادر به سنین بالا برسند، خانوادههای بزرگتری که چندین فرزند دارند، میتوانند از این پدر و مادر مراقبت کنند. این نگاه نه تنها از نظر مادی، بلکه از لحاظ معنوی نیز مورد تأکید است. رهبر معظم انقلاب نیز بر اهمیت فرزندآوری تأکید کردهاند و این مسئولیت را بهعنوان تکلیف دینی و اجتماعی برای نسلهای آینده مطرح کردهاند. اگر به این نگاه اعتقادی داشته باشیم، حتی اگر برخی سختیها وجود داشته باشد، باید با توجه به فرمانهای دینی و توجه به آینده کشور و نسلهای بعد، اقدام به فرزندآوری کنیم.
اگر بخواهید فقط یک جمله به عنوان پیام کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج بگویید، چه جملهای خواهد بود؟
اگر بخواهم یک جمله به جوانهایی که در سن ازدواج هستند بگویم، اینطور میگویم: گاهی به کسانی که بارها بدقولی کردهاند و به وعدههایشان عمل نکردهاند اعتماد میکنیم، ولی به خدای بزرگ و مهربان که هیچ وقت دروغ نمیگوید و وعدههایش همیشه درست است، چرا اعتماد نمیکنیم؟ وقتی به خدا اعتماد کنیم، میدانیم حتی در سختترین شرایط، او همیشه حامیمان است و هیچگاه ما را تنها نمیگذارد.
در عصر رسانه و فضای مجازی، چگونه میتوان مانع از آن شد که تصویر «زندگی بیفرزند مرفه» در ذهن زوجها بهعنوان آرمان نقش ببندد؟
برای فرهنگسازی در بین جوانان و بالا بردن سواد رسانهای آنها، باید تأثیرپذیریشان از فضای مجازی را کاهش داده و آنها را به نگاه منطقی و واقعبینانه ترغیب کنیم. باید یاد بگیرند مسائل اطرافشان را بهطور عاقلانه و با تفکر درست تحلیل کنند. علاوه بر این، در تربیت فرزندان، حتی اگر از نظر مالی در رفاه باشیم، باید طعم سختی را به آنها بچشانیم. چراکه اگر بچهها کاملاً در رفاه بزرگ شوند، در آینده با مشکلات جدی مواجه خواهند شد. والدین باید بین نیاز و خواستههای فرزندانشان تفاوت قائل شوند تا از تربیت کودکان لوس و لجباز جلوگیری کنند. این امر به تربیت منطقی و مسئولیتپذیر آنها کمک خواهد کرد. بچهها باید بیاموزند که نه تمام خواستهها باید برآورده شوند و نه همیشه باید در رفاه زندگی کنند، طعم محرومیت به آنها یاد میدهد، زندگی همیشه بر وفق مراد نیست.
چه تفاوتی میان «معیارهای واقعبینانه» و «انتظارات فانتزی» در انتخاب همسر وجود دارد و چگونه یک جوان میتواند این دو را از هم تفکیک کند؟
برای داشتن جامعهای متعادل، باید از طریق رسانه و فرهنگسازی این واقعیت را به مردم منتقل کنیم که زندگی ایدهآل صددرصدی وجود ندارد. ما انسانها کامل نیستیم، پس نباید از همسرمان انتظار کمال مطلق داشته باشیم. برخی در انتخاب همسر دچار وسواس بیش از حد میشوند، بهدنبال زیباترین، پولدارترین یا خاصترین فرد میشود و در این مسیر سنشان بالا میرود، فرصتهای طلایی را از دست میدهند و در نهایت ممکن است بدون ازدواج بمانند یا در شرایطی سرد و پرتنش وارد زندگی مشترک شوند. بهترین زمان ازدواج، دوران اوج جوانی است (حدود زیر ۲۰ سال) است زیرا در این سن توقعات سادهتر و روابط خارج از خانواده شکل نگرفته است. زوجینی که در این دوره ازدواج میکنند، پیش از افتادن در دام گناه و انحراف، در چارچوب خانواده نیازهای طبیعیشان را پاسخ میدهند. متأسفانه بالا رفتن سن ازدواج، نشاط، صمیمیت و آمادگی روانی برای پذیرش یک زندگی پرشور را کاهش میدهد. این پیام باید با زبان رسانه، آموزش و گفتوگوی فرهنگی به گوش جوانان و خانوادهها برسد.
چقدر از تأخیر در ازدواج جوانان را ناشی از «ترسها و تردیدهای والدین» میدانید؟ چگونه میتوان این ترسها را به بینش و همراهی تبدیل کرد؟
متأسفانه برخی از والدین خودشان زمینهساز وسواس و سختگیری در ازدواج فرزندانشان شدهاند. حتی اگر دختر یا پسر بخواهد سادهگیر باشد، خانواده مانع میشود. در حالیکه در دین ما تأکید شده مهریه سبک باشد، ازدواج آسان و مراسم ساده برگزار شود. همه دقت و سختگیری باید در «انتخاب درست» باشد، نه در تجملات و ظواهر. اما امروز شرایط برعکس شده؛ انتخابها سطحی و سادهانگارانه صورت میگیرد، اما مراسمها با تجملات سنگین و هزینههای کمرشکن همراه است. در نتیجه، بسیاری از این ازدواجها به طلاق ختم میشود. مسیر درست این است که خانوادهها تمرکز خود را بر انتخاب درست بگذارند. اینکه آیا این دختر یا پسر همگن، همفکر و همجهت هستند یا اینکه فرد مورد تأیید دین و عقل است یا خیر. اگر پاسخ مثبت بود، مراسم را ساده و بیتکلف برگزار کنند. این نگاه باید در فرهنگ جامعه نهادینه شود. سبک زندگی اشتباه و سنتهای غلط، جوانان ما را از ازدواج بهموقع دور کرده و آنها را گرفتار ترس، تردید و تأخیر کرده است.
پیشنهاد شما برای خانوادههایی که میخواهند ازدواج فرزندانشان را تسهیل کنند ولی نگرانند از نظر مالی زیر فشار بروند چیست؟
پیشنهاد من به خانوادههایی که نگران وضعیت اقتصادی فرزندانشان برای ازدواج هستند این است که به یاد بیاورند، خداوند روزی برخی بندگان را از مسیر کمک دیگران میرساند. اگر فرزندتان توان مالی برای شروع زندگی ندارد، حمایت کنید، مثلاً اگر اتاقی اضافه دارید، در اختیارش بگذارید. اگر امکانش هست، ماهانه مبلغی کمکش کنید یا او را در گرفتن وام یاری دهید. به خدا اعتماد داشته باشیم. او در وعدههایش صادق است. بله، ممکن است روزی گاهی کم و گاهی زیاد باشد، اما قطع نمیشود. کافی است پدرومادرها فقط یک لحظه به دوران ازدواج خودشان فکر کنند، آن زمانها شاید چیزی نداشتند، اما زندگی شکل گرفت. امروز هم همان خدا، خدای دیروز است. خدای گرانی همان خدای ارزانی است. فرزندان ما نیز نباید از ابتدا در رفاه کامل باشند. باید سختی را تجربه کنند تا قدر زندگی را بدانند. جوانی که با تلاش و زحمت خودش زندگی میسازد، آن را بیشتر قدر میداند و بهتر حفظ میکند.