جوان آنلاین: بخش قابل توجهی از تألیفات مربوط به حوزه تمدنی ایران از سوی پژوهشگرانی انجام میشود که لزوماً ایرانی نیستند و دستیابی به آثار این افراد میتواند به عنوان یک ضرورت برای رشد مباحث
علمی- تاریخی مربوط به حوزه ایرانشناسی قلمداد شود. با خسرو خواجهنوری، مترجم کتب تاریخی پیرامون این موضوع گفتوگو کردهایم. تاریخنگاری در دوره صفویه، شاه عباس، عصر پارتیان و تولد امپراتوری پارس برخی آثاری است که از وی چاپ و منتشر شدهاند. گفتوگوی پیش رو همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب تهران انجام شده است.
خودتان را چقدر مخاطب جدی نمایشگاه کتاب میدانید؟
به نظر میرسد هر قدر جلوتر میرویم ناشران کمتری در نمایشگاه کتاب شرکت میکنند. به خاطر دارم حدود
۲۰-۳۰ سال پیش ناشران خارجی زیادی به نمایشگاه میآمدند. برای مثال دانشگاه آکسفورد و کمبریج میآمدند. ناشران زیادی از کشور آلمان حضور داشتند.
علت این موضوع را چه چیزی میدانید؟
نمیدانم شاید سیاست خاصی پشت این ماجرا باشد. قیمت ارز فکر نمیکنم عامل اصلی باشد. شما در سالهای نه چندان دور میتوانستید با ناشرانی که کتابهای مهم لاتین زبان را چاپ کردهاند از نزدیک در نمایشگاه کتاب تهران دیدار داشته باشید، اما الان چنین چیزی وجود ندارد. تا چندی پیش دستکم برخی دلالهایی که کتابها را میخریدند در نمایشگاه میآمدند، اما به نظر میرسد آنها هم دیگر حضور ندارند.
آیا کتابهای مهمی وجود دارند که امکان دستیابی به آنها در نمایشگاه کتاب تهران وجود ندارد؟
نه تنها در نمایشگاه کتاب تهران که در مراکز دیگر هم یافت نمیشوند. کتابخانه مجلس فکر میکنم الان حدود دو سال است یک جلد کتاب لاتین نخریده است. کتابخانه ملی هم همینطور. کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران همینطور. زمانی آنها کتابها و مجلات مهم را خریداری و آرشیو میکردند. کتابخانههای ما در حال تبدیل شدن به انبار کتاب هستند. کتابخانه باید بهروز باشد. اغلب کتابها متعلق به ۱۰ سال پیش هستند. عنوان میکنند که گرانی ارز موجب این موضوع شده است. این خالیبودنها سبب میشود خیلی از مطالبی که درباره اسلامشناسی و ایرانشناسی چه در قالب بروشورها و مجلات معتبر و چه در قالب کتاب در عرصه جهان تولید شده است، در معرض استفاده دانشجویان و پژوهشگران قرار نگیرد. برای مثال کتابی را از چارلز ملویل همراه با خانم دکتر حقشناس ترجمه کردهام با عنوان «رقابت حاکمیت در ایران قرن هجدهم» و جزو مجموعه ۱۱ جلدی اندیشه ایرانی است که در سال ۲۰۲۴ و همزمان با چاپ لاتین در ایران ترجمه و چاپ شده است. همزمان که عرض میکنم، یعنی در همان سال و فاصله ترجمه شاید به شش ماه برسد. این کتاب را انتشارات امیرکبیر منتشر کرده است، اما به جایی رسیدهایم که دیگر دستکم در حوزه ایرانشناسی هیچ کتاب جدیدی بهروز چاپ نمیشود. متأسفانه دسترسی به کتابهای روز ضعیف است. قبلاً استادهای دانشگاهی ما در همایشهای بینالمللی ایرانشناسی و اسلامشناسی خارجی شرکت میکردند ولی الان هزینهها خیلی بالا رفته و یک استاد دانشگاه مگر چقدر حقوق میگیرد؟ کتابخانه مجلس در دهه ۶۰ مجلات را آرشیو میکرد، اما الان این اتفاق نمیافتد.
از سوی مسئولان توضیحی هم در این باره داده شده است؟
عنوان میکنند که بودجه نداریم.
این یک بهانه است یا فکر میکنید پشت آن سیاستی نهفته باشد؟
زمانی رئیس کتابخانه مجلس مرحوم کیکاووس جهانداری بودند. ایشان آنقدر فاضل بودند که از دانشمندان آلمانی ایراد میگرفتند و میگفتند آلمانی را خوب بلد نیستید. ۳ هزار جلد کتابی که مرحوم عباس زریابخویی ابتدای تأسیس کتابخانه ایرانشناسی خریداری کردند، بسیار مجموعه ارزشمندی است.
