تصور کنید تیمی در نیمهنهایی با وجود شایستگی در یک مارتن سخت فوتبالی بازی را واگذار کرده و نقش داور مسابقه هم در آن بیتأثیر نبوده، پای قهرمانی در میان است و هوادارانی که چشم امیدشان به تیم است؛ چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
پاسخ به این سؤال بستگی به جغرافیا دارد. بله، جغرافیا، تعجب نکنید. اینکه این اتفاق در کدام قسمت این کره خاکی رخ دهد بسیار مهم است. مثلاً اگر در ایران رخ دهد بهطور حتم بعد از بازی داور و خانوادهاش از هیچ حاشیه امنیتی برخوردار نخواهند بود و تا سالها این اتفاق خوراک رسانهای تیمهایی خواهد بود که تصور میکنند حقشان خورده شده است. برای نمونه هم میتوان به همین فصل گذشته لیگ و تغییر قهرمان آن در هفتههای آخر اشاره کرد که هنوز هم با گذشت یکسال بازارش داغداغ است.
حالا از فضای آماتوری لیگ مثلاً حرفهای ایران فاصله بگیرد و به فضای فوتبال تمام حرفهای اروپا بیایید. به بازی بزرگ اینتر و بارسا، دیدار نیمهنهایی لیگ قهرمانان، دیداری که یک سر آن فینال است و یک سرش بازگشت به خانه. بارسا با وجود تمام شایستگیها و پیشبینیها در مجموع دو دیدار رفت و برگشت باخت تا هم فینال را از دست بدهد و هم رؤیای فتح سهگانه تعبیر نشود! از این مهمتر چیز دیگری در فوتبال جهان سراغ دارید؟
داور لهستانی چندان بیتقصیر نبود. این را هانسی فلیک، سرمربی بارسا میگوید. مردی که رؤیاهایش با یک یا چند سوت اشتباه ناخواسته برباد رفت، اما آنقدر حرفهای است که به جای دوختن زمین و زمان به هم به تصمیمات داور و حتی اشتباهاتش احترام میگذارد و میگوید فوتبال همین است: «بعضی از تصمیمهایی که میشد ۵۰-۵۰ تعبیرشان کرد همگی به نفع اینتر گرفته شد. همه آنها! اما خب، همین است که هست. با این حال من به تیمم افتخار میکنم. فکر میکنم نتیجه عادلانه نبود، شاید حتی کاملاً ناعادلانه. بعضی از تصمیمهای داور خوب بود، اما به نفع ما نبود. این فوتبال است. اینتر هم مستحق برد بود، مثل هوادارانش. ما سال آینده بازخواهیم گشت.»
جالب است که فلیک حتی به شیطنتها هم پاسخ نمیدهد و همه چیز تمام میشود. او حتی اجازه نمیدهد کسی در نشست خبری بعد از بازی این موضوع را ادامه دهد و به آن دامن بزند، درحالیکه میتوانست تمام تقصیرها را به گردن داور بیندازد. فلیک، اما برخلاف آنچه ما در فوتبالمان میبینیم از تیم برنده تمجید میکند. از هوادارانش هم به نیکی یاد میکند و بعد از آینده میگوید و امید به فتح جامی که امسال از دست رفته است. حالا سؤال اینجاست که کی و کجا در تاریخ فوتبال ایران چنین برخوردی را سراغ دارید؟ کسی توقع تشکیل تونل برای تبریک به تیم قهرمان یا تمجید از آنها را ندارد، ولی حداقل میتوان توقع یک برخورد محترمانه را داشت. توقعی که باید سالهای سال صبر کنیم تا شاید روزی سطح فوتبال ایران اینقدر بالا بیاید که برآورده شود.
فوتبال با گلهایش، با بازی هجومی، تکنیک و تاکتیکهایش زیباست، اما تمام این زیباییها زمانی به دل مینشیند که چاشنی احترام و بزرگمنشی هم بعد از بازی به آن اضافه شود. هانسی فلیک و بارسا جام مهمی را از دست دادند، آن هم در بدترین زمان ممکن، یعنی درست قبل از الکلاسیکو، ولی تمام اینها باعث نمیشود که آنها زمین و زمان را مقصر بدانند و لب به توهین بگشایند. مرد آلمانی نیمکت بارسا وظیفه خود و شاگردانش میداند که در همه زمینهها بهتر شوند، چه از نظر دفاعی و چه از نظر هجومی. راز جاودانگی درست همینجاست، اینکه وظیفه خود را به درستی بدانید و به خوبی بدان عمل کنید. این همان اکسیری است که فوتبال ایران سالهاست بهدنبال آن است، اما در هیاهوی حاشیهها و بیاخلاقیهای لجامگسیخته هیچگاه به آن دست پیدا نکرده و نخواهد کرد. البته حداقل نه به این زودیها و با روندی که به ادامهاش اصرار دارد، مگر اینکه جغرافیای اخلاقیاش را عوض کند.