مدنظر شما بیشتر کتابهایی است که در قالب ایرانشناسی مطرح است؟
بله، چون به ایران مربوط میشود. برای مثال برخی نسخههای خطی ایرانی در خارج از کشور چاپ میشود و ما هیچکدام از آنها را نمیخریم. الان درباره شاهنامه چندین جلد کتاب چاپ شده است و اینها خریداری نمیشوند.
وزارت ارشاد در این باره چه اقداماتی انجام داده است؟
من الان چند سالی است مدام و به فراخور حرفه و شغلم به کتابخانههای مهم سر میزنم و آرشیو کتابهای این مراکز را رصد میکنم. متأسفانه وزارت ارشاد هم در این ارتباط کاری انجام نمیدهد. برای مثال کتابخانه ملک بهترین کتابهای خطی در ایران را دارد. نسخههای خطی منحصربهفردی که در سطح جهان مطرح است. الان ما جایی به نام مرکز نسخههای خطی باید داشته باشیم که برای مثال من اگر یک نسخه از آن را برای تحقیق و پژوهش بخواهم، مجبور نباشم به مراکز مختلف مراجعه کنم. مثلاً نسخه کتاب عالم آرای عباسی را بخواهم بتوانم به راحتی دسترسی پیدا کنم.
فکر میکنید ما چقدر مترجم خوب داریم؟
متأسفانه ناشران ما راهبرد یا افق مشخصی برای آینده ندارند. ناشر باید نقشه راه داشته باشد و بداند در چند سال آینده قرار است چه مسیری را طی کند. برخی ناشران اصلاً کتاب چاپ نمیکنند بلکه آدم چاپ میکنند! چطور؟ برای مثال من یک دوستی دارم یا با یک مدیری دوست هستم، برای آنکه آن آدم را برجسته کنم، حالا به هر نیتی کمک میکنم یک کتابی از او چاپ شود. برای مثال بنده سفیر یا وکیل جایی هستم و سواد چندانی هم ندارم و برای اینکه خودنمایی کنم مدام برایم کتاب چاپ میشود.
در واقع معتقدید برخی انتشاراتیها برای برخی آدمها کتابسازی میکنند!
بله، کتابهایی که آنقدر غلط ویرایشی در آنها میبینید که حیرت میکنید.
آیا جنبه تجاری موضوع بر جنبه فرهنگی غلبه پیدا کرده است؟
یک آدمی مثل مرحوم عبدالحسین نوایی آدمهایی مثل زرینکوب یا زریابخویی، عبدالمحمد آیتی، مرحوم اسلامیندوشن و باستانیپاریزی دیگر وجود ندارند و دست ما از داشتن چنین استادهایی خیلی خالی شده است. دکتر محمدجواد مشکور یک نابغه بود. تسلط ایشان روی فرق مذهبی و روی ادبیات عرب و ادبیات فارسی کمنظیر بود. استادهای دانشگاهی ما الان چه میکنند؟ یک مقاله علمی پژوهشی بیرون میدهند. رتبهشان از استادیاری میشود دانشیار. کتاب تاریخ ادبیات مرحوم ذبیحالله صفا هشت جلد است. حدود ۸-۹ هزار صفحه است. ما دیگر چنین کسی را نداریم که در این اندازه کار عمیق و فاخر انجام بدهد. الان شاید سالی دو یا سه کتاب تألیفی خوب در حوزه ایرانشناسی یا تاریخ ترجمه خوب مشاهده میکنیم. خیلی رونق داشته باشد به زور به ۱۰ کتاب برسد. برای مثال این کتاب پیامبران بومی که نشر نامک چاپ کرد و ترجمه آقای کاظم فیروزمند است، واقعاً کتاب خوبی بود که نامزد کتاب سال هم شد، واقعاً زحمت زیادی هم کشیدهاند.
این عدد در حوزه تألیف یا ترجمه چه اندازه باید باشد؟
برای مثال باید ۵ هزار کتاب باشد.
عدد خیلی بزرگی است و فکر میکنید مخاطب برای چنین عددی در جامعه وجود دارد؟
کتاب خوب روی زمین نمیماند. من معتقدم تقاضا برای کتاب خوب وجود دارد، اما تألیف و ترجمه متناسب با این تقاضا وجود ندارد و به طور عادی این روی روند سواد جامعه نیز تأثیرگذار است. کتاب خوب را به اصطلاح روی هوا میبرند.
فکر میکنید مترجم خوب باید چه ویژگیهایی را دارا باشد؟
بیش و پیش از همه باید اول فارسی را خوب بداند و مسلط باشد. باید تاریخ و جغرافیای تاریخی را خوب بشناسد. تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ بیهقی را باید خوانده باشد. خیلی از مترجمان ما انگلیسی بلدند، اما فارسی بلد نیستند. برای مثال نمیدانند ما در زبان فارسی اصلاً تنوین نداریم. مترجم باید خودش ویراستار کامل باشد. طرف انگلیسی را خوب میداند و رفته کتاب تاریخی ترجمه و خراب کرده است، چون تاریخ سرش نمیشود. من به شاگردانم میگویم وقتی میخواهید کتاب تاریخی ترجمه کنید، باید شش ماه بنشینید کتابهای تاریخی آن دوره را مرور کنید.
در واقع معتقدید مترجمان ما خیلی تخصصی با کتابها برخورد نمیکنند.
برای مثال ما منطقهای داریم به نام لوانت. در متون تاریخی دوره صفویه و قاجار و پیش از آن دوره تیموری و حتی دوره مغول این منطقه لوانت میشود ساحل شرقی دریای مدیترانه. این را یکی ترجمه کرده شامات. یکی ترجمه کرده خاور نزدیک. یا بینالنهرین را میان رودان نباید ترجمه کنند یا ماوراءالنهر را نباید فرارود ترجمه کنند.
لابد خواستهاند به زعم خود فارسی را پاس بدارند.
اینها اصطلاحات و اسامی تاریخی است. نمیشود و نباید آنها را ترجمه تحتاللفظی کرد.
فکر میکنید کار ترجمه در ایران زمان حال دیگر با چه چالشهایی روبهرو است؟
ما کتابهای مهم زیادی در حوزه ایرانشناسی داریم که هنوز پس از ۵۰ سال کسی اینها را ترجمه نکرده است. برای مثال ما کتابی داریم اثر جان وودز که استاد دانشگاه شیکاگو است. الان ۸۶ سالش است. کتابی دارد که پایاننامه دکترای اوست به نام آق قویونلوها، هنوز بعد از ۵۰ سال ترجمه نشده است! کتاب بسیار مهمی است و منابعی که ایشان استفاده کرده خیلی اهمیت دارد.
فکر نمیکنید باید مرکزی باشد که رصد و این کتابها را برای ترجمه معرفی و پشتیبانی کند؟
مسئله این است که بیشتر ناشران ما ناشر واقعی نیستند. ناشران خصوصی ما که خیلی ادعایشان هم میشود که ما کتابشناسیم، اصلاً این کاره نیستند. الان شما بروید به ناشر ما بگویید ۱۰ تا کتاب ترجمه نشده درباره صفویه میتوانید به من معرفی کنید؟ به طور قطع اطلاعی ندارد.
شما کار ترجمه را بیشتر از انگلیسی به فارسی انجام میدهید یا برعکس؟
فقط انگلیسی نیست. ما یکسری کتابهای عربی هم داریم که خیلی مهجور مانده و باید ترجمه شوند.
آیا مترجم خوب کم داریم؟
بله، خیلی کتابهای خوب و سنگین منتشر شده، اما کسی جرئت نمیکند سراغ آنها برود، چون ترجمه آنها کار هر کسی نیست. موضوع دیگر این است که در کار ترجمه دقت فدای سرعت شده است.
الان بهترین ناشران ما در بحث کتابهای بینالمللی فکر میکنید کدام ناشران هستند؟
انتشارات امیرکبیر، انتشارات نامک و ققنوس خوب است، اما ناشران دانشگاهی ما اصلاً خوب عمل نمیکنند. شما ببینید دانشگاه تهران یا دانشگاه شهید بهشتی سالهاست همان کتابهای قدیم خود را تجدیدچاپ میکنند. در حوزه تاریخ مغول برای مثال من حدود ۲۵ کتاب مهم سراغ دارم که هیچ کدام هنوز ترجمه نشده است. برای مثال طرف آمده درباره سکهشناسی دوره مغول کتاب نوشته است. الان ۲۴ سال است این کتاب چاپ شده ولی هنوز ترجمه نشده است یا مؤلف دیگری که خودش هم ایرانی است کتاب درباره تاریخ مازندران نوشته و پس از سه دهه هنوز کتاب او ترجمه نشده است. ما استادی داشتیم که کرسی زبان و ادبیات فارسی داشته و در دانشگاه رم ۶۴ سال عمر کرده و ۲۳ زبان میدانسته است. همین شخص کتاب تاریخ ادیان در ایران را نوشته است؛ کتابی که به انگلیسی هم ترجمه شده، اما هنوز به فارسی ترجمه نشده است!
هوش مصنوعی فکر میکنید چه چالشی برای کار ترجمه ایجاد میکند؟
الان کتاب «تاریخ مدرن ایران» عباس امانت را با هوش مصنوعی ترجمه کردهاند. اصلاً متوجه نشدم چه میگوید! هوش مصنوعی این را نمیفهمد. من برخی از این کتابهایی را که با هوش مصنوعی ترجمه شدهاند، دیدهام. وقتی میخوانید اصلاً متوجه نمیشوید. هوش مصنوعی که نمیتواند ادبیات فارسی را به شما تزریق کند. یک جاهایی و یک چیزهایی است که هوش مصنوعی نمیتواند آنها را تشخیص بدهد